مناقشات قاضى عبدالجبار
قاضى عبدالجبار درباره دلالت آيه مباهله مى نويسد:
دليل آخر لهم: وربّما تعلّقوا بآية المباهلة وأنّها لمّا نزلت، جمع النبيّ صلّى الله عليه وآله وسلّم عليّاً وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام وأنّ ذلك يدلّ على أنّه الأفضل، وذلك يقتضى أنّه بالإمامة أحقّ ولابدّ من أن يكون المراد بقوله «وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ»، ولا يجوز أن يجعله من نفسه إلاّ ويتلوه في الفضل.
وهذا مثل الأوّل في أنّه كلام في التفضيل، ونحن نبيّن أنّ الإمامة قد تكون في من ليس بأفضل.
وفي شيوخنا من ذكر عن أصحاب الآثار أنّ عليّاً عليه السلام لم يكن في المباهلة.
قال شيخنا أبو هاشم: إنّما خصّ صلّى الله عليه وآله وسلّم من يقرب منه في النسب ولم يقصد الإبانة عن الفضل، ودلّ ذلك بأنّه عليه السلام أدخل فيها الحسن والحسين عليهما السلام مع صغرهما لما اختصا به من قرب النسب.
وقوله: «وأنفسنا وأنفسكم» يدلّ على هذا المعنى، لأنّه أراد قرب القرابة، كما يقال في الرجل يقرب من القوم في النسب: «إنّه من أنفسهم».
ولا ينكر أن يدلّ ذلك على لطف محلّه من رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وشدّة محبّته له وفضله، وإنّما أنكرنا أن يدلّ ذلك على أنّه الأفضل أو على الإمامة;1
دليل ديگر شيعيان: گاهى آنان به آيه مباهله تمسك جسته و چنين استدلال مى كنند كه وقتى آيه نازل شد، پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) را جمع كرد. ]شيعه قائل است[ اين امر بر فضليت اميرالمؤمنين عليه السلام دلالت دارد و مقتضى اين فضيلت اين است كه ايشان به امامت شايسته تر است. ]آنان مى گويند[ بدون ترديد مراد از «وأنفسنا وأنفسكم» اميرالمؤمنين على عليه السلام است. جايز نيست پيامبر كسى را نفس خويش قرار دهد مگر آن كه در فضل در رتبه پس از او باشد.
اين استدلال آنان نيز مانند استدلال قبلى است كه بيان گر تفضيل ]على بر ديگر صحابه[ است و ما تبيين كرديم كه امامت در كسى كه افضل نباشد نيز محقق مى گردد.
در ميان بزرگان ما (اهل سنّت) برخى از نويسندگان بيان كرده اند كه على عليه السلام در مباهله شركت نداشته است.
هم چنين شيخ ما ابوهاشم مى گويد: «همانا رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مباهله را به كسانى كه در نسب به ايشان نزديك بودند مخصوص كرد و مقصود پيامبر از چنين بيان فضيلت آنان نبود. از اين رو پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم حسن و حسين عليهما السلام را على رغم خردسال بودن در مباهله داخل كرده است و مخصوص كردن آن ]دو بزرگوار[ براى مباهله به جهت نزديكى نسب آنان است ]نه به جهت فضيلت[.
و نيز فراز «وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ» نيز بر همين مدّعا دلالت دارد، زيرا پيامبر نزديك ترين نزديكانش را اراده كرده است، چنان كه درباره مردى كه در نَسَب به قومش نزديك باشد گفته مى شود «او از نفس آنان است».
از طرفى دلالت آن بر جايگاه نزديك او در نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و شدت محبت پيامبر به ايشان و نيز فضل حضرتش انكار نمى شود; اما دلالت اين آيه بر افضليت و يا امامت او را انكار مى كنيم.
حاصل تلاش نافرجام قاضى عبدالجبار سه شبهه و اشكال است:
نخست اين كه امامت لزوماً به افضل نمى رسد و اين مقام براى غير افضل نيز ثابت و دست يافتنى است.
دوم اين كه بر اساس برخى نقل ها، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در مباهله شركت نداشته است.
سوم اين كه فراخواندن اهل بيت عليهم السلام به منظور بيان فضل ايشان نبوده است، بلكه به جهت نزديكى و خويشاوندى آنان بوده است.
1. المغني في الإمامة: 20 / 142.