شبهات استدلال
اشكال هاى متكلّمان سنّى در وجه دلالت آيه ولايت
از سوى علماء اهل سنّت پيرامون استدلال به آيه ولايت اشكال ها، شبهه ها و سؤال هايى مطرح شده كه شماره آن ها به بيش از ده مورد مى رسد.
برخى از اشكال ها، صورت علمى دارد و برخى نيز غير علمى بوده و بى پايه و اساس است، از اين رو به اشكال هايى كه صورت علمى دارد پرداخته و پاسخ مناسبى براى هر يك ارائه خواهد شد. در اين صورت مى توان ادعا كرد كه امامت حضرت امير مؤمنان عليه السلام به روش اجتهادى از آيه ولايت استخراج و اثبات گشته و مى توان به آن معتقد شد.
پس چنان كه يك مجتهد براى استخراج و استنباط حكمى شرعى از قرآن، تمام جوانب را بررسى مى كند تا براى حكم شرعى خود حجت داشته باشد، مسائل مربوط به اصول دين نيز بايد به روش اجتهادى مورد بررسى قرار گرفته، اثبات گردد تا براى اعتقاد به آن ها حجت داشته باشيم.
پيش از پرداختن به مناقشات متكلّمان اهل سنّت، يادآور مى شويم كه در ميان اهل تسنّن، پيشگامان مباحث كلامى ـ به ويژه در بحث امامت ـ معتزليان هستند و اشاعره در اين زمينه تابع معتزله مى باشند و مطالب خود را از آنان اخذ كرده اند. واسطه اين كار نيز فخر رازى بوده است و ديگران نيز مباحث كلامى را در باب امامت از او گرفته اند.
شايد نخستين كسى كه در دلالت آيه ولايت مناقشه كرده است، قاضى عبدالجبار إسترآبادى معتزلى (متوفاى 145 هـ) است; از اين رو و پيش از همه به نقد و بررسى كلام وى مى پردازيم. او در المغني في الإمامة مى نويسد:
إعلم أنّ المتعلّق بذلك لا يخلو: اما أن يتعلّق بظاهره أو بأمور تقارنه. فإن تعلق بظاهره، فهو غير دالّ على ما ذكره، وإن تعلق بقرينة، فيجب أن يبينها، ولا قرينة من إ جماع أو خبر مقطوع به. فإن قيل: من أين أن ظاهره لا يدلّ على ما ذكرناه؟ قيل له من وجوه: على أنّه تعالى ذكر الجميع، فكيف يحمل الكلام على كل واحد معين؟…
فمن أين أنّ المراد بقوله: «يؤتون الزكاة وهم راكعون» ما زعموه…
وليس من المدح إيتاء الزكاة مع الإشتغال بالصلاة; لأنّ الواجب في الراكع أن يصرف همّه ونيته إلى ما هو فيه ولا يشتغل بغيره…
وقد علمنا أنّه لا يصح أن يكون إ ماما مع الرسول. هذا لو سلّمنا أن المراد بالوليّ ما ذكروه;1
بدان، آن كه به اين آيه استدلال مى كند دو راه دارد: يا بايد به ظاهر آن استدلال كند و يا به قرائن موجود در آيه. چنان چه به ظاهر آن استدلال كند، ظاهر آيه بر آن چه ادعا شده دلالت ندارد; و اگر به قرينه استدلال كند، لازم است كه قرائن را تبيين كند.
اگر گفته شود كه بر چه اساسى ]مى گويى[ ظاهر آيه بر آن چه گفته ايم دلالت ندارد؟ مى گوييم خداى تعالى در آيه صيغه جمع آورده است، پس چگونه مى توان آن را بر فرد معينى حمل كرد… .
به چه دليل مراد از «يؤتون الزكاة وهم راكعون» مطلب مورد ادعاى ايشان باشد… زكات دادن با وجود اشتغال به نماز ستوده نيست، زيرا بر ركوع كننده واجب است كه تمام سعى و تلاش و نيّتش بر توجه به نماز باشد، نه اين كه خود را متوجه كارى غير آن بنمايد…
و به تحقيق مى دانيم كه وجود امام ديگرى با رسول خدا صلى الله عليه وآله (در يك زمان) صحيح نيست و اين اشكال ها با فرض قبول اين امر است كه مراد از «ولى» معنايى باشد كه شيعيان ذكر مى كنند.
وى در ادامه به نقل از استادش ابوعلى جبائى مى نويسد:
قيل: إنّها نزلت فى جماعة من فضلاء أ صحاب النبيّ;2
]به علاوه[ گفته شده كه آيه درباره عدّه اى از اصحاب پيامبر نازل شده است.
قاضى عبدالجبار در اين عبارت، هفت اشكال به دلالت آيه بر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح كرده است. اين اشكال ها عبارتند از:
1 . عدم اجماع يا خبر قطعى بر نزول آيه در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام;
2 . عدم دلالت ظاهر آيه بر اين كه مراد از «الذين آمنوا» حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است، زيرا دليلى بر حمل صيغه جمع بر فردى معين وجود ندارد;
3 . ممكن است «واو» در عبارت «وهم راكعون» حاليه نباشد و منظور از ركوع نيز معناى عام آن، يعنى خضوع باشد; در اين صورت آيه بيان گر يكى از ويژگى هاى مؤمنان ـ يعنى اعطاى زكات همراه با خضوع ـ خواهد بود، نه ناظر به عمل اميرالمؤمنين عليه السلام.
4 . اعطاى زكات در حال نماز فضيلت شمرده نمى شود، زيرا انسان بايد به هنگام انجام فريضه، تمام توجّه و نيّت خود را بر آن عمل عبادى متمركز كند و به عمل ديگرى مشغول نگردد.
5 . اگر بر اساس اين آيه امامت اميرالمؤمنين عليه السلام اثبات شود، لازم مى آيد در يك عصر دو امام وجود داشته باشد; يعنى هم پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و هم اميرالمؤمنين عليه السلام.
6 . ممكن است «ولى» ـ چنان كه شيعيان ادعا مى كنند ـ به معناى «اولى به تصرف» و «امام» نباشد و مراد از آن در اين آيه معناى ديگرى باشد و «إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال»; از اين رو اين سخن صحيح نخواهد بود.
7 . احاديثى كه بيان گر نزول آيه ولايت در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام بودند معارض دارند و آن احاديثى است كه مى گويد اين آيه درباره عدّه اى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است.
مرحوم سيّد مرتضى رضوان الله تعالى عليه با قاضى عبدالجبار معاصر است. ايشان كتاب شافى فى الإمامة را در ردّ مغنى فى الإمامة نگاشته و به تمام مناقشات و اشكال هاى قاضى عبدالجبار پاسخ داده است. با اين حال عالمان سنّى پس از وى ـ از جمله فخر رازى ـ بدون توجه به پاسخ هاى سيد مرتضى رحمه الله، سخنان او را تكرار كرده اند. روشن است كه يك محقّق با انصاف بايد به كلام مخالف توجه كند و در صورت عدم پذيرش به ردّ آن ها بپردازد، امّا عالمان سنّى بر خلاف اين قاعده علمى عمل كرده و صرفاً به توجيه ماوقع و اتفاق هايى كه افتاده است مى پردازند. فخر رازى در تفسير خود و در ذيل آيه ولايت، ضمن بيان مدعاى شيعيان، همان گفتار قاضى عبدالجبار را با تفصيل بيشترى تكرار كرده و در أربعين فى اصول الدين مى نويسد:
فثبت بما ذكرنا: أنّه لا يمتنع أن تكون الولاية المذكورة في قوله: «إنّما وليّكم الله» هي المفسرة بمعنى المحبّة والنصرة. وإذا بطلت هذه المقدّمة، سقطت هذه الشبهة. ثم نقول: إن دلّ ما ذكرتم على أنّ الولاية المذكورة في الآية، بمعنى التصرّف. فمعنا ما يبطل ذلك وهو من وجهين: الأوّل: أنّه يقتضي حصول الإمامة لعلي في زمان حياة محمّد عليه السلام وأنّه باطل.
والثاني: أنّ قوله تعالى: «والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة…» مشتمل على سبعة ألفاظ من صيغ الجموع، فحملها على الشخص الواحدخلاف الأصل;3
بر اساس آن چه ذكر كرديم، ثابت شد كه مانعى ندارد تفسير ولايت در آيه «انّما وليكم الله» به معناى محبت و نصرت باشد و اگر اين مقدمه باطل شود، شبهه از بين مى رود. سپس مى گوييم اگر آن چه شما مطرح كرديد دلالت كند بر اين كه ولايت در آيه به معناى تصرّف در امور است، ما به اين سخن شما دو اشكال مى كنيم:
نخست اين كه اقتضاى كلام شما حصول امامت براى على ]اميرالمؤمنين عليه السلام [در زمان زندگى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله است و اين باطل است. دوم نيز عبارت «والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة…» در آيه مشتمل بر هفت صيغه جمع است، پس حمل آن بر شخص واحد خلاف اصل است.
مشاهده مى شود كه فخر رازى در اين جا نيز مطلبى افزون تر از آن چه قاضى عبدالجبار مطرح كرده بود ارائه نداده است. امّا قاضى عضدالدين ايجى، علاوه بر مناقشاتى كه قاضى عبدالجبار به دلالت اين آيه بر حضرت امير مؤمنان عليه السلام كرده بود، اشكال ديگرى نيز بر آن مى افزايد. وى بحث سياق آيات را پيش مى كشد و ادعا مى كند آيات قبل و بعد آيه ولايت با بحث امامت سازگارى و مناسبت ندارند. ايجى پس از اشاره به دلايل شيعيان بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، به بررسى كلام شيعه در ذيل آيه ولايت مى پردازد و در پاسخ مى نويسد:
والجواب إنّ المراد هو الناصر والأوّل نظم الآية على إمامته، وكونه أولى بالتصرّف حال حياة الرسول، ولا شبهة في بطلانه.
ولأنّ ما تكرّر فيه صيغ الجمع، كيف يحمل على الواحد وكونه نازلا في حقّه لا ينافي شموله لغيره أيضا ممّن يجوز إشتراكه معه في تلك الصفة.
ولأنّ ذلك أي حمل الولي في الآية على الأولى والأحقّ بالتصرّف غير مناسب لما قبلها وهو قوله: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض) فإنّ الأولياء ههنا بمعنى الأنصار لا بمعنى الأحقّين بالتصرف، وغير مناسب ما بعدها وهو قوله: (وَمَنْ يَتَوَلَّ الله وَرَسُولَهُ وَالَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ).
فإنّ التولّي ههنا بمعنى المحبّة والنصرة، دون التصرّف، فوجب أن يحمل ما بينهما على النصرة أيضاً ليتلاءم أجزاء الكلام;4
پاسخ آن است كه منظور از «ولى» ناصر است، در غير اين صورت نظم آيه بر امامت و اولى به تصرف بودن ]اميرالمؤمنين عليه السلام[ در عصر زندگانى رسول خدا صلى الله عليه وآله دلالت خواهد كرد كه شكى در بطلان آن نيست.
و اين كه صيغه هاى جمع در آيه تكرار شده، از اين رو چگونه مى توان آن را بر شخصى واحد حمل كرد؟ همچنين نزول آيه در حقّ اميرالمؤمنين على عليه السلام با شمول آن بر غير ـ از كسانى كه اشتراكشان با ايشان در اين صفت مجاز است ـ منافات ندارد.
و اين كه حمل واژه «ولى» در آيه به «اولى» و «أحقّ به تصرّف»، با آيات قبل و بعد آن مناسبت ندارد. در آيه قبلى مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، يهود و نصارا را اولياء خود قرار ندهيد. بعضى از ايشان اولياء بعضى ديگرند». همانا «اولياء» در اين جا به معناى «انصار» است، نه به معناى صاحب حق در تصرف. علاوه بر آن مفهوم احقّ به تصرّف با آيه بعد نيز مناسبت ندارد و آن آيه اى است كه مى فرمايد: «هر كس از خدا و رسول او و مؤمنان روى گرداند، پس حزب خداوند چيره خواهد بود».
«تولّى» در اين جا به معناى محبت و نصرت است، نه تصرف. پس ضرورت دارد كه «ولى» در آيه مابين اين دو آيه را نيز به «نصرت» حمل كنيم تا اجزاء كلام سازگارى پيدا كنند.
پيش تر هفت مورد از اشكالات وارد شده به دلالت آيه ولايت بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام بيان گرديد. اين اشكالات از سوى قاضى عبدالجبار مطرح شده بود و ديگران از وى گرفته اند. بنابراين اشكال سياق را مى توان هشتمين اشكال دانست كه نخستين بار توسط قاضى ايجى مطرح شده است. علاوه بر اين هشت مورد، تفتازانى اشكال ديگرى نيز مطرح مى كند. وى مى نويسد:
والجواب: منع كون الولي بمعنى المتصرف في أمر الدين والدنيا… على ما يناسب ما قبل الآية وما بعدها… ثم وصف المؤمنين لما ذكر يجوز أن يكون للمدح والتعظيم، دون التقييد والتخصيص، وأن يكون لزيادة شرف الموصوفين واستحقاقهم أن يتّخذوا أولياء… وقوله «وهم راكعون»، كما يحتمل الحال يحتمل العطف، بمعنى أنّهم يركعون في صلاتهم لا كصلاة اليهود خالية عن الركوع، أو بمعنى أنهم خاضعون على أنّ هاهنا وجوها أخر… ومنها أنّ ظاهر الآية ثبوت الولاية بالفعل وفي الحال، ولا شبهة في أنّ إمامة علي رضي الله عنه إنّما كانت بعد النبي صلّى الله عليه وآله… ومنها أنّ الذين آمنوا صيغة جمع، فلا يصرف إلى الواحد إلاّ بدليل… ومنها أنّه لو كانت في الآية دلالة على إمامة علي رضي الله عنه لما خفيت على الصحابة عامة وعلى عليّ خاصّة، ولما تركوا الإنقياد لها والإحتجاج بها;5
جواب: با توجه به مناسبت آيات قبل و بعدِ آيه ولايت، ممكن نيست كه «ولى» به معناى تصرف كننده در امر دين و دنيا باشد… هم چنين بر اساس آن چه ذكر شد، ممكن است توصيف مؤمنان به جهت مدح و بزرگداشت آنان باشد نه مقيد ساختن و تخصيص ولايت به ايشان. اين وصف نيز بيان گر شرافت بسيار متصفان به آن و شايستگى براى قرار دادن آنان به عنوان اولياء است… و چنان كه احتمال دارد «واو» در «وهم راكعون» حاليه باشد، هم چنين محتمل است «واو» عطف باشد، بدين معنا كه مؤمنان در نماز خويش ركوع دارند، نه اين كه نمازشان مانند نماز يهود از ركوع خالى باشد، و يا اين كه به معناى آن است كه مؤمنان خاضع هستند… ظاهر آيه بر ثبوت ولايت به صورت بالفعل و در همان زمان نزول دلالت دارد و شكى نيست كه امامت على ]اميرالمؤمنين عليه السلام [پس از پيامبر صلى الله عليه وآله بوده است… . اشكال ديگر اين كه «الذين آمنوا» صيغه جمع است و بدون دليل نمى توان آن را به يك فرد منصرف كرد… و از جمله اين كه اگر آيه بر امامت على عليه السلام دلالت داشت، اين دلالت به طور عام از نظر صحابه و به طور خاص از نظر على عليه السلام مخفى نمى ماند و به آن احتجاج مى كردند.
پس اشكال نهم، عدم توجه صحابه به ويژه اميرالمؤمنين عليه السلام به دلالت آيه بر امامت آن حضرت است. علاوه بر اين اشكالات، موارد ديگرى نيز در كتاب تحفه اثنا عشريه مطرح شده است و آلوسى اين موارد را در تفسير روح المعانى بدون ذكر منبع آورده است.6 وى مى نويسد:
واستدل الشيعة بها على إمامته… وقد أجاب أهل السنة عن ذلك بوجوه: الأوّل: النقض بأنّ هذا الدليل، كما يدلّ بزعمهم على نفي إمامة الأئمة المتقدّمين، كذلك يدلّ على سلب الإمامة عن الأئمة المتأخرين كالسبطين وباقي الإثني عشر رضي الله تعالى عنهم أجمعين بعين ذلك التقرير. فالدليل يضر الشيعة أكثر مما يضر أهل السنة… والثاني: أنّا لا نسلّم الإجماع على نزولها في الأمير كرم الله تعالى وجهه، فقد اختلف علماء التفسير في ذلك… والثالث: أنّا لا نسلّم أنّ المراد بالولي، المتولي للأمور والمستحقّ للتصرّف فيها تصرّفاً عاماً، بل المراد به الناصر… والرابع: أنّه لو سلّم أنّ المراد ما ذكروه، فلفظ الجمع عام، أو مساو له… فمفاد الآية حينئذ حصر الولاية العامة لرجال متعددين يدخل فيهم الأمير كرم الله تعالى وجهه، وحمل العام على الخاص خلاف الأصل، لا يصحّ ارتكابه بغير ضرورة ولا ضرورة.
فإن قالوا: الضرورة متحقّقة ههنا إذ التصدّق على السائل في حال الركوع لم يقع من أحد غير الأمير كرم الله تعالى وجهه. قلنا: ليست الآية نصّاً في كون التصدّق واقعاً في حال ركوع الصلاة لجواز أن يكون الركوع بمعنى التخشّع والتذلّل، لا بالمعنى المعروف في عرف أهل الشرع… وليس حمل الركوع في الآية على غير معناه الشرعي بأبعد من حمل الزكاة المقرونة بالصلاة على مثل ذلك التصدّق… .7
وى در ادامه مى نويسد:
والآية عند معظم المحدّثين نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه، والإمامية ـ كما علمت ـ يستدلون بها على خلافته بعد رسول الله صلّى الله عليه وآله بلا فصل… وكثير من الصوفية قدس الله تعالى أسرارهم يشير إلى القول بخلافته كرم الله تعالىوجهه بعد الرسول عليه الصلاة والسلام بلا فصل أيضاً إلاّ أن تلك الخلافة عندهم، هي الخلافة الباطنة التي هي خلافة الإرشاد والتربية والإمداد والتصرف الروحاني، لا الخلافة الصورية التي هي عبارة عن إقامة الحدود الظاهرة وتجهيز الجيوش و… وبتقسيم الخلافة إلى هذين القسمين جمع بعض العارفين بين الأحاديث المشعرة أو المصرّحة بخلافة الأئمة الثلاثة… وبين الأحاديث المشعرة أو المصرحة بخلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه بعده عليه الصلاة والسلام بلا فصل، فحمل الأحاديث الواردة في خلافة الخلفاء الثلاثة على الخلافة الظاهرة، والاحاديث الواردة في خلافة الأمير كرم الله تعالى وجهه على الخلافة الباطنة ولم يعطل شيئاً من الأخبار… وأنت تعلم أنّ هذا مشعر بأفضلية الأمير كرم الله تعالى وجهه على الخلفاء الثلاثة;8
شيعه با اين آيه، بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام استدلال مى كند… و اهل سنّت به چند وجه از آن پاسخ مى گويند.
نخست: اين استدلال شيعيان كه منجر به نفى امامان متقدّم (خلفاء سه گانه) مى شود، همين استدلال منجر به نفى امامتِ امامان متأخّر، مثل سبطين (امام حسن و امام حسين) عليهما السلام و ساير امامان دوازده گانه نيز خواهد شد. از اين رو اين استدلال بيشتر از اهل تسنّن به شيعه ضرر مى رساند…;
دوم: ادعاى اجماع بر نزول آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام را نمى پذيريم; زيرا كه عالمان تفسير در اين باره اختلاف دارند…;
سوم: ما نمى پذيريم مراد از «ولى» در آيه، سرپرست امور و شخصى باشد كه استحقاق تصرف عام در امور دارد، بلكه مراد از «ولى» يارى كننده است…;
چهارم: اگر بپذيريم مراد مطلبى باشد كه شيعيان مى گويند، باز هم لفظ جمع عموميت دارد و يا مساوى عام است… پس مفاد آيه در اين هنگام حصر ولايت عام بر مردانى متعدد است كه اميرالمؤمنين عليه السلام نيز داخل در آنان است. از طرفى حمل عام بر خاص خلافِ اصل است و چنين عملى بدون ضرورت صحيح نيست. از طرفى ديگر اگر بگويند در اين مورد ضرورت ثابت است، زيرا صدقه دادن به سائل در حال ركوع از هيچ كس جز اميرالمؤمنين عليه السلام رخ نداده است. ]در پاسخ مى گوييم[ آيه در اين كه تصدق در حال ركوع نماز واقع شده نص نيست، زيرا جايز است كه گفته شود ركوع به معناى خشوع و تذلّل است، نه به معناى معروف در عرف و اهل شرع… و حمل ركوعِ در آيه به غير معناى شرعى آن، بعيدتر از آن نيست كه زكات مقرون به نماز را حمل بر تصدق كنيم… .
آلوسى سپس به گفتارى از شيخ ابراهيم كردى كه در رد شيعيان بيان كرده است اشاره كرده، مى نويسد:
شيخ ابراهيم كردى ]به استدلال شيعيان چنين [پاسخ مى دهد: از نظر بيشتر محدّثان، آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شده است و چنان كه دانستى، اماميه به اين آيه بر خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله استدلال مى كنند… و بسيارى از صوفيان نيز بر قول به خلافت بلافصل ايشان پس از رسول عليه الصلاة والسلام اشاره مى كنند، الا اين كه خلافت ايشان، خلافت باطنى است كه خلافت ارشاد، تربيت، امداد و تصرف روحانى است، نه خلافت ظاهرى كه عبارتست از برپايى حدود ظاهرى و تجهيز لشكرها و… و بر اساس تقسيم خلافت به اين دو قسم، برخى از عارفان ميان احاديث مشعره يا صريح در باب خلافت امامان سه گانه و يا خلافت بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام پس از رسول خدا عليه الصلاة والسلام جمع مى كنند; يعنى احاديث وارد شده در باب خلافت خلفاء سه گانه را بر خلافت ظاهرى حمل مى كنند و احاديث وارد شده در باب خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام را بر خلافت باطنى. در نتيجه چيزى از اخبار را كنار نمى گذارند… و مى دانى كه اين بيان، افضليت اميرالمؤمنين عليه السلام بر خلفاء سه گانه را مى رساند.
بنابراين شاه عبدالعزيز دهلوى و به تبع وى آلوسى، دو اشكال ديگر بر اشكالات پيش افزوده اند.
نخست اين كه لازمه اثبات انحصار ولايت به اميرالمؤمنين عليه السلام نفى امامت ساير امامان دوازده گانه شيعه است!
دوم اين كه براساس گفته شيخ ابراهيم كردى، آيه ولايت و رواياتِ مثبِت امامت اميرالمؤمنين عليه السلام، با احاديثى كه به صراحت بر خلافت خلفاء سه گانه دلالت دارند معارض است. البته شيخ ابراهيم مى گويد: صوفيان با تقسيم ولايت بر دو قسمِ ظاهرى و باطنى، اين تعارض را حل كرده اند.
تا اين جا مجموع اشكال هاى اهل تسنّن بر دلالت آيه ولايت بر امامت اميرالمؤمنين عليه السلام به يازده اشكال رسيد. در ادامه به پاسخ اين اشكالات خواهيم پرداخت.
1 . المغني في الإمامة : 20 / 134 ـ 135.
2 . همان: 20 / 137.
3 . الأربعين فى اصول الدين: 2 / 298.
4 . المواقف: 3 / 614 ـ 615; شرح المواقف: 8 / 360.
5 . شرح المقاصد في علم الكلام: 2 / 288 ـ 289.
6 . كتاب تحفه اثنى عشريه با متن فارسى، تأليف مولوى عبدالعزيز هندى است. بر اساس بررسى هاى صورت گرفته از سوى نگارنده، مباحث كلامىِ مطرح شده در تفسير روح المعاني در حوزه امامت، برگرفته از تحفه اثنى عشريه است. با اين كه شهاب الدين آلوسى در ميان متأخّران از مفسّران و متكلّمان بزرگ به شمار مى رود و تفسير روح المعاني در شمار تفاسير معتبر قرار دارد، امّا وى در بسيارى از موارد، عين عبارت تحفه اثنى عشريه را در تفسير روح المعاني آورده و از منبع و مأخذ خود (تحفه اثنى عشريه) نامى نبرده است!
7 . تفسير الآلوسي: 6 / 167 ـ 169.
8 . همان: 6 / 186 ـ 187.