6 . قتادة بن دعامة [متوفاى 118]
وى بر مذهب قدريه و مروّج آن بوده است.1 حاكم نيشابورى در مستدرك نقل مى كند:
القدرية مجوس هذه الامّة;2
قدريه مجوس اين اُمّت هستند.
قتاده، معروف به تدليس بود. ذهبى مى نويسد:
مدلّس ورمي بالقدر.3
وى روايات را نيز به صورت مرسل نقل مى كرده است.4
وى از عمر بن سعد روايت مى كرد5 و عمر بن سعد كسى است كه يحيى بن معين درباره او مى گويد:
كيف يكون من قتل الحسين رضي الله عنه ثقة؟6
چطور ممكن است كه قاتل حسين ثقه باشد؟
از شعبى پرسيدند: آيا قتاده را ديده اى؟ گفت: آرى! گفتند: آيا در تفسير و حديث مى توان به او اعتماد كرد؟ گفت:
قتادة حاطب ليل.7
اين سخن كنايه از آن است كه وى دقّت لازم را در نقل احاديث نداشته است، و روايات صحيح و غير صحيح را با هم جمع مى كرده است.
سيوطى مى نويسد:
كان يحيى بن سعيد لا يرى إرسال الزهري وقتادة شيئاً ويقول: هو بمنزلة الريح;8
يحيى بن سعيد اهميتى به مرسلات قتاده نمى داد و آن ها را به منزله باد مى دانست.
نقل شده كه روزى قتاده وارد منزل ابوبرده ـ فرزند ابوموسى اشعرى ـ شد و قسم ياد كرد كه: والله الذي لا إله إلاّ هو، ما يسألني اليوم أحد من الحلال والحرام إلاّ أجبته; به خدايى كه غير او خدايى نيست، كسى امروز در مورد حلال و حرام از من سؤال نخواهد كرد مگر آن كه به او پاسخ خواهم گفت.
ابوحنيفه سؤالى مطرح كرد و بعد به اصحاب خود گفت: لئن حدّث بحديث ليكذبنّ ولئن قال برأي نفسه ليخطئنّ; اگر به حديثى استناد كند، دروغ گفته ]و حديث را جعل كرده[ است و اگر نظر خود را بگويد، دو خطا كرده است.
قتاده از پاسخ سؤال ابوحنيفه درماند.
سپس گفت: سلوني عن التفسير; در مورد تفسير از من بپرسيد.
ابوحنيفه سؤال ديگرى مطرح كرده، ولى قتاده قادر به پاسخ گفتن نبود.
اين بار قتاده گفت: سلوني عما اختلف فيه العلماء; در مورد مسائلى كه علما در آن ها اختلاف دارند از من بپرسيد.
ابوحنيفه براى بار سوم سؤالى مطرح كرد، امّا باز هم قتاده از جواب دادن عاجز بود; از اين رو برخاست و با حالت خشم و غضب به سوى منزل خود روانه شد.9
1 . سير أعلام النبلاء: 5 / 278; تذكرة الحفّاظ: 1 / 124، شماره 107; تاريخ الإسلام: 7 / 456.
2 . المستدرك على الصحيحين: 1 / 85 . هم چنين ر.ك: سنن أبي داوود: 2 / 410، شماره 4691; السنن الكبرى (بيهقى): 10 / 203; معرفة السنن والآثار (بيهقى): 7 / 430; شرح صحيح مسلم: 1 / 154; مجمع الزوائد: 7 / 205; المعجم الأوسط: 3 / 65; الكفاية في علم الرواية: 152; المواقف: 3 / 652; الجامع الصغير: 2 / 263، شماره 6180; كنز العمّال: 1 / 119، شماره 566 و منابع ديگر.
3 . ميزان الإعتدال: 3 / 385، شماره 6864. سير أعلام النبلاء: 5 / 271 با اندكى تفاوت.
تدليس به اندازه اى قبيح است كه برخى در تقبيح آن گفته اند:
«لأن أزني أحبّ إليّ من أن ادلّس»; اگر زنا كنم بهتر از آن است كه در نقل روايت تدليس كنم; ر.ك: الجرح والتعديل: 1 / 173; الفصول في الاصول: 3 / 189; التمهيد (ابن عبدالبرّ): 1 / 15 ـ 16; الكامل في ضعفاء الرجال: 1 / 33; سير أعلام النبلاء: 7 / 210.
4 . تهذيب التهذيب: 8 / 319.
5 . همان: 7 / 396، شماره 747; تهذيب الكمال: 21 / 356.
6 . تهذيب الكمال: 21 / 357; الجرح والتعديل: 6 / 111 ـ 112، شماره 592; تاريخ مدينة دمشق: 45 / 55; ميزان الإعتدال: 3 / 199، شماره 6116; تهذيب التهذيب: 7 / 396، شماره 747.
7 . مسند ابن الجعد: 158; الضعفاء الكبير: 2 / 100; تهذيب الكمال: 23 / 510; الكامل في ضعفاء الرجال: 1 / 55; تهذيب التهذيب: 8 / 317; سير أعلام النبلاء: 5 / 272.
8 . الجرح والتعديل: 1 / 246; تهذيب التهذيب: 9 / 398، شماره 734.
9 . تاريخ بغداد: 13 / 348.