نسبت تشيّع به شافعى
از آن جا كه شافعى درباره اهل بيت عليهم السلام، به ويژه در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام أشعار بلندى سروده است، برخى به وى نسبت تشيّع داده اند. شافعى در يكى از اشعار خود مى گويد:
إن كان رفضاً حبّ آل محمّد *** فليشهد الثقلان أنّي رافضي
اگر دوستى آل محمّد رفض است، جن و إنس شهادت دهند كه من رافضى هستم.1
بر اساس قول حافظ ذهبى ـ كه خود شافعى مذهب و از بزرگان رجال و حديث اهل سنّت است ـ تعدادى از بزرگان اهل سنّت، شافعى را به تشيع متهم كرده اند و او را مورد قبول و اعتماد ندانسته اند. امّا ذهبى در پاسخ آن ها مى گويد:
من زعم أنّ الشافعي يتشيع، فهو مفترٍّ لا يدري ما يقول… لو كان شيعياً ـ وحاشاه من ذلك ـ لما قال: الخلفاء الراشدون خمسة، بدء بالصديق وختم بعمر بن عبدالعزيز;2
كسى كه معتقد است شافعى شيعه است، افترا گويى است كه نمى داند چه مى گويد. اگر او شيعى بود ـ حاشا از اين كه او اين گونه باشد ـ هرگز نمى گفت: خلفاء راشدين پنج نفر هستند كه از ابوبكر شروع و به عمر بن عبدالعزيز ختم مى شود.
احمد بن حنبل نيز در مورد شافعى مى گويد:
ما رأينا منه إلاّ خيراً;3
ما از وى چيزى جز خير نديدم.
در نظر احمد بن حنبل، متابعت از شيخين خير و متابعت از اميرالمؤمنين عليه السلام شرّ است، و روشن است كه شافعى معتقد به خلافت شيخين و پيرو آن دو بوده است.4 در نتيجه طبيعى است كه احمد بن حنبل در مورد وى چنين بگويد!
با اين همه، شخصيت شافعى مورد قبول همه علماى اهل سنّت نيست.
يحيى بن معين در مورد شافعى مى گويد:
الشافعي أنّه ليس بثقة;5
شافعى ثقه نيست.
1 . الأمّ: 1 / 14. هم چنين ر.ك: طبقات الشافعيّة الكبرى: 1 / 299; سير أعلام النبلاء: 10 / 58; تاريخ مدينة دمشق: 9 / 20; تاريخ الإسلام: 14 / 338; تفسير الرازى: 27 / 166. البته «رافضى» در اصطلاح بعضى اهل سنّت با «تشيع» تفاوت دارد و براى تشيع نيز معانى گوناگونى نزد عامّه وجود دارد. براى اطلاع بيشتر ر.ك: تشييد المراجعات: 3 / 161 ـ 171.
2 . ر.ك: سير أعلام النبلاء:10 / 58 ـ 59; تذكرة الحفّاظ: 1 / 119، با اندكى اختلاف در عبارات.
3 . سير أعلام النبلاء:10 / 58 ـ 59; تاريخ الإسلام: 14 / 334.
4 . ر.ك: تذكرة الحفّاظ: 1 / 119.
5 . جامع بيان العلم وفضله: 2 / 160; طبقات الشافعيّة الكبرى: 2 / 12 و 9 / 114; لسان الميزان: 5 / 417.