هـ) ناديده گرفتن وصيت هاى رسول خدا درباره اميرالمؤمنين
برخى نقل ها حكايت از آن دارد كه اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله، على رغم آگاهى از مقام اميرالمؤمنين عليه السلام، وصيت هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله را نسبت به ايشان ناديده گرفته و هر يك به دنبال منافع خويش بودند. در روايتى آمده است:
حدثنى أبو الحسن علي بن سليمان النوفلي، سمعتُ أبيّاً يقول: ذكر سعد بن عبادة يوماً علياً بعد يوم السقيفه، فذكر أمراً من أمره ـ نسيه أبو الحسن ـ يوجب ولايته، فقال له ابنه قيس بن سعد: أنت سمعت رسول الله صلّى الله عليه وآله يقول هذا الكلام في علي بن أبي طالب، ثم تطلب الخلافة ويقول أصحابك منا أمير ومنكم أمير! لا كلّمتُك والله من رأسي بعد هذا كلمة أبداً;1
ابوالحسن على بن سليمان نوفلى نقل كرد كه شنيدم اُبىّ مى گفت: پس از سقيفه، روزى سعد بن عبادة از على عليه السلام ياد كرد و موضوعى را در مورد ايشان يادآور شد كه ولايت آن حضرت را ثابت مى كرد. قيس به او گفت: تو اين كلام را در مورد على بن ابى طالب عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدى، با اين حال به دنبال خلافت بودى؟! و ياران تو مى گفتند يك امير از ما باشد و يك امير از شما؟! به خدا سوگند پس از اين هرگز كلمه اى با تو سخن نخواهم گفت.
هر چند در اين حديث كلام رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل نشده است، امّا راوى تصريح مى كند كه اين كلام مثبِت ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام بود. با اين حال على رغم توصيه هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله، اصحاب ايشان با بى اعتنايى به وصيت آن حضرت به دنبال تثبيت موقعيت خويش بودند. اين موضوع به قدرى تأسّف برانگيز است كه فرزند صحابى پيامبر صلى الله عليه وآله، از عمل كرد پدر خويش به شدت متأثر شده و عمل وى را تقبيح مى كند.
حال مى پرسيم كه واقعاً ادعاى توافر دواعى براى بيان امامت اميرالمؤمنين عليه السلام چگونه با اين جريانات قابل جمع است؟
1 . شرح نهج البلاغة: 6 / 44.