بررسى سند روايتى از روايات ابن كثير
چنان كه پيشتر بيان گرديد، ابن كثير روايات ابن ابى حاتم را بدون خدشه در اسناد آن ها نقل مى كند. وى در سند روايت ابن جرير از حارث نيز اشكال نمى كند، اما در ضمن نقل روايت عبدالرزاق صنعانى، درباره يكى از راويان حديث (عبدالوهاب بن مجاهد)1 مى نويسد:
عبدالوهاب بن مجاهد لا يحتجّ به.2
سپس ضمن بيان روايت ابن مردويه از طريق سفيان ثورى، از ابو سنان، از ضحّاك، از ابن عباس، مى گويد:
الضحاك لم يلق ابن عباس;
ضحّاك ابن عباس را درك نكرده است.
درباره اين ادعا بايد گفت كه اولا در برخى از صحاح ستّه (سه صحيح) روايت ضحّاك از ابن عباس آمده است; و ثانياً حتى اگر ضحّاك ابن عباس را درك نكرده باشد، به واسطه سعيد بن جبير از وى روايت مى كند.
شايد به همين جهت است كه ابن حجر، روايت ضحّاك از ابن عباس را نقل مى كند و هرگز به اين مسأله اشاره نكرده و در سند خدشه اى نمى كند.3
در تهذيب الكمال مى خوانيم:
الضحاك بن مزاحم الهلالى… روى عن الأسود بن يزيد النخعى وأنس بن مالك وزيد بن أرقم و أبي سعيد سعد بن مالك الخدرى وسعيد بن جبير وطاووس بن كيسان وعبدالله بن عباس… وقال أبو داود الطيالسي، عن شعبة: حدثني عبدالملك بن ميسرة، قال: الضحّاك لم يلق ابن عباس، إنّما لقي سعيد بن جبير بالري، فأخذ عنه التفسير;4
ضحّاك بن مزاحم هلالى، از أسود بن يزيد نخعى، انس بن مالك، زيد بن ارقم، سعد بن مالك خدرى، سعيد بن جبير، طاووس بن كيسان و عبدالله بن عباس روايت مى كند كه… ابوداوود طيالسى از شعبه و او نيز از عبدالملك بن ميسره نقل كرد كه گفت: ضحّاك، ابن عباس را درك نكرده است. همانا وى سعيد بن جبير را در رى ملاقات كرده و ]احاديث [تفسيرى را از وى گرفته است.
در اين ميان شعبة بن حجاج از امامان بزرگ اهل تسنّن است. مزّى تصريح مى كند كه ضحّاك تفسير را از سعيد بن جبير گرفته است. سعيد بن جبير نيز از ابن عباس روايت مى كند. اما سرّ اين كه ضحّاك طريق خود را به ابن عباس ذكر نمى كرده آن است كه سعيد بن جبير از سوى حجّاج تحت تعقيب بوده است.5 به همين دليل وى از حجاز به رى سفر كرده و در آن جا مخفيانه مى زيسته است و ضحّاك نيز براى پيش گيرى از افشاى هويت وى، نام او را در اسناد احاديث خود ذكر نمى كرده است.
بنابراين سند حديث ابن مردويه ـ كه در تفسير ابن كثير آمده ـ صحيح و بدون اشكال است.
ابن كثير درباره حديث ديگرى از ابن مردويه ـ كه از طريق محمّد بن سائب كلبى نقل كرده ـ مى گويد: «وهو متروكٌ».
بر اساس تحقيق انجام شده علّت متروك دانستن محمّد بن سائب كلبى آن است كه وى حقايقى را درباره انساب برخى از بزرگان قريش نوشته است; از اين رو وى رابه تشيّع متهم كرده اند، اما از آن جا كه مفسر معروفى است، لذا عالمان سنّى معتقدند كه فقط در تفسير مى توان به اعتماد كرد نه در ساير ابواب6 و چون بحث ما بحثى تفسيرى است، پس اشكال ابن كثير وارد نخواهد بود. شايد به همين جهت باشد كه ابن كثير على رغم متروك شمردن محمّد بن سائب كلبى، درباره سند حديث مى گويد:
وهذا اسنادٌ لا يقدح به.7
1 . وى فرزند مفسّر معروف «مجاهد» است.
2 . تفسير ابن كثير: 2 / 74.
3 . ر.ك: الكشّاف عن حقائق غوامض التنزيل: 1 / 649.
4 . تهذيب الكمال: 13 / 291 ـ 293 / ش 2928.
5 . در نهايت حجّاج، سعيد بن جبير را دستگير كرد و به شهادت رساند; ر.ك: سير أعلام النبلاء: 4 / 340 ـ 341.
6 . تهذيب الكمال: 25 / 251 ـ 252; ميزان الإعتدال: 3 / 558; تهذيب التهذيب: 9 / 158.
7 . ظاهراً در چاپ هاى جديد عبارت به «لا يفرح به» تغيير يافته است.