2 . مجاهد [متوفاى 101]1
ابن حبان وى را در شمار ضعفا آورده است.2 برخى معتقد بودند كه مجاهد شاگرد عالمان يهودى بود و گاهى مطالب اهل كتاب را به عنوان تفسير نقل مى كرده است.
ذهبى مى نويسد:
قال أبو بكر بن عياش: قلت للأعمش: ما بال تفسير مجاهد مخالفٌ؟… قال: أخذها من أهل الكتاب;3
ابوبكر بن عياش مى گويد: به اعمش گفتم بر چه اساسى تفسير مجاهد ]با تفاسير ديگر [مخالف است؟ گفت ]وى اين تفاسير [را از اهل كتاب گرفته است.
اين موضوع از برخى مطالب تفسيرى مجاهد نيز قابل استفاده است. به عنوان مثال ذهبى، به تفسير مجاهد ذيل آيه (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقامًا مَحْمُودًا)4 اشاره كرده، مى نويسد:
ومن أنكر ما جاء عن مجاهد في التفسير في قوله تعالى: (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقامًا مَحْمُودًا) قال: يجلسه معه على العرش;5
و از ]تفاسير[ منكر چيزى است كه مجاهد در تفسير آيه (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقامًا مَحْمُودًا) گفته: پيامبر همراه خدا در عرش مى نشيند.
اين قول مبتنى بر تجسيم است; چرا كه بر اساس آن خداوند در عرش مى نشيند و نزد خداوند براى يك نفر جا هست كه رسول خدا صلى الله عليه وآله آن جا خواهد نشست. اعتقاد به تجسيم ريشه در اعتقادات اهل كتاب دارد; از اين رو روشن است كه مجاهد در تفسير اين آيه از اهل كتاب متأثّر شده است.
فخر رازى در ذيل آيه: (لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ)6 مى گويد: شاگردان ابن عباس از او نقل كرده اند:
تمثّل له يعقوب، فرآه عاضّاً على أصابعه ويقول له: أتعمل عمل الفجّار وأنت مكتوب في زمرة الأنبياء؟ فاستحى منه. قال: وهو قول عكرمة ومجاهد والحسن وسعيد بن جبير وقتادة والضحاك ومقاتل وابن سيرين;7
حضرت يعقوب براى حضرت يوسف ممثل شد. يوسف پدرش را ديد در حالى كه انگشت به دندان مى گزد و به او مى گويد: آيا مرتكب عمل فجار مى شوى در حالى كه نام تو در زمره انبياء نوشته شده است؟ پس يوسف از او حيا كرد! اين قول عكرمه، مجاهد، حسن بصرى، سعيد بن جبير، قتاده، ضحاك، مقاتل و ابن سيرين است.
در اين تفسير به حضرت يوسف عليه السلام نسبت فسق داده شده است!
مطمئناً ابن عباس اجلّ از آن است كه به پيغمبرى از پيامبران خدا نسبت فسق دهد، سعيد بن جبير هم شخص شريف و جليل القدرى است و مدارك و شواهد فراوانى حاكى از آن است كه وى از داشتن چنين عقيده اى منزّه است. بنابراين افرادى هم چون مجاهد اين مطلب را از اهل كتاب اخذ كرده و به ابن عباس و سعيد بن جبير نسبت داده اند. به هر حال اين تفسير نزد عقلاء مردود است.
1 . نقل هاى ديگر در وفات او: 102، 103 و 104.
2 . ميزان الإعتدال: 3 / 439، شماره 7072.
3 . همان: 3 / 439، شماره 7072. هم چنين ر.ك: تفسير الثعالبى: 1 / 66 ـ 67; سير أعلام النبلاء: 4 / 451; الطبقات الكبرى: 5 / 467; تاريخ مدينة دمشق: 57 / 29; تهذيب التهذيب: 10 / 40; الأعلام (زركلى): 5 / 278; تاريخ الإسلام: 7 / 237.
4 . سوره اسراء: آيه 79.
5 . ميزان الإعتدال: 3 / 439، شماره 7072. هم چنين ر.ك: تفسير الرازى: 21 / 32.
6 . سوره يوسف: آيه 24.
7 . تفسير الرازي: 18 / 120.