1ـ كتمان اصل خبر
برخى سيره نويسان على رغم پرداختن به سيره و احوالات رسول
خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، به داستان مباهله هيچ اشاره اى نكرده اند، گويا چنين واقعه اى در تاريخ رخ نداده است! داستان مباهله در قرآن آمده و از دلايل محكم بر نبوت خاتم الانبياء صلّى الله عليه وآله وسلّم و حقانيت دين مقدس اسلام به شمار مى رود و با اين حال چون در اين قصه فضيلتى هم براى اهل بيت عليهم السلام بيان شده است، به همين جهت حق ستيزان و نورگريزان كوشيده اند از نمايان شدن و درخشش حقيقت جلوگيرى كنند. البته اين پرده پوشى و كتمان تنها در اين داستان منحصر نيست و بسيارى از حوادث مهم در زندگى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم كه ارتباطى با مناقب اهل بيت عليهم السلام داشته، در كتاب هاى مهم سيره و تاريخ منعكس نشده است.
از متون تاريخى و سيره هاى متقدم و مهمى كه به داستان مباهله اشاره نكرده اند مى توان سيره ابن هشام را نام برد. افزون بر آن ابن سيد الناس ـ كه يكى از محدّثان بزرگ اهل تسنن به شمار مى رود و سنيان از وى بسيار تجليل مى كنند ـ به تبع ابن هشام در كتاب خود عيون الأثر في المغازي والسير از داستان مباهله ذكرى به ميان نياورده است. هم چنين ذهبى در تاريخ الإسلام از مباهله پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم با نصرانيان سخنى نگفته است.
ابن سيدالناس تعامل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم با نصرانيان نجران را چنين گزارش مى كند:
ثمّ بعث رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم خالد بن الوليد في شهر ربيع الآخر أو جمادى الأولى سنة عشر، إلى بني الحارث بن كعب بنجران، وأمره أن يدعوهم إلى الإسلام قبل أن يقاتلهم، ثلاثاً، فإن استجابوا فاقبل منهم، وإن لم يفعلوا فقاتلهم.
فخرج خالد حتّى قدِم عليهم، فبعث الركبان يضربون في كلّ وجه ويدعون إلى الإسلام، ويقولون: «أيّها الناس أسلموا تسلموا»، فأسلم الناس ودخلوا فيما دُعوا إليه، فأقام فيهم خالد يعلّمهم الإسلام، وكتب إلى رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم بذلك.
فكتب له رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم أنْ يُقْبِلَ ويُقْبِل معه وفدهم، فأقبل وأقبل معه وفدهم، منهم قيس بن الحصين ذي القصّة… .
وأمر عليهم قيس بن الحصين، فرجعوا إلى قومهم في بقيّة من شوّال أو في ذي القعدة، فلم يمكثوا إلاّ أربعة أشهر حتّى توفّي رسول
الله صلّى الله عليه وآله وسلّم;1
رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم خالد بن وليد را در ماه ربيع الآخر يا جمادى الأول سال دهم، به سوى بنوحارث بن كعب در نجران فرستاد و به او دستور داد تا پيش از جنگ، آنان را سه بار به اسلام دعوت كند، آن گاه اگر پاسخ مثبت دادند از آنان بپذيرد و در غير اين صورت با آن ها بجنگند.
خالد به سمت آنان حركت كرد تا بر آنان وارد شد. وى سوارهايى را به محله هاى مختلف فرستاد و آن ها به هر سويى رفته و اهالى آن جا را به اسلام فرامى خواندند و مى گفتند: «اى مردم، اسلام بياوريد تا در امان باشيد». مردم نيز اسلام آورده و در آن چه بدان دعوت شده بودند داخل مى گشتند و خالد به ميان آن ها مى رفت و اسلام را به آنان تعليم مى داد و اين داستان را براى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نوشت!
رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز به وى نوشتند كه به همراه هيئتى از نجرانيان بازگرد. خالد بن وليد نيز به همراه هيأتى از آنان بازگشت و قيس بن حصين ذوالقصّة يكى از اعضاى آن هيأت بود… و پيامبر قيس بن حصين را به رياست آنان گمارد.
آنان در ايامى كه از شوال باقى مانده بود و يا در ذوالقعده به سوى قوم خود بازگشتند و هنوز چهار ماه نگذشته بود كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم رحلت كردند.
چنان كه مشاهد مى شود، در اين نقل هيچ اشاره اى به داستان مباهله وجود ندارد و داستان به گونه اى متفاوت با ساير منابع ذكر شده است.
1. عيون الأثر: 2/297 ـ 298. هم چنين ر.ك: السيرة النبوية (ابن هشام): 4/1012; تاريخ الإسلام: 2/698.