قاعده لطف
قاعده لطف دليلى عقلى است كه نه تنها در اثبات وجوب نصب امام از ناحيه خدا و مباحث عقيدتى ديگر كاربرد دارد، بلكه در علم اصول نيز ـ در بحث «اجماع كشفى» ـ مورد استفاده و استناد قرار مى گيرد. هم چنين در مباحثى هم چون «نيّت»، «امر به معروف و نهى از منكر» و «قضاوت» نيز به اين قاعده استناد مى شود.
متكلّمان شيعه براى اثبات وجوب نصب امام بر خدا، به اين قاعده استناد كرده اند. مهم ترين كتاب هاى كلامى كه قاعده لطف در آن ها مطرح شده است، عبارتند از: الشافى، تلخيص الشافى، تجريد و شروح آن، الذخيرة و دلائل الصدق.
جرجانى در شرح مواقف ـ كه به عقيده برخى، پرچم دار كتب اعتقادى اهل تسنّن است ـ مى نويسد:
(احتج الموجب) لنصب الإمام (على الله بأنه لطف، لكون العبد معه أقرب إلى الطاعة وأبعد عن المعصية، واللطف واجب عليه تعالى. والجواب ـ بعد منع وجوب اللطف ـ أن اللطف) الذى ذكرتموه (إنما يحصل بإمام ظاهر قاهر) يرجى ثوابه ويخشى عقابه، يدعو الناس إلى الطاعات ويزجرهم عن المعاصي باقامة الحدود والقصاص وينتصف للمظلوم من الظالم، (وأنتم لا توجبونه);1
احتجاج مى شود بر اين كه بر خداوند واجب است كه امام را نصب نمايد به اين دليل كه نصب امام لطف است و بنده با وجود نصب امام، به طاعت نزديك تر و از معصيت دورتر مى شود و لطف نيز بر خداى تعالى واجب است. در پاسخ مى گوييم اولاً: ما وجوب لطف را قبول نداريم; ثانياً: لطفى كه شما مى گوئيد با وجود امامى حاصل مى شود كه ظاهر بوده و قدرت داشته باشد. اميد پاداش از او برود و از عقاب وى ترسيده شود. با اقامه حدود و قصاص، مردم را به فرمان بردارى بخواند و از گناهان بازدارد و داد مظلوم را از ظالم باز ستاند، در حالى كه شما چنين چيزى را واجب نمى دانيد.
اشاعره به دو دليل اين قاعده را قبول ندارند:
نخست: آنان قائل به جبر هستند. روشن است كه با قول به جبر، ديگر تكليف معنا نخواهد داشت. لطف در جايى است كه خداوند به بندگان اختيار داده باشد و ايشان را به پذيرش هدايت مكلّف سازد، در اين صورت تعيين هادى و بيان طريق هدايت بر خداوند واجب خواهد بود.
دوم: اين كه اشاعره حسن و قبح را شرعى مى دانند نه عقلى و معتقدند كه: «الحسن ما حسّنه الشارع والقبيح ما قبّحه الشارع ولا يُسئل عمّا يفعل»;2 خوب آن است كه شارع آن را خوب دانسته باشد، و قبيح و بد آن است كه شارع آن را قبيح دانسته باشد و «خداوند از آن چه انجام مى دهد سؤال نمى شود».
پس از اين مقدمه، به بررسى «قاعده لطف» مى پردازيم. چنان چه اين قاعده اثبات شود، يك دليل عقلى ديگر بر دلايل وجوب نصب امام از سوى خدا اضافه مى شود، و اگر هم اين قاعده اثبات نشد، دلايل پيشين هر يك به تنهايى براى اثبات مدّعا كافى هستند.
1 . شرح المواقف: 8 / 348.
2 . أصول السرخسى: 2 / 65; احكام القرآن (ابن عربى): 2 / 312. هم چنين ر.ك: المنخول: 63 ـ 64.