4 . حسن بصرى [متوفاى 110]
او در زمان حكومت عثمان و خلافت اميرالمؤمنين زندگى مى كرد. وى نيز از سوى ائمه جرح و تعديل قدح شده است. ابن حجر در مورد وى مى نويسد:
كان يرسل كثيراً ويدلّس;
او احاديث مرسل زيادى دارد و تدليس هم مى كند.
تدليس يكى از اسباب جرح است و اگر موجب جرح راوى هم نباشد، روايت او را تضعيف مى كند.
ابوبكر بزّار معتقد است:
كان يروي عن جماعة لم يسمع منهم فيتجوّز ويقول حدّثنا وخطبنا;1
او از جماعتى كه از آن ها ]حديث نشنيده[ روايت مى كند و پا را فراتر مى گزارد و مى گويد بر من حديث كردند و خطبه خواندند.
ابن حجر مى گويد: گفتن «حدّثنا» در چنين موردى كذب است نه تدليس، و كذب از تدليس بدتر است.2
ملا على قارى هم در شرح سخن ابن حجر مى گويد:
متى (وقع) أي الحديث بصيغة صريحة]لا يجوز فيها[ أي في ]السماع [وهي لفظة أخبرني أو حدثني أو سمعته والحال أنه ثبت عدم السماع، (كان) أي الراوي (كاذباً) وليس بمدلس أصلاً;3
هر گاه حديثى با لفظ صريح در شنيدن ]از راوى[ نقل شود ]در حالى كه جايز نباشد [يعنى از الفاظ «أخبرني»، يا «حدّثني» و يا «سمعته» ]كه بر شنيدن مستقيم و بدون واسطه دلالت كند[ استفاده شود و حال آن كه رواى از ايشان نشنيده، ]چون در طبقه بالاترى هستند[ ناقل حديث دروغ گو محسوب مى شود، نه مدلس.
علاوه بر نقاط ضعف فوق، وى با اميرالمؤمنين عليه السلام هم مخالف بوده است. بر اساس برخى اقوال، روزى حسن بصرى مشغول وضو بود. حضرت امير به وى متذكّر شدند كه در وضوى خود دقت كن و آداب آن را بجا بياور. او در پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: اى اميرالمؤمنين! ديروز افرادى را كشتى كه تمامى آنان شهادت به توحيد و رسالت داده و نمازهاى پنج گانه را اقامه مى كردند و با تمام آداب وضو مى گرفتند!4
1 . ر.ك: تقريب التهذيب: 1 / 202، شماره 1231; تحفة الأحوذي: 2 / 71.
2 . نخبة الفكر: 1 / 229; شرح نخبة الفكر: 1 / 419.
3 . شرح نخبة الفكر: 1 / 418 ـ 419.
4 . الإحتجاج: 1 / 200. در روايتى اميرالمؤمنين عليه السلام او را سامرى اين اُمّت معرفى كرد. او را از دشمنان حضرت امير عليه السلام معرفى كرده اند و از جنگ هاى آن حضرت ناراحت بود و با اين ناراحتى از دنيا رفت. براى اطلاع بيشتر درباره وى ر.ك: الإحتجاج: 1 / 402; بحار الأنوار: 32 / 225، 41 / 302.