د) زيد بن ثابت
زيد بن ثابت، شخصيت پيچيده و ناشناخته اى دارد. وى مورد توجّه خاصّ خلفا بوده است. زيد بن ثابت در ماجراى سقيفه از همان ساعات نخستين تشكيل جلسه، در سقيفه حضور داشت و از ابوبكر جانبدارى كرد.
سقيفه محل اجتماع بزرگان انصار بود. بزرگان انصار پس از مصيبت فقدان رسول خدا صلى الله عليه وآله در آن مكان گرد آمدند تا براى آينده خود چاره اى بينديشند. در اين هنگام ابوبكر و عمر به اجتماع انصار وارد شده، طرح از پيش تعيين شده خود را براى غصب خلافت به اجرا گذاشتند. على رغم اين كه زيد بن ثابت از انصار مى باشد; ولى از ياران مهاجرين به شمار مى آيد و در اين جريان از ابوبكر و عمر طرفدارى كرد و خطاب به انصار گفت:
إنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله كان من المهاجرين، وإنّما الإمام يكون من المهاجرين ونحن أنصاره كما كنّا أنصار رسول الله صلّى الله عليه وآله;1
همانا رسول خدا صلى الله عليه وآله از مهاجرين بود و امام هم ]بايد[ از مهاجرين باشد و ما انصار او هستيم چنان كه انصار رسول خدا صلى الله عليه وآله بوديم.
ابن كثير پس از نقل اين سخن مى افزايد:
إن زيد بن ثابت أخذ بيد أبي بكر فقال: هذا صاحبكم فبايعوه;2
همانا زيد بن ثابت دست ابوبكر را گرفت و گفت: اين صاحب شماست; پس با او بيعت كنيد.
بنابراين روشن شد زيد ـ با اين كه در سنين جوانى بوده ـ در جريان حكومت ابوبكر نقش اساسى داشته و پس از آن هم در عصر حكومت هر سه خليفه، نزد آنان از جايگاه بالايى برخوردار بوده است.
پس از رحلت حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله، ابوبكر براى جمع كردن قرآن به دنبال زيد بن ثابت فرستاد. زيد در آن هنگام 21 سال داشت. ابوبكر در جلسه اى كه عمر هم بود حاضر شد، خطاب به وى گفت:
إنّك غلام شاب عاقل لا نتّهمك;3
تو جوان عاقلى هستى كه تو را متّهم نمى كنيم ]و مورد اعتماد ما هستى[.
سپس ابوبكر به وى دستور داد تا قرآن را جمع آورى كند و از حالت پراكندگى بيرون بياورد.
دعوت خلفا از زيد بن ثابت براى جمع آورى قرآن نارضايتى و انتقاد بزرگان صحابه را در پى داشت. عبدالله بن مسعود از كسانى بود كه شديداً به اين كار معترض بود. ابن اثير مى نويسد:
وقد صحّ عن ابن مسعود إنّه قال لما كتب زيد المصحف: لقد أسلمت وإنّه في صلب رجل كافر;4
اين قول صحيح است كه ابن مسعود به هنگام كتابت قرآن توسط زيد، گفت: به تحقيق، من اسلام آوردم در حالى كه زيد بن ثابت در صلب مردى كافر بود.
از اعتراض ابن مسعود معلوم مى شود كه وى دعوت از زيد را براى جمع قرآن نوعى توهين به خودش نيز تلقى مى كرده است، چرا كه ابن مسعود از نظر سنّ، سابقه اسلام، علم و فضل برتر از زيد بن ثابت بوده است. هم چنين از قول ابن مسعود مى توان استفاده كرد كه پدر زيد غير مسلمان و خود او تازه مسلمان بوده است.5
حاكم نيشابورى در كتاب المستدرك على الصحيحين به نقل از ابن مسعود مى نويسد:
أقرأني رسول الله صلّى الله عليه وآله سبعين سورة أحكمتها قبل أن يُسلم زيد بن ثابت;6
هفتاد سوره ]از قرآن مجيد[ را نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله قرائت كردم و به حافظه سپردم پيش از آن كه زيد بن ثابت اسلام بياورد.
برخى اين موضوع را با تعابير ديگرى از ابن مسعود نقل كرده اند.
بخارى نيز در كتاب التاريخ الكبير، از قول عبدالله بن مسعود چنين نقل مى كند:
أخذت من فيّ رسول الله صلّى الله عليه وآله سبعين سورة وأن زيد بن ثابت صبيٌّ من الصبيان;7
من از دهان رسول خدا صلى الله عليه وآله هفتاد سوره ]فرا[ گرفتم، در حالى كه زيد بن ثابت كودكى بود در ميان كودكان.
در برخى نقل ها نيز تعبير زير به كار رفته است:
أن زيد بن ثابت ذو ذؤابتين يلعب مع الصبيان.8
ابن شبه نميرى نيز به نقل از ابن مسعود مى نويسد:
لقد أخذت من رسول الله صلّى الله عليه وآله سورة، وإنّ زيد بن ثابت ليهودي له ذؤابتان.9
صرف نظر از اعتراضات و انتقادهاى تند ابن مسعود، تعامل ابوبكر با زيد بن ثابت تأمل برانگيز است. پيرامون اين موضوع، سؤالاتى وجود دارد كه پاسخ گويى به آن ها مشكل مى نمايد. به هر حال لازم است اهل سنّت به پرسش هاى زير پاسخ دهند:
1 . آيا قرآن در عصر خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله جمع آورى نشده بود؟
2 . آيا به غير از زيد بن ثابت ـ كه در آن روز فقط 21 سال داشت ـ فرد مناسب ترى براى جمع آورى قرآن وجود نداشت؟
3 . آيا از ميان صحابه فقط اين جوان مورد اعتماد بود و ديگران از نظر ابوبكر و عمر متهم بودند؟
4 . اتهام بزرگان صحابه از نظر ابوبكر و عمر چه بوده است؟
5 . عدم اعتماد ابوبكر و عمر به اصحاب چگونه با بحث عدالت صحابه قابل جمع است؟
6 . سرّ توجه خاص ابوبكر و عمر به زيد بن ثابت چيست؟
مطالعه پيرامون زندگى زيد بن ثابت نشان مى دهد كه عنايت خلفا به زيد بن ثابت صرفاً به بحث جمع قرآن محدود نمى شود و به دوره ابوبكر نيز منحصر نيست. توجه ويژه به زيد بن ثابت و بزرگداشت وى و كنار گذاشتن صحابه بزرگ پيامبر در دوره هاى بعد نيز ادامه داشته است. ذهبى مى نويسد: واقدى به سند خود از عثمان نقل مى كند كه مى گفت:
من يعذرني من ابن مسعود؟ غضب إذ لم أولّه نسخ المصاحف! هلاّ غضب على أبي بكر وعمر إذ عزلاه عن ذلك، وولّيا زيداً، فاتبعت فعلهما;10
چه كسى از ابن مسعود براى من عذر مى آورد؟ وقتى كه او را بر نسخ مصحف به كار نگرفتم بر من غضب كرد! آيا وى بر ابوبكر و عمر نيز غضب نكرد هنگامى كه وى را از اين كار عزل كردند و زيد را بر آن گماشتند؟ پس من نيز از عمل آن دو (ابوبكر و عمر) پيروى كردم.
از اين گفتار استفاده مى شود كه ابوبكر، عمر و عثمان هر يك در عصر حكومت خود از زيد بن ثابت درخواست كرده اند كه قرآن را جمع آورى كند.
اين موضوع بسيار عجيب است و نياز به تأمل دارد. سؤالات زير نيز به پاسخ گويى نياز دارند:
1 . آيا قرآن جمع آورى شده در زمان خلافت ابوبكر كمبود يا ايرادى داشته است؟
2 . اگر پاسخ منفى است چه نيازى به جمع قرآن در دوره هاى بعد بوده است؟
3 . آيا قرآن موجود كه در عصر خلافت عثمان جمع آورى شده با قرآنى كه در زمان ابوبكر جمع آورى شد تفاوت داشته است؟!
صرف نظر از اين بحث، مناصب زيد بن ثابت در دستگاه حاكم نيز بسيار تأمل برانگيز است. بر اساس برخى نقل ها، هرگاه عمر بن خطاب در دوران حكومت خويش از مدينه خارج مى شد، زيد بن ثابت را به عنوان نائب خود منصوب مى كرد و پس از بازگشت، هر بار نخلستانى از بيت المال مسلمانان را به زيد هديه مى داد! در اين باره نوشته اند:
كان عمر بن الخطاب كثيراً ما يستخلف زيد بن ثابت إذا خرج إلى شيء من الأسفار، وقلّما رجع من سفر إلاّ أقطع زيد بن ثابت حديقة من نخل;11
بسيار اتفاق مى افتاد كه عمر بن خطاب هنگام مسافرت هايش، زيد بن ثابت را جانشين خود مى كرد و خيلى كم اتفاق مى افتاد كه به هنگام مراجعت از سفر باغ نخلى به او هديه ندهد!
ذهبى نيز اين موضوع را در كتاب سير اعلام النبلاء آورده است. محقّق كتاب درباره سند حديث مى گويد: «رجاله ثقات».12
در اين جا هم جاى اين سؤال است، كه چرا با وجود اصحاب بزرگ رسول خدا صلى الله عليه وآله، زيد بن ثابت جانشين عمر مى شد؟ بخشش نخلستان ها به زيد از حساب بيت المال چه توجيهى دارد؟
علاوه بر جانشينى زيد در سفرهاى خلفا، وى از سوى آنان به مقام مرجعيت دينى هم منصوب شده بود! عمر و عثمان، زيد بن ثابت را در فتوا، قضاوت، تقسيم ارث و قرائت قرآن بر همه اصحاب مقدم مى داشتند. ذهبى مى نويسد:
ما كان عمر وعثمان يقدّمان على زيد أحداً في الفرائض والفتوى والقرائة والقضاء;13
عمر و عثمان هرگز كسى را در احكام، فتوا، قرائت و قضاوت بر زيد بن ثابت مقدم نمى كردند.
در كتاب السنن الكبرى، بابى با عنوان «باب ترجيح قول زيد بن ثابت على قول غيره من الصحابة في علم الفرائض»14 گشوده شده است كه اين امر بيان گر اهتمام فراوان اهل سنّت بر ترويج آراء زيد بن ثابت است. با اندكى مطالعه در اين زمينه روشن مى شود كه هيچ يك از آراء زيد بن ثابت به سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله مستند نيست. خود زيد نيز به اين موضوع تصريح كرده است. ذهبى مى نويسد:
إنّ مروان دعا زيد بن ثابت، وأجلس له قوماً خلف ستر، فأخذ يسأله، وهم يكتبون; ففطن زيد، فقال: يا مروان، أغدراً؟ إنما أقول برأيي;15
مروان، زيد را به مجلسى دعوت كرد و عده اى را در پشت پرده نشاند. سپس از زيد سؤال مى كرد و اين افراد مى نوشتند. زيد از اين موضوع آگاه شد و به مروان گفت: آيا خيانت مى كنى؟ آن چه مى گويم نظر شخصى خود من است!
بنابراين روشن است كه زيد بن ثابت توجهى به قرآن مجيد و سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله نداشته است و در همه زمينه ها از جمله فتوا، قضاوت، قرائت قرآن و واجبات دين، از پيش خود نظر مى داده است; امّا با وجود تصريح زيد بن ثابت به اين موضوع، چرا خلفا در اين امور به وى مرجعيت داده بودند؟ و چرا اهل سنّت قول زيد بن ثابت را بر قول ديگران ترجيح مى دادند؟!
البته شواهد زيادى وجود دارد كه گاهى بزرگان صحابه، نظرات زيد بن ثابت را مخالف سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله معرفى كرده اند و به صراحت رأى زيد را مردود دانسته اند.16
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام در مورد آراء زيد بن ثابت مى فرمايند:
الحكم حكمان: حكم الله وحكم الجاهلية وقد قال الله عزّوجلّ: (وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِقَوْم يُوقِنُونَ). وأشهد على زيد بن ثابت لقد حكم في الفرائض بحكم الجاهلية;17
حكم دو قسم است: حكم خدا و حكم جاهليت. خداى تعالى مى فرمايد: «و براى اهل يقين كدام حكم از حكم خدا نيكوتر خواهد بود؟» و بر عليه زيد بن ثابت شهادت مى دهم كه به تحقيق در واجبات، به حكم جاهليت حكم كرد.
پس روشن شد كه زيد بن ثابت بر خلاف سنّت رسول خدا صلى الله عليه وآله و بر اساس قوانين جاهليت نظر مى داده است. با اين حال وى در زمان خلفا به عنوان مرجع دينى معرفى شده است!
علاوه بر مرجعيت دينى، زيد بن ثابت در عصر خلافت عثمان، كليددار بيت المال مسلمين هم بوده است!
بخارى در التاريخ الكبير مى نويسد:
كان زيد بن ثابت عامل عثمان على بيت المال;18
زيد بن ثابت از طرف عثمان، خزانه دار بيت المال بود.
زيد بن ثابت پس از خلافت عثمان، از معاويه حمايت مى كرد و مبلّغ او بود.
بر اساس نقل ذهبى، احاديثى از سوى زيد بن ثابت در فضيلت معاويه جعل و به پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله نسبت داده شده است.19
1 . مسند احمد بن حنبل: 5 / 186; المستدرك على الصحيحين: 3 / 76; السنن الكبرى (بيهقى): 8 / 143، حديث 16315; الطبقات الكبرى: 3 / 212; تاريخ مدينة دمشق: 19 / 314; سير أعلام النبلاء: 2 / 433; فتح الباري: 7 / 24 و منابع ديگر.
2 . البداية والنهاية: 5 / 269. هم چنين ر.ك: المستدرك على الصحيحين: 3 / 76; تاريخ الإسلام: 3 / 10; تاريخ مدينة دمشق: 3 / 277; كنز العمّال: 5 / 613، حديث 14079; السنن الكبرى (بيهقى): 8 / 143.
3 . مسند احمد بن حنبل: 1 / 10 و 5 / 188; صحيح البخاري: 6 / 98; فضائل الصحابه: (نسائى) 55; السنن الكبرى (نسائى): 5 / 7 و 78; تاريخ مدينة دمشق: 37 / 43; سير أعلام النبلاء: 2 / 431.
4 . أسد الغابة: 1 / 80 .
5 . برخى بر اين باورند كه زيد بن ثابت يهودى زاده است. شواهد و قرائن محكمى هم در اين زمينه ارائه شده است. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به: تاريخ المدينة: 3 / 1008. پرداختن به اين موضوع از حوصله بحث اين كتاب خارج است.
6 . المستدرك على الصحيحين: 2 / 228. ذهبى با سكوت خود درباره اين حديث، صحّت آن را در تلخيص المستدرك مى پذيرد. هم چنين ر.ك: المعجم الأوسط: 2 / 341، حديث 2167; المعجم الكبير: 9 / 75، حديث 8439 ; تاريخ مدينة دمشق: 33 / 137; تهذيب الكمال: 33 / 351.
7 . التاريخ الكبير: 3 / 227، حديث 762. هم چنين ر.ك: المعجم الكبير: 9 / 73، 74 و 76; المستدرك على الصحيحين: 2 / 248، حديث 2897; الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 3 / 993; البداية والنهاية: 9 / 149 و منابع ديگر.
8 . السنن الكبرى: 8 / 134; السنن الكبرى (نسائى): 5 / 412; الآحاد والمثانى: 4 / 88 ; تاريخ مدينة دمشق: 33 / 135: صحيح ابن حبان: 15 / 539 و منابع ديگر.
9 . تاريخ المدينة: 3 / 1008.
10 . سير أعلام النبلاء: 2 / 435.
11 . ر.ك: أخبار القضاة: 1 / 108; تاريخ المدينة: 2 / 693; الطبقات الكبرى: 2 / 359; تاريخ مدينة دمشق: 19 / 318.
12 . سير أعلام النبلاء: 2 / پاورقى 434.
13 . سير أعلام النبلاء: 2 / 434. هم چنين ر.ك: الطبقات الكبرى: 2 / 359; تذكرة الحفّاظ: 1 / 32، شماره 15; تاريخ مدينة دمشق: 19 / 317; كنز العمّال: 13 / 393، شماره 37050; الإصابة: 1 / 56; الوافي بالوفيات: 15 / 16.
14 . السنن الكبرى (بيهقى)، باب مقدم نمودن كلام زيد بن ثابت بر كلام ديگر صحابه ]پيامبر[ در دستورات دينى: 6 / 210.
15 . سير أعلام النبلاء: 2 / 438. هم چنين ر.ك: تاريخ مدينة دمشق: 19 / 329.
16 . ر.ك: الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 4 / 1632; السنن الكبرى (بيهقى): 10 / 144; كنز العمّال: 5 / 808 .
17 . الكافي: 7 / 407; تهذيب الأحكام: 6 / 218; وسائل الشيعة: 27 / 23، حديث 33107.
18 . التاريخ الكبير: 8 / 374، حديث 3373. هم چنين ر.ك: تهذيب الكمال: 32 / 428.
19 . سير أعلام النبلاء: 3 / 129 ـ 130.