7 . محمّد بن شهاب زُهرى [متوفاى 124]
وى را فقيه، محدّث و مفسر معرفى كرده اند.1 زهرى عمر خود را در كاخ هاى بنو اميه و در خدمت عبدالملك بن مروان، هشام بن عبدالملك و يزيد بن عبدالملك گذرانده است.
به عبارت ديگر وى عالم دربار بوده است، از اين رو برخى او را عامل بنو اميه2و برخى نيز شرطه بنو اميه دانسته اند.3
در مورد زهرى نوشته اند:
لم يزل الزهرى مع عبدالملك، ثم مع هشام بن عبدالملك. وكان يزيد بن عبدالملك قد استقضاه;4
زهرى همواره ]در خدمت[ عبدالملك و سپس ]در خدمت[ هشام بن عبدالملك بود. وى تا پايان عمر نيز در خدمت يزيد بن عبدالملك بود.
حاكم نيشابورى و ابن عساكر مى نويسند:
كان يعمل لبني اُمية;5
او سرباز بنو اميه بود.
حضرت امام سجاد عليه السلام نامه اى به زهرى نوشته است. در بخشى از اين نامه خطاب به وى چنين مى فرمايد:
واعلم أن أدنى ما كتمت وأخفّ ما احتملت أن آنست وحشة الظالم وسهّلت له طريق الغيّ بدّنوك منه حين دنوت وإجابتك له حين دعيت… جعلوك قطباً أداروا بك رحى مظالمهم وجسراً يعبرون عليك إلى بلاياهم وسُلّماً إلى ضلالتهم، داعياً إلى غيّهم، سالكاً سبيلهم… احذر فقد نُبّئت. بادر فقد اُجِّلت… أمّا ترى ما أنت فيه من الجهل والغرّة وما النّاس فيه من البلاء والفتنة… أما بعد، فأعرض عن كلّ ما أنت فيه حتّى تُلحَق بالصّالحين… مالك لا تَنتَبه من نعستك…;6
بدان كم ترين چيزى كه پنهان كرده اى و دم فرو بسته اى، آن است كه به همدمى ظالم در وحشت او تن داده اى و راه رسيدن به مقصود را براى وى آسان گردانيده اى; چرا كه هر گاه تو را به حضور طلبيد، به او نزديك شده اى و هر گاه به تو توجه كرد، به وى پاسخ مثبت داده اى… تو را محور قرار داده اند كه آسياب ستم هايشان گِرد تو مى چرخد و پلى قرار داده اند كه در گرفتاريهايشان از تو عبور مى كنند و تو را از نردبان گمراهى خود، دعوت كننده به پرچمشان و راهرو راهشان قرار داده اند… ]از اين كار [پرهيز كن تا بالا روى و ]در اين كار[ عجله كن تا بزرگ شوى… آيا نمى بينى كه در جهل و غرور فرو رفته اى و مردم در سختى و گرفتارى واقع شده اند… امّا بعد! پس از آن چه در آن هستى روى گردان تا به صالحان ملحق شوى… تو را چه مى شود كه از خواب بيدار نمى شوى؟7
زهرى از رجال صحاح ستّه است8 و ابن تيميه وى را اعلم از حضرت امام باقر عليه السلام مى داند!9 و البته از مثل ابن تيميه عجيب نيست كه سرباز بنو اميه را از اهل بيت رسول خدا عليهم السلام اعلم بداند!
1 . تذكرة الحفّاظ: 1 / 109، شماره 97.
2 . ر.ك: تهذيب التهذيب: 4 / 197، شماره 386.
3 . ر.ك: سير أعلام النبلاء: 7 / 226 و 8 / 292.
4 . وفيات الأعيان: 4 / 178. ابن قتيبه در المعارف، صفحه 473 مى نويسد: «ولم يزل الزهري مع عبدالله بن مروان».
5 . معرفة علوم الحديث: 54; تاريخ مدينة دمشق: 20 / 59.
6 . تحف العقول: 275 ـ 277; بحار الأنوار: 75 / 132 ـ 134، حديث 2.
7 . اين نامه از اهميت فوق العاده اى برخوردار است و در درجه بالاى فصاحت قرار دارد; به همين جهت در منابع ذكر شده است. امّا برخى منابع جهت مخفى ساختن فضايل و مناقب اهل بيت عليهم السلام، بدون ذكر نام نگارنده نامه فقط متن آن را نقل كرده اند. غزالى در إحياء علوم الدين (2 / 143) و زمخشرى در كشّاف (2 / 296)، ضمن اشاره به رفت و آمد زهرى به دستگاه بنو اميه مى نويسند: «كتب إليه اخ له في الدين»; برادر دينى وى به او نوشت. هم چنين ر.ك: البحر المحيط: 5 / 269; روح المعانى: 12 / 154.
8 . تهذيب الكمال: 26 / 42، شماره 5606.
9 . منهاج السنّة: 2 / 282. قابل توجّه است كه اين شخص در ادامه مى گويد: «وأمّا موسى بن جعفر وعليّ بن موسى ومحمّد بن علي، فلا يستريب من له العلم نصيب، أن مالك بن أنس وحمّاد بن زيد بن سلمة والليث بن سعد والأوزاعي ويحيى بن سعيد ووكيع بن الجراح وعبدالله بن المبارك والشافعي وأحمد بن حنبل وإسحاق بن راهوية وأمثالهم أعلم بأحاديث النبيّ صلّى الله عليه وآله من هؤلاء»!