2 . اشاعره پيروان فكرى معتزله
وقتى با انصاف و كمال دقت بنگريم، خواهيم ديد كه اهل سنّت امورى را كه در مسأله امامت بيان مى كنند، هيچ اساس و ريشه اى ندارد، و نهايت چيزى كه آن ها مطرح مى كنند، توجيه كردار برخى از مسلمانان صدر اسلام و نيكو جلوه دادن قضاياى تاريخى است.
اما حق و حقيقت چيست؟ خدا و رسول از مسلمانان صدر اسلام چه توقعى دارند؟
اشاعره ادلّه عقلى و نقلى متّفقٌ عليه را در موضوع امامت ردّ مى كنند… و وقتى دستشان از دليل بر مدّعاى خود كوتاه شد، به تكاپو افتاده، دست به دامن متكلّمين معتزله مى شوند. بيشتر مباحث امامتى كه در كتاب «مواقف» و «مقاصد» ـ كه هر دو از كتاب هاى بسيار مهم كلامى اهل سنّت است ـ وجود دارد، از فخر رازى گرفته شده است و فخر رازى نيز در بيشتر مباحث خود، از سفره علمى معتزله توشه برمى گيرد.
از باب نمونه، شبهاتى كه در موضوع «عصمت» مطرح مى كنند، از كتاب المغنى قاضى عبدالجبّار بن احمد معتزلى ]متوفاى 415[ گرفته شده كه سيد شريف مرتضى ]متوفاى 436[ در ردّ آن، كتاب الشافى فى الامامة را تأليف نمود.1
انكار صدور معجزه از امام و علم غيب او;2 حمل نصوص امامتِ بلافصل اميرالمؤمنين پس از رسول خدا به بعد از عثمان،3 و نيز ادعاى تفتازانى بر اين كه نصّ جلىّ در امامت اميرالمؤمنين از ساخته ها و پرداخته هاى هشام بن حكم و ياران او است4 در زمره مباحثى است كه از معتزله گرفته شده است و اين مطلب براى هر محققى پوشيده نيست.
برخى از معاصران اهل سنّت، با علماى قديم خود ـ كه منكر وجود نصّ بر امامت ابوبكر و غير او بوده اند ـ مخالفت كرده اند تا با اين كار بتوانند خلافت كسى را كه بر على اميرالمؤمنين متقدّم شده صحيح جلوه دهند. اينان نيز اين فكر را از معتزله اخذ نموده اند.
1 . الشافي في الإمامة: 1 / 137 ـ 300.
2 . همان: 2 / 26.
3 . همان: 2 / 305 ـ 306.
4 . همان: 2 / 119.