و) ردّ استنصارهاى حضرت زهرا در دفاع از ولايت اميرالمؤمنين
بر اساس برخى از نقل هاى ديگر، به اين حقيقت تلخ پى مى بريم كه پس از جريان سقيفه، بسيارى از مردم مصلحت انديشى كرده و از اقرار به حق و تسليم در مقابل آن امتناع ورزيدند. عده اى منافق نيز دعوت دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله را جهت يارىِ حق با سخنانى پوچ و بى پايه رد كردند و پاسخ نگفتند. پس از جريان سقيفه و غصب حق اميرالمؤمنين عليه السلام، حضرت صديقه كبرا سلام الله عليها جمعى از بزرگان صحابه را به يارى از حق فرا خواند، از جمله به درب خانه معاذ بن جبل رفتند و ضمن يادآورى بيعت او با اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير خم، از سكوت و عدم يارى وى از حق، سؤال فرمود. اين شخص منافق در پاسخ نصرت خواهى دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله گفت:
يا بنت رسول الله، قد مضت بيعتنا لهذا الرجل، لو كان ابن عمك سبق إلينا أبا بكر، ما عدلنا به!1
اى دختر رسول خدا، شما دير تشريف آورده ايد! ما با ابوبكر بيعت كرده ايم و كار از كار گذشته است!
سپس حضرت زهرا سلام الله عليها از خانه معاذ بيرون آمد و فرمود:
لا اكلّمك كلمة حتى أجتمع أنا وأنت عند رسول الله;2
ديگر با تو كلمه اى حرف نمى زنم! تا در پيشگاه رسول الله صلى الله عليه وآله ]در روز حساب[ جمع شويم.
وقتى محمّد، پسر معاذ بن جبل از اين ماجرا آگاه شد به پدرش گفت:
وأنا ـ والله ـ لا نازعتك الفصيح من رأسي حتى أرد على رسول الله صلّى الله عليه وآله;3
سوگند به خدا، من هم ديگر با تو حرفى ندارم تا اين كه بر رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد شوم.
با اين اوصاف، چگونه مى توان توقع داشت كه براى بيان امامت اميرالمؤمنين عليه السلام توافر دواعى بوده باشد؟!
1 . همان: 6 / 13.
2 . بحار الأنوار: 29 / 192.
3 . الإختصاص: 184; بحار الأنوار: 29 / 192.