سه طريق براى اثبات امامت
پس روشن شد كه اهل سنّت سه روش را براى اثبات امامت امام قائل شده اند كه اين سه روش عبارت بودند از:
1 . گزينش و بيعت مردم;
2 . وصيت;
3 . شوراى اهل حلّ و عقد.
با دقت در استدلال متكلمان اهل سنّت معلوم مى شود كه اين سه روش صرفاً به وقايع و اتفاقات پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله مستند است; يعنى در ثبوت امامت امام آن هم به بيعت واحد، به جريان سقيفه و بيعت عمر با ابوبكر استناد و استدلال شده است.
صحت امامت از طريق وصيت نيز با استناد به وصيت ابوبكر بر خلافت عمر پس از خود ثابت مى شود.
و طريق بودن شورا نيز مستند به دستور عمر مبنى بر تشكيل شوراى شش نفره براى تعيين خليفه است.
و به عبارت ديگر مبانى اهل سنّت در مسئله امامت، بر حوادث و اتفاقات افتاده استوار است نه بر عقل، قرآن و سنّت.
بنابراين اگر پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه وآله حوادث به گونه اى ديگر رقم مى خورد، اين مبانى پايه گذارى نمى شد!
اما شيعه به آن چه واقع نشده نمى نگرد، بلكه با استناد به عقل، قرآن و سنّت، پس از اثبات ضرورت نصب امام از سوى خداى تعالى، شيعه ـ چنان كه گذشت ـ معتقد است كه امام نصب شده از سوى پروردگار بايد توسط خود او معرفى شود. در نتيجه از نظر ما تنها راه تعيين و شناخت امام الاهى نص اوست. ما در شناخت امام ناگزير بايد به كلام خدا و رسول اكرم صلى الله عليه وآله مراجعه كنيم.
به واقع مراجعه به قرآن و سنّت در موارد اختلافى دستور صريح خداوند است، همان طور كه خداى تعالى مى فرمايد:
(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَى الله وَالرَّسُولِ);1
اگر در امرى اختلاف و نزاع پيدا كرديد، حكم آن را به خدا و رسول خدا ارجاع دهيد.
و نيز مى فرمايد:
(فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْليمًا);2
نه به خدا سوگند، هرگز مؤمن نمى شوند مگر اين كه در مشاجره بين خود، تو (را حَكَم قرار دهند و تو در مورد آن) حُكم كنى; سپس در مورد حكم هيچ مخالفتى نداشته باشند و با رضايت كامل و طيب نفس آن را بپذيرند.
و يا مى فرمايد:
(وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى);3
]پيامبر[ از سر هوس سخن نمى گويد. سخن او به جز وحيى كه به او مى شود نيست.
هم چنين اگر امامت جانشينى رسول الله باشد ـ چنان كه در تعريف امامت گذشت ـ لازم است امام و خليفه تمام شئون و خصوصيّات نبى را داشته باشد تا بتواند جاى خالى ايشان را پر كند. پس همان طور كه نبوت و رسالت منصبى الاهى است، امامت و خلافت نيز منصب الاهى خواهد بود و امام بايد از سوى خداوند تعيين و معرفى شود.
اما اهل تسنّن از تسليم در مقابل گزينش خدا سر باز زدند، بلكه در مقابل حوادث و وقايع تسليم شدند و مبناى خود را بر آن استوار كردند.
در ادامه به بررسى مبانى اهل سنّت در باب تعيين امام مى پردازيم.
1 . سوره نساء: آيه 59.
2 . همان: آيه 65.
3 . سوره نجم: آيه 3 ـ 4.