اهل بدعت كبرا در ميان راويان صحاح شش گانه
اين ضابطه اى است كه ذهبى پايه گزارى كرده است و پس از ذهبى و ابن حجر عسقلانى، مطلب جديدى در اين باب ارائه نشده است.
اما اين ضابطه هم كامل نيست و مشكل صحاح را حل نمى كند; زيرا در ميان رجال صحاح ستّه اهل بدعت كبرا نيز وجود دارد. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى كنيم:
1 . اسماعيل بن عبدالرحمان بن ابى كريمه سدّى، از مفسّران و محدّثان بزرگ اهل سنّت و از رجال صحيح مسلم و سنن اربعه است.1 ذهبى در مورد وى مى نويسد:
يشتم أبا بكر وعمر;2
ابوبكر و عمر را شتم مى كند.
طبق اين ضابطه، كسى كه ابوبكر و عمر را شتم كند اهل بدعت كبرا است و حديث چنين كسى مردود است.
2 . ابان بن تغلب ـ چنان كه پيشتر بيان شد ـ از رجال مسلم و سنن اربعه است،3و به گفته ذهبى در تشيع غلوّ مى كرده است.4
3 . تليد بن سليمان كوفى، از رجال ترمذى و مسند احمد است.5 او نيز طبق ضابطه ذهبى، صاحب بدعت كبرا است. وى در مورد تليد مى گويد:
رافضي يشتم أبا بكر وعمر;6
رافضى است و ابوبكر و عمر را شتم مى كند.
4 . سالم بن ابى حفصه، از رجال صحيح ترمذى است.7 ابن معين و گروهى ديگر او را توثيق كرده اند،8 در حالى كه وى از جمله كسانى است كه در رأس بدگويان به ابوبكر و عمر قرار دارند. در مورد وى نوشته اند:
كان من رؤوس من يتنقّص أبا بكر و عمر.9
5 . شريك بن عبدالله قاضى، از رجال مسلم و سنن اربعه است.10 او از شيخين بدگويى مى كرده است و اين مطلب را به خود وى نيز گوش زد كرده اند و با تعجب به او گفتند:
وأنت تنتقص الشيخين!11
تو به شيخين بدگويى مى كنى!
6 . على بن غراب. اين شخص از سوى احمد بن حنبل، دارقطني، ابوحاتم و ابوزرعه توثيق شده است.12 نسائى و ابن ماجه هم از وى حديث نقل مى كنند.13ابن معين نيز در ضمن توثيق على بن غراب مى گويد:
المسكين صدوق;14
بيچاره آدم راست گويى است.
بنابراين روشن شد كه در ميان رجال صحاح سته، اهل بدعت كبرا فراوانند، در نتيجه قيدى كه ذهبى اضافه كرده و ضابطه اى كه بنيان نهاده، به هيچ وجه مشكل صحاح و غير صحاح را حل نمى كند و طبق اين ضابطه، باز هم اعتبار صحاح مخدوش است.
1 . مسلم و ابوداوود حداقل هفت روايت، ابن ماجه ده روايت و ترمذى حداقل سى روايت از اسماعيل بن عبدالرحمان نقل كرده اند. ر.ك: صحيح مسلم: 2 / 153 و 5 / 125; سنن أبي داوود: 2 / 26، حديث 2981; سنن ابن ماجة: 1 / 52، حديث 145; سنن الترمذي: 5 / 88 ، حديث 3368.
2 . ميزان الإعتدال: 1 / 237، شماره 907; أحوال الرجال: 1 / 54، شماره 37; المغني في الضعفاء: 1 / 84 ، شماره 3989.
3 . صحيح مسلم: 1 / 65 و 80 ; سنن أبى داوود: 1 / 148، حديث 621 و 2 / 246، حديث 3977; سنن النسائي: 5 / 161; سنن الترمذي: 3 / 243، حديث 2067; سنن ابن ماجه: 1 / 360، حديث 1136.
4 . ميزان الإعتدال: 1 / 5، شماره 2.
5 . سنن الترمذي: 5 / 278، حديث 3761، مسند احمد بن حنبل: 2 / 422.
6 . ميزان الإعتدال: 1 / 358، شماره 1339. هم چنين ر.ك: تاريخ بغداد: 7 / 137، شماره 3582; الكشف الحثيث: 80 .
7 . سنن الترمذي: 5 / 268، حديث 3738 و 303، حديث 3811.
8 . تاريخ ابن معين: 122 ـ 123; الجرح والتعديل: 4 / 180، شماره 782; معرفة الثقات: 1 / 382، شماره 539; معرفة الرجال: 1 / 109.
9 . ر.ك: ميزان الإعتدال: 2 / 110، شماره 3046; تهذيب الكمال: 10 / 136; الضعفاء الكبير: 2 / 153.
10 . صحيح البخاري: 2 / 18; صحيح مسلم: 8 / 2; سنن الترمذي: 5 / 254، حديث 3707 و 297، حديث 3799; السنن الكبرى (نسائى): 1 / 137 و 209; سنن أبي داوود: 1 / 19، حديث 45 و 29، حديث 95; سنن ابن ماجة: 1 / 3; مسند احمد بن حنبل: 1 / 87 و 2 / 26; سنن الدارمي: 1 / 62.
11 . وفيات الأعيان: 2 / 464، شماره 291.
12 . ر.ك: العلل (احمد بن حنبل): 3 / 297، شماره 5318.
13 . سنن النسائى: 6 / 87 و 8 / 163; سنن ابن ماجه: 1 / 349، حديث 1098.
14 . تاريخ ابن معين: 177، شماره 639. هم چنين ر.ك: الجرح والتعديل: 3 / 370; ميزان الإعتدال: 3 / 149، شماره 5906; الكامل في ضعفاء الرجال: 5 / 205; تاريخ بغداد: 12 / 46; تهذيب الكمال: 21 / 93; تهذيب التهذيب: 7 / 325، شماره 602.