مناقشه در خالد بن مخلّد
دكتر «سالوس» در ادامه، سند يكى از احاديث طبرى را به خاطر وجود «خالد بن مخلّد» مخدوش ساخته و مى نويسد:
وثّقه عثمان بن أبي شيبة وابن حبّان والعجلي وقال ابن معين وابن عدي: لا بأس به. وقال ابو حاتم: يكتب حديثه. وقال الآجري عن أبي داود: صدوق، ولكنّه يتشيع. وقال عبدالله بن أحمد ]بن حنبل[ عن أبيه: له احاديث مناكير. وقال إبن سعد: كان متشيعّاً منكر الحديث، في التشيع مفرطاً وكتبوا عنه للضرورة. وقال صالح بن محمّد جزرة: ثقة في الحديث، إلاّ أنّه كان متّهماً بالغلوّ. وقال جوزجاني: كان شتاماً معلناً لسوء مذهبه. وقال الأعين: قلت له: عندك أحاديث في مناقب الصحابة؟ قال: قل في المثالب أو المثاقب، يعني بالمثلة لا بالنون. وحكى أبوالوليد الباجى في رجال البخاري عن أبي حاتم أنه قال: لخالد بن مخلّد احاديث مناكير ويكتب حديثه. وقال الأزدي: في حديثه بعض المناكير وهو عندنا في عِداد أهل الصدق وذكره الساجي والعقيلي في الضعفاء.
من هنا نرى أنّ ما يرويه خالد بن مخلد متصلاً بمذهبه الشيعي لا يحتج به. وقد يقال: كيف لا يحتج به وهو من شيوخ البخاري؟ فأقول: من الثابت أن له مناكير كما قال الإمام احمد بن حنبل وغيره، والإمام البخاري يعرف متى يكتب ومتى يترك;1
عثمان بن ابى شيبه، ابن حبّان و عجلى او را توثيق كرده اند. ابن معين و ابن عدى گفته اند: مشكلى ندارد. ابوحاتم گويد: حديث وى ]مقبول است و [نوشته مى شود. آجرى از ابوداوود نقل مى كند كه راست گو است، ولى اظهار تشيّع مى كرد. عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل مى كند كه وى داراى احاديث منكرى است.2 ابن سعد گويد: وى اظهار به تشيع كرده و احاديثش منكر بود. وى در تشيع افراطى بوده است و احاديثش از روى ناچارى نوشته شده است. صالح بن جزره گويد: در نقل حديث ثقه بود، اما به غلوّ ]درباره اهل بيت عليهم السلام [متهم بود. جوزجانى گويد: او بسيار شتم مى كرد و اين رفتار بد را علناً انجام مى داد. اعين گويد: به خالد بن مخلد گفتم كه آيا در مناقب صحابه نيز احاديثى دارى؟ گفت: بگو در معايب يا نقاط ضعف؟ ابو وليد باجى نيز در كتابى كه به جرح و تعديل رجال صحيح بخارى پرداخته است، از ابوحاتم حكايت مى كند كه وى گفت: در ميان احاديث خالد بن مخلد احاديث منكرى وجود دارد كه ما آن ها را نمى پذيريم، ولى به طور كلى احاديثش ]مقبول است و[ نوشته مى شود. أزدى نيز درباره وى گويد: در ميان احاديثش برخى احاديث منكر وجود دارد، با اين حال وى نزد ما از اهل صدق و راستى به شمار مى آيد. ساجى و عقيلى نيز او را در ميان راويان ضعيف ذكر كرده اند.
از اين جاست كه مى بينيم آن چه خالد بن مخلد روايت كرده بر اساس شيعه بودن وى است، از اين رو به آن احتجاج نمى شود و چنان چه گفته شود: چگونه به حديث وى احتجاج نمى شود در حالى كه او از اساتيد بخارى است؟ پس در پاسخ مى گويم كه: مسلّم است كه وى احاديث منكرى دارد، همان گونه كه امام احمد و غير او گفته اند و امام بخارى نيز مى دانسته كه كداميك از احاديثش را بنويسد و كدام را ترك كند!
چنان كه مى بينيم، ترجمه خالد بن مخلّد سراسر توثيق است و هيچ نقطه ضعفى در شخصيت و روايت وى جز اتهام به تشيّع وجود ندارد. اين حقيقتى است كه سالوس نيز بدان اقرار و اذعان دارد. اما روشن است كه همان طور كه بارها گفته ايم، برپايه مبانى رجالى اهل تسنن، تشيع هرگز به وثاقت راوى ضرر نمى زند. ابن حجر عسقلانى در مقدمه فتح البارى فصلى را به دفاع از وثاقت رجال صحيح بخارى اختصاص داده است. وى درباره خالد بن مخلّد مى نويسد:
(خ م ت س ق) خالد بن مخلّد القطواني الكوفي أبو الهيثم من كبار شيوخ البخاري، روى عنه وروى عن واحد عنه. قال العجلي: ثقة فيه تشيع. وقال ابن سعد: كان متشيّعاً مفرّطاً. وقال صالح جزرة: ثقة إلا أنه كان متهماً بالغلو في التشيع. وقال أحمد بن حنبل: له مناكير. وقال: أبو داود: صدوق إلا أنه يتشيع. وقال أبو حاتم: يكتب حديثه ولا يحتج به.
قلت: أما التشيّع، فقد قدّمنا أنه إذا كان ثبت الأخذ والأداء لا يضرّه، لا سيما ولم يكن داعية إلى رأيه;3
ابوهيثم خالد بن مخلّد قطوانى كوفى از رجال بخارى، مسلم، ترمذى، نسائى و ابن ماجه قزوينى مى باشد. وى از اساتيد بزرگ بخارى است كه گاهى به صورت مستقيم و گاهى با يك واسطه از وى حديث نقل مى كند. عجلى گويد: او ثقه است و عيب او شيعه بودن وى است. ابن سعد گويد: وى در تشيع خود افراط مى كرد. صالح جزره گويد: وى ثقه است الا اين كه به غلوّ در تشيع متهم است. احمد بن حنبل گويد: وى احاديث منكرى دارد. ابوداوود گويد: او راست گو است، الا اين كه ادعاى شيعه بودن دارد. ابوحاتم گويد: حديثش نوشته مى شود، ولى به آن احتجاج نمى گردد.
من مى گويم: چنان كه پيشتر بيان كرديم، چنان چه راوى ضابط باشد و در نقل كم و زياد نكند، تشيع ]به وثاقت او [ضرر نمى زند، به ويژه حديثى كه نقل مى كند، انگيزه اى براى گرايش به مذهب او ايجاد نكند.
بنابراين براساس مبانى رجالى اهل تسنن، خالد بن مخلد بى شك ثقه است. به علاوه وى از راويان بخارى، مسلم، ترمذى، نسائى و ابن ماجه است و پنج صحيح از صحاح ستّه اهل تسنن از او روايت كرده اند. جاى بسى تعجب است كه اهل تسنن از يك سو مسلم و بخارى را به عرش اعلا مى برند و كتاب آن دو را پس از قرآن مجيد صحيح ترين كتاب ها مى دانند، و از سويى ديگر احاديث و راويان آن ها را چنان چه برخلاف ميلشان باشد جرح مى كنند!
اگر نتوان به روايت خالد در شأن نزول آيه تطهير درباره اهل بيت پيامبر عليهم السلام احتجاج كرد، پس از چه رو اهل تسنن صحيح مسلم و بخارى را در هاله اى از عظمت، جلالت، صحت و قطعيت صدور قرار مى دهند و هرگونه اشكال و انتقاد به آن ها را جايز نمى شمارند؟!
1. دراسات في الفرق، آية التطهير بين أمهات المؤمنين وأهل الكساء: 19 ـ 20.
2. حديث منكر در اصطلاح رجاليان اهل سنت حديثى است كه متن آن مورد قبول نباشد.
3. مقدّمة فتح الباري: 398.