دليل دوم: اعتبار سنّت در گرو عصمت
مرحوم شهيد ثانى مى نويسد:
وأمّا علم الحديث فهو أجلّ العلوم قدراً وأعلاها رتبة وأعظمها مثوبةً… وهو ما أضيف إلى النبي وإلى الأئمة المعصومين قولا أو فعلا أو تقريراً أو صفة حتى الحركات والسكنات واليقظة والنوم;1
علم حديث پس از قرآن بالاترينِ علوم از نظر قدر و منزلت، برترينِ علوم از نظر رتبه و جايگاه، و عظيم ترينِ علوم از نظر اجر و پاداش است… آن علم برگرفته از پيامبر و امامانى است كه در گفتار، كردار، تقرير و يا صفتى از صفات هم چون حركات، سكنات، خواب و بيدارى معصوم هستند.
در بيان اين سخن شهيد ثانى بايد گفت: دين مقدس اسلام بر سه محور اساسى استوار است:
يكم: اعتقادات;
دوم: احكام;
سوم: اخلاق. كسى كه داراى چنين محورهايى شود فقيه است.2
هر سه محور از قرآن و سنّت اخذ مى گردد. قرآن كلام خدا و مورد قبول تمامى مسلمانان است و سنّت مجموعه عقائد، احكام و آدابى است كه از رفتار، گفتار و تقرير پيامبر و جانشينان او عليهم السلام سرچشمه مى گيرد. پس پيامبر اكرم و امام بايد در قول، فعل و تقرير معصوم باشند تا بتوان سنّت را منبع معتبر و مورد اعتمادى براى اخذ دين برشمرد. بايد توجه داشت كه هرچند قرآن ـ براساس حديث شريف ثقلين ـ از نظر رتبه بر سنّت مقدم است، اما در قرآن عمومات، اطلاقات و مجملات فراوانى وجود دارد كه مخصّصات، مقيّدات و مبيّنات آن ها در سنّت بيان شده است. پس در فهم قرآن و احكام آن به سنّت نيازمنديم; سنتى كه بايد به شخصى معصوم مستند باشد تا رفتار و گفتار و حتّى تقرير (سكوتى كه از آن رضايت استفاده شود) او حجّت و مورد اعتماد باشد. محال است پيامبر و امامى كه از طرفى منصوب از جانب خداوندند و حجت او بر خلق، اما از طرفى ديگر از آنان خطا، سهو و نسيان سر بزند.
1 . منية المريد: 369 ـ 370.
2 . فقيه واقعى كسى است كه در هر سه حوزه به درك عميقى رسيده باشد. البته در اصطلاح حوزوى «فقه» تنها در حوزه احكام به كار مى رود; حال آن كه احكام يك سوم اسلام است و فقيه در اصطلاح قرآن كسى است كه درك عميقى از تمام آموزه هاى دين دارد، چرا كه براساس آيه شريفه (فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ)(سوره توبه: آيه 122) تفقّه در دين، يعنى رسيدن به درك عميق در هر سه حوزه عقايد بر اساس مبانى صحيح، احكام شرعى اعم از واجبات، محرمات، مستحبات، مكروهات و مباحات و بالاخره اخلاق صحيح مى باشد.