2. روايت ابو نعيم اصفهانى
از كتاب هاى ديگرى كه در فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام نگاشته شده و از ميان رفته است، كتاب ما نزل من القرآن في علىّ نوشته ابونعيم اصفهانى است. خوشبختانه بسيارى از مطالب اين كتاب در ساير منابع نقل شده و يكى از عالمان معاصر،1 با جمع آورى روايات وى، آن را بازسازى و احياء كرده است. أبونعيم در كتاب خود آورده است:
قال: حدّثنا محمّد بن أحمد بن علىّ بن مخلّد، قال: حدّثنا محمّد بن عثمان ابن أبى شيبة، قال: حدّثني يحيى الحماني، قال: حدّثنا قيس بن الربيع، عن أبي هارون العبدي، عن أبي سعيد الخدريرضي الله عنه ـ : أنّ النبىّ صلّى الله عليه وآله وسلّم دعا الناس إلى علىّ عليه السلام في غديرخمّ، وأمر بما تحت الشجر من الشوك فقم، وذلك يوم الخميس، فدعا عليّاً، فأخذ بضبعيه، فرفعهما حتّى نظر الناس إلى بياض إبطي رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ثمّ لم يتفرّقوا حتّى نزلت هذه الآية: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ دينًا)، فقال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: ألله أكبر على إكمال الدين وإتمام النعمة، ورضا الربّ برسالتي وبالولاية لعلىّ عليه السلام من بعدي.
ثمّ قال: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، أللّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله.
فقال حسّان بن ثابت: إئذن لي يا رسول الله أن أقول في علىّ أبياتاً تسمعهنّ.
فقال: قل على بركة الله.
فقام حسّان فقال: يا معشر مشيخة قريش! اتبعها قولي بشهادة من رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم في الولاية ماضية. ثمّ قال:
يناديهم يوم الغدير نبيّهم *** بخمّ وأسمع بالرسول مناديا
يقول: فمن مولاكم ووليّكم *** فقالوا: ولم يبدوا هناك التعاديا
إلهك مولانا وأنت وليّنا *** ولن تجدن منّا لك اليوم عاصيا
فقال له: قم يا علىّ فإنّني *** رضيتك من بعدي إماماً وهاديا
هناك دعا اللّهمّ وال وليّه *** وكن للذي عادى عليّاً معاديا2
محمّد بن احمد بن على بن مخلّد، از محمّد بن عثمان بن ابى شيبه، از يحيى حمانى، از قيس بن ربيع، از ابو هارون عبدى، از ابوسعيد خدرى روايت كردند كه: پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در غدير خم مردم را به سوى على عليه السلام فرا خواند و دستور داد آن چه از خاشاك كه در زير درخت بود تميز شود. آن واقعه روز پنج شنبه بود. پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم على عليه السلام را خواند و پشت بازوانش را گرفت و بالا برد تا اين كه مردم زير بغل هاى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را ديدند. پس از آن هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اين آيه نازل شد: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الاِْسْلامَ دينًا). آن گاه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «الله اكبر بر كامل شدن دين، تمام گشتن نعمت و خشنودى پروردگار بر رسالت و ولايت براى على پس از من».
سپس فرمود: «هركه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. خداوندا، مولاى كسى باش كه او را مولاى خود قرار داده و دشمن كسى باش كه با او دشمنى كند، و يارى كن آن كه را كه او را يارى كند و رها ساز آن كه را كه او را رها سازد».
حسّان بن ثابت عرض كرد: اى رسول خدا، به من اذن بده كه درباره على ابياتى بگويم.
پيامبر فرمود: «بگو به بركت خداوند».
حسّان برخاست و گفت: اى گروه بزرگان قريش، سخن من برگرفته از سخن رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم است كه درباره ولايت گذشت. سپس گفت:
پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم آنان را در روز غدير صدا زد و به آنها خطاب نمود: «مولا و ولى شما كيست؟». آنان بدون اظهار نفاق و دشمنى پاسخ دادند: خداى تو مولاى ما و تو نيز ولىّ ما هستى و امروز به يقين شرك و عصيانى از سوى ما نخواهى ديد. آن گاه پيامبر فرمود: «اى على، از جا برخيز كه من پس از خود به امامت و هدايت تو راضى هستم و كسى كه من مولاى او هستم، على عليه السلام ولىّ اوست».
دراين هنگام بود كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم دست به دعا برداشت و فرمود:«پروردگارا، دوست بدار آن كس كه او را دوست دارد و دشمن بدار آن كس كه به او دشمنى ورزد».
1. شيخ محمّدباقر محمودى رحمه الله.
2. النور المشتعل: 56 .