حديث سفينه در نگاه علماء اهل سنّت
يكى از عالمان بزرگى كه اهل سنّت در قرن هاى اخير به او اعتماد داشته و كلام او را نقل مى كنند، طيّبى صاحب الكاشف است. او در شرح حديث سفينه مى نويسد: «گرفتن درِ كعبه توسط ابوذر كه راوى حديث است، تأكيدى بر اثبات حديث است و حضور علنى او در خانه خدا و در برابر مردم، نشان گر اهميّت دادن ابوذر به روايت خويش است تا اين كه مردم به آن حديث گرايش پيدا كرده و به آن روى آوردند. طيّبى در ادامه مى گويد:
وفي رواية اُخرى له يقول: «من عرفني قد عرفني ومن أنكرني فأنا أبوذر، سمعت النبي صلّى الله عليه وآله يقول: «ألا إنّ مثل أهل بيتي» أراد بقوله «فأنا أبوذر»… ما أظلّت الخضراء ولا أقلّت الغبراء أصدق من أبي ذر;
شبّه الدنيا وما فيها من الكفر والضلالات والبدع والأهواء الزائغة ببحر لجيّ ]يغشاه موج[ من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض وقد أحاط بأكنافه ]الأرض[ وأطرافه الأرض كلّها وليس منه خلاص ولا مناص إلاّ تلك السفينة;1
و در روايتى ديگر ابوذر گفت: هر كس مرا مى شناسد كه مى شناسد و هر آن كه نمى شناسد ]بداند كه[ من ابوذر هستم. شنيدم از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلّم كه مى فرمود «بدانيد كه مثل اهل بيت من …». وى با گفتن «من ابوذر هستم»… مى خواست به همان حديثى اشاره كند كه عام و خاص از پيامبر نقل كرده اند كه: «آسمان سايه نينداخته و زمين برنداشته كسى را كه راستگوتر از ابوذر باشد».
رسول خدا دنيا و آن چه در دنيا از كفر، گمراهى ها، بدعت ها و هواهاى نفسانى وجود دارد را به دريايى متلاطم كه امواج يك به يك بر روى يكديگر در جوش و خروشهستند و بر بالاى اين امواج، تاريكى ابرهايى كه بر روى همديگر انباشته شده اند و دور و نزديك زمين را فرا گرفته است، تشبيه كردند و تنها راه رهايى را وابسته به آن سفينه دانسته اند.
هم چنين ملا على قارى در المرقاة في شرح المشكاة عبارت طيبى را در شرح حديث سفينه نقل كرده است.2
حافظ سمهودى3 نيز درباره حديث سفينه مى گويد:
قوله صلّى الله عليه وآله: «مثل أهل بيتي فيكم مثل سفينة نوح في قومه» الحديث. وجهه أن النجاة ثبتت لأهل السفينة من قوم نوح عليه السلام،… ومحصله الحث على التعلق بحبلهم وحبّهم وإعظامهم شكراً لنعمة مشرفهم صلّى الله عليه وآله… فمن أخذ بذلك نجى من ظلمات المخالفة، وأدّى شكر النعمة الوافرة; أي: الزائدة، ومن تخلف عنه غرق في بحار الكفران، وتيّار الطغيان، فاستوجب النيران;4
اما فرمايش پيامبر صلى الله عليه وآله كه: «مثال اهل بيت در ميان مردم، به كشتى نوح در قوم خود است». وجه ]تشبيه[ نجات است كه براى سرنشينان كشتى نوح به وجود آمد و نتيجه حديث، تحريك و برانگيختن ]امت [است بر گرايش به ريسمان اهل بيت و محبت و گرامى داشت مقام آنان به پاس نعمت حضور ايشان… هر كس اين معنا را بدست آورد، از تاريكى مخالفت رها شده و شكر نعمت را ادا نموده است; و هر آن كه از اين سفينه جدا شود، در درياى كفران غرق و به واسطه طغيانش نابود شده و ]عذاب[ جهنم بر او لازم مى شود.
مناوى يكى ديگر از شارحان كتاب هاى حديثى اهل سنّت پيرامون حديث سفينه مى نويسد:
(إنّ مثل أهل بيتي) فاطمة وعلي وابنيهما وبنيهما اهل العدل والديانة (فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلّف عنها هلك). وجه التشبيه أن النجاة ثبتت لأهل السفينة من قوم نوح فأثبت المصطفى صلّى الله عليه وآله لأمّته بالتمسك بأهل بيته النجاة وجعلهم وصلة إليها ومحصوله الحث على التعلق بحبهم وحبلهم وإعظامهم شكراً لنعمة مشرفهم والأخذ بهدي علمائهم، فمن أخذ بذلك نجى من ظلمات المخالفة وأدّى شكر النعمة المترادفة ومن تخلف عنه غرق في بحار الكفران وتيّار الطغيان فاستحق النيران، لما أن بغضهم يوجب النار كما جاء في عدة أخبار، كيف وهم أبناء ائمة الهدى ومصابيح الدجى الذين احتج الله بهم على عباده، وهم فروع الشجرة المباركة وبقايا الصفوة الذين أذهب الله عنهم الرجس وطهّرهم وبرّأهم من الآفات وافترض مودّتهم في كثير من الآيات وهم العروة الوثقى ومعدن التقى;5
وجه تشبيه، نجات و ره يافتگى است. همان طور نيز كه سرنشينان كشتى نوح نجات يافتند، حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه وآله نيز نجات امت خود را در گروِ گرايش و تمسّك به اهل بيت خود قرار داده است. نتيجه و هدف اين ]فرمان [برانگيختن امّت است بر دوستى و پناه بردن به ريسمان نجات اهل بيت و بزرگداشت مقام ايشان به جهت سپاس گزارى و بهره بردارى از وجود و علم آنان. هر آن كه اين اعمال را انجام داد و به آن معتقد گشت، شكر نعمت را به جا آورده و از تاريكى هاى مخالفت رهايى يافته است; و هر آن كس مخالف نمود و از اين هدايت روى گردان شد، در درياى ناسپاسى، حق پوشى و نابودى طغيان افتاده و مستحق جهنم است، چرا كه دشمنى با اهل بيت موجب آتش است و اين حقيقت پيام برخى از روايات است. چطور اين گونه نباشد و حال آن كه اهل بيت پيشوايان هدايت و چراغ هاى درخشنده اى هستند كه خداوند بواسطه ايشان بر بندگان خود احتجاج مى كند. آن ها شاخه هاى «درخت مبارك» هستند و باقى ماندگان منتخبين الاهى كه خدا از ايشان تمامى پليدى ها را دور نموده و پاكيزگى ويژه اى را برايشان قرار داده و آنان را از هر گزند و آفتى دور نگاه داشته است، و مودّت به ايشان را ]كه دوستى توأم با عمل است[ در بسياى از آيات قرآن واجب نمود و آنان را ريسمان مطمئن و سرچشمه تقوا معرفى كرده است.
اين شرح در صواعق محرقه و كتاب هاى ديگر نيز وجود دارد.6
حاصل آن كه يگانه راه نجات و رستگارى، متابعت از گفتار و كردار اهل بيت عليهم السلام است. بدين روى اهل بيت عليهم السلام بايد معصوم باشند، چرا كه در غير اين صورت ممكن است به عمد و يا از روى سهو منحرف گردند و پيروان خود را نيز گمراه كنند. مگر مى شود يگانه وسيله نجات امت منحرف گردد؟! خير، زيرا گمراهى و انحراف در كشتى نجات بشر امكان ندارد.
1 . شرح الطيبي على مشكاة المصابيح: 11 / 316 / ش 6183.
2 . مرقاة المفاتيح: 5 / 610.
3 . وى از فقهاء و محدثين قرن دهم و از معاصرين جلال الدين سيوطى است كه در نزد متأخرين اهل سنّت ارج و منزلتى فراوان دارد.
4 . جواهر العقدين: 263 ـ 264.
5 . فيض القدير شرح الجامع الصغير: 2 / 658 ـ 659 / ح 2442.
6 . الصواعق المحرقة : 2 / 446 ـ 447. هم چنين ر.ك: التيسير بشرح الجامع الصغير: 1 / 696.