3 ـ دروغ گويى
عكرمه بر مولاى خود ابن عباس دروغ مى بسته است به طورى كه إبن قتيبه با سند خود از عبدالله بن حارث نقل كرده است.
دخلت على علي بن عبدالله بن عباس وعكرمة موثوق على باب كنيف، فقلت: أتفعلون هذا بمولاكم؟ قال: «إنّ هذا يكذب على أبي»;1
بر على بن عبدالله بن عباس وارد شدم، در حالى كه عكرمة با طناب به در مستراحى بسته شده بود. به او گفتم چرا با غلام خود چنين مى كنيد؟! گفت: «او به پدرم دروغ مى بندد».
و از سعيد بن مسيّب نقل شده كه به غلام خود گفت:
لا تكذب عليّ كما يكذب عكرمة على ابن عباس;2
اى غلام، مبادا بر من دروغ ببندى چنان كه عكرمه به ابن عباس دروغ مى بندد!
و نيز نقل شده است كه پسر عمر به غلام خود گفت:
إتق الله ـ ويحك يا نافع ـ ولا تكذب عليّ كما كذب عكرمة على ابن عباس;3
از خدا پروا داشته باش. اى نافع، حواست را جمع كن كه به من دروغ نبندى چنان كه عكرمه به ابن عباس دروغ بست!
در ترجمه عكرمه نيز تصريحات فراوانى درباره دروغ گو بودن او آمده است كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم.
از عثمان بن مرة نقل شده است كه درباره عكرمه به برادرزاده اش قاسم گفت:
إنّ عكرمة كذّاب;4
به تحقيق عكرمه بسيار دروغ گو است.
وكذّبه مجاهد وابن سيرين ومالك;5
مجاهد، ابن سيرين و مالك او را تكذيب كرده اند.
از ابن ابى ذئب نيز نقل شده است:
كان غير ثقة;6
وى غير ثقه بود.
وحرّم مالك الرواية عنه;
مالك نقل روايت از وى را حرام كرده بود.
وأعرض عنه مسلم بن الحجّاج;
مسلم بن حجاج نيز از وى اعراض كرده بود.
وقال محمّد بن سعد: ليس يحتجّ بحديثه;7
محمّد بن سعد گويد: به حديث او احتجاج نمى شود.
بنابراين روشن شد كه احوالات عكرمه سراسر قدح و كذب است و هيچ نكته مثبتى در شرح حال وى وجود ندارد. وضعيت عكرمه در دوران حياتش به گونه اى بوده است كه به هنگام مرگش هيچ كس حاضر به تشييع و تدفين وى نگرديد! در اين باره آمده است كه مرگ وى همزمان با مرگ «كثير عزّه» بود. كثير ترانه خوان و اهل طرب بود و اشعار عاشقانه مى سروده است. با اين حال مردم شهر در تشييع جنازه او شركت كرده و جنازه عكرمه را رها كردند و هيچ كس جسد وى را بر نداشت تا
اين كه چهار حمّال سودانى را استخدام كردند تا جنازه وى را بردارند و دفن كنند.8داورى درباره شأن نزول آيه تطهير را به وجدان هاى بيدار اهل انصاف وا مى گذاريم تا خود قضاوت كنند كه آيا قول عكرمه كذّاب توان معارضه و مقابله با شانزده حديث صحيح السند را دارد يا خير؟
طبرى اين قول را ـ كه آيه درباره همسران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم نازل شده است ـ به احدى جز عكرمه نسبت نداده است.
سيوطى مى نويسد:
وأخرج ابن جرير وابن مردويه عن عكرمة في قوله (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ) قال: ليس بالذي تذهبون إليه، إنما هو نساء النبي صلى الله عليه وآله وسلّم;9
ابن جرير و ابن مردويه از عكرمه نقل مى كنند كه درباره آيه تطهير گويد: حقيقت آن نيست كه شما مى گوييد ]مصداق اهل بيت پيامبر خدا، على، فاطمه و حسنين صلوات الله عليهم هستند[. همانا مصداق اهل بيت همسران پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم هستند.
ظهور اين عبارت در اين است كه به غير از عكرمه، همگان حضرت اميرالمؤمنين، حضرت صديقه طاهره، حضرت امام مجتبى و حضرت سيد الشهداء عليهم السلام را مصداق اهل بيت دانسته اند و عكرمه به تنهايى در مقابل همگان مدّعى بوده است كه مصداق اهل بيت همسران پيامبرند.
با توجه به شرح حال عكرمه، دروغ بودن گفتار وى روشن است.
البته پس از طبرى كوشيده اند كه اين قول را به افراد ديگرى غير از عكرمه نسبت دهند. از جمله در برخى كتب اهل سنت اين گفته را به ابن سائب كلبى و مقاتل نيز نسبت داده و آن را به روايتى از ابن عباس مستند ساخته اند;10 اما اين روايت قطعاً دروغ است و با روايات ديگر ابن عباس در تعارض است. پيش از اين يك حديث قطعى الصدور از ابن عباس نقل شد كه براساس آن وى نزول آيه تطهير را درباره اهل بيت عليهم السلام دانسته و آن را از خصائص اميرالمؤمنين عليه السلام برشمرده است.
ابوحيّان در اين باره مى نويسد:
وقول عكرمة، ومقاتل، وابن السّائب: أنّ أهل البيت في هذه الآية مختص بزوجاته عليه السلام ليس بجيّد، اذ لو كان كما قالوا: لكان التركيب «عنكنّ» و «يطهركنّ»، وإن كان هذا القول مروياً عن ابن عباس، فلعلّه لا يصح عنه;11
قول عكرمه، مقاتل و ابن سائب كه مى گويند اهل بيت در اين آيه به همسران پيامبر اختصاص دارد قول خوبى نيست، زيرا اگر واقعيت آنچنان بود كه مى گويند، بايد صيغه ها ]به صورت جمع مؤنث[ «عنكنّ» و«يطهركنّ» مى بود. هر چند كه اين قول از ابن عباس روايت شده است، اما چه بسا استناد اين قول به ابن عباس صحيح نباشد.
بنابراين استناد اين قول به روايت ابن عباس نادرست و از جمله دروغ هايى است كه عكرمه به ابن عباس نسبت داده است. به علاوه در نسبت اين قول به مقاتل نيز ترديد جدى وجود دارد. هرچند اگر به فرض محال ثابت شود كه مقاتل چنين نظرى داشته است، باز هم اين قول ارزشى نخواهد داشت، زيرا حال مقاتل نيز هم چون عكرمه است و عالمان رجالى اهل سنّت او را تضعيف كرده اند. دارقطنى، عقيلى، ابن جوزى و ذهبى او را در زمره ضعفا ذكر كرده اند و ذهبى پس از نقل عالمان رجالى بر جرح مقاتل درباره وى مى نويسد:
قلت: أجمعوا على تركه;12
همه بر ترك روايات وى اجماع دارند.
پيش تر در جلد نخست همين كتاب، در بررسى احوالات مفسّران اهل سنت به شرح حال مقاتل نيز پرداختيم.13
1. المعارف (ابن قتيبه): 456. هم چنين ر.ك: شذرات الذهب في أخبار من ذهب: 1 / 130.
2. العلل (احمد بن حنبل): 2 / 71 / ش 1583; تاريخ مدينة دمشق: 41 / 109; تهذيب الكمال: 20 / 280، ذيل شماره 4009; تهذيب التهذيب: 7 / 237، ذيل شماره 476; المعارف (ابن قتيبه): 438.
3. تهذيب الكمال: 20 / 279، ذيل شماره 4009; تاريخ مدينة دمشق: 41/ 107; تهذيب التهذيب: 7/237 ذيل شماره 476; سير أعلام النبلاء: 5 / 22، ذيل شماره 9.
4. تهذيب الكمال: 20 / 286، ذيل شماره 4009; مقدّمة فتح الباري: 425; تاريخ مدينة دمشق: 41 / 106; سير أعلام النبلاء: 5 / 28، ذيل شماره 9; تاريخ الإسلام: 7 / 178.
5. عمدة القاري: 1 / 8 ; المغني في الضعفاء: 2 / 439 / ش 4169; غاية النهاية في طبقات القرّاء: 1 / 230.
6. تاريخ مدينة دمشق: 41/115; تهذيب الكمال: 20/ 282، ذيل شماره 4009; سير أعلام النبلاء: 5 / 25، ذيل شماره 9; ميزان الإعتدال: 3 / 94، ذيل شماره 5716; تهذيب التهذيب: 7 / 240، ذيل شماره 476.
7. مقدّمة فتح الباري: 425; تاريخ مدينة دمشق: 41/76; سير أعلام النبلاء: 5/33، ميزان الإعتدال: 3/94.
8. ر.ك: ميزان الإعتدال: 3 / 96; تهذيب الكمال: 20 / 290; الكامل في الضعفاء الرجال: 5 / 267; تاريخ مدينة دمشق: 41 / 122; سير أعلام النبلاء: 5 / 33; تهذيب التهذيب: 7 / 240.
9. الدرّ المنثور: 5 / 198. هم چنين ر.ك: تفسير الآلوسي: 22 / 13.
10. زاد المسير: 6 / 198; تفسير البغوي: 3 / 528. وى مى گويد: «وقال مجاهد الرجس الشك أراد بأهل البيت نساء النبي صلّى الله عليه وآله لأنهن في بيته وهو رواية سعيد بن جبير عن ابن عبّاس». هم چنين ملاّ على قارى در شرح شفاء قاضى عياض، پس از اين كه آيه را بيان مى كند، مى نويسد: «أراد بأهل البيت نساء النبي صلّى الله عليه وآله، لأنهنّ في بيته وروى ذلك عن ابن عباس»; ر.ك: تفسير الخازن: 5 / 259; تفسير السراج المنير: 3 / 209; تفسير مقاتل بن سليمان: 3 / 45.
11. تفسير البحر المحيط: 7 / 224.
12. سير أعلام النبلاء: 7 / 202. ذيل شماره 79.
13. براى اطلاع بيشتر از شرح حال و اعتبار وى ر.ك: جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام: 1 / 281.