معارضه روايت بيهقى با حديث كساء
در مقاله اى فارسى كه توسط يكى از سنيان ايرانى نوشته شده است، حديثى از بيهقى بدون ذكر آدرس نقل كرده و آن را به عنوان معارضى با حديث كساء تلقى كرده است! اين حديث در سنن بيهقى يافت نشد، امّا پس از جستجو روشن شد كه بيهقى آن را در كتاب دلائل النبوة آورده است. وى مى نويسد:
قال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم للعباس بن عبدالمطلب: لا ترم منزلك غداً أنت وبنوك حتّى آتيكم، فإنّ لي فيكم حاجة، فانتظروه حتّى جاء بعد ما أضحى. فدخل عليهم فقال: «السلام عليكم». قالوا: وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته… . فقال: «تقاربوا، تقاربوا، تقاربوا»، يزحف بعضكم إلى بعض حتى إذا أمكنوه، اشتمل عليهم بملاءته وقال: «يا ربّ، هذا عمّي وصنو أبي وهؤلاء أهل بيتي، فاسترهم من النار كستري إيّاهم بملاءتى هذه». قال: فأمنت أسكفة الباب وحوائط البيت فقالت: آمين! آمين! آمين!1
رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم به عباس بن عبدالمطلب فرمود: ]اى ابوالفضل[، تو و فرزندانت فردا از منزل ها خارج نشويد تا من نزد شما بيايم، چرا كه من با شما كارى دارم. آن ها منتظر پيامبر شدند تا اين كه پيامبر پس از ظهر آمد و وارد شد و فرمود: «سلام بر شما». آن ها پاسخ دادند: سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما باد… . پيامبر پيامبر فرمود: «نزديك شويد و در كنار هم قرار گيريد». وقتى همه در كنار هم جمع شدند، پيامبر عباى خود را روى آن ها كشيد و عرضه داشت: «پروردگارا، اين عموى من و برادر پدرم است و اينان اهل بيت من هستند، پس آن ها را از آتش بپوشان چنان كه من با عباى خودم اينان را پوشاندم». آن گاه آستان در و ديوارهاى خانه سه بار آمين گفتند!
سند اين حديث ضعيف است و هرگز نمى تواند معارضى براى حديث كساء تلقى گردد. در سند روايت بيهقى شخصى به نام عبدالله بن عثمان بن اسحاق بن ابى وقّاص آمده است. وى از نوادگان سعد بن ابى وقاص است. البته طبرانى نيز در معجم الكبير اين حديث را به سند ديگرى نقل مى كند كه اتفاقاً سند او نيز به همين شخص منتهى مى شود.2 ذهبى در ميزان الإعتدال او را مهمل دانسته و مى نويسد كه وى هيچ توثيقى ندارد.3
با توجه به اعتماد اهل سنت به ذهبى از يك سو و تعصب و دشمنى ذهبى نسبت به اهل بيت از سوى ديگر، مى توان گفت كه وقتى راوى حديثى كه عليه اهل بيت است از سوى ذهبى مهمل شمرده شود، روشن است كه آن حديث هيچ ارزشى ندارد.4
اين حديث نيز يكى از احاديث فراوانى است كه در عصر خلافت عباسيان جعل شده است و تنها از اين جهت با حديث كساء معارضه دارد كه عنوان اهل بيت به غير خمسه طيبه نيز اطلاق شده است و بيش از اين هيچ دلالتى ندارد; نه دلالت بر عصمت دارد و نه دلالت بر فضيلت.
برخى نيز حديث صحيح «سلمان منّا اهل البيت»5 را به عنوان معارض با حديث كساء مطرح مى كنند. آرى! براى حضرت سلمان فضائل و مناقب فراوانى در كتب فريقين ذكر شده است. جناب سلمان نزد شيعه بسيار محترم شمرده مى شود و تأليفاتى پيرامون مقامات و فضائل وى نيز نوشته شده است،6 اما اين حديث بيان گر اطاعت محض و متابعت كامل سلمان از اهل بيت عليهم السلام است و او به بركت همين تسليم و اطاعت در مقابل اهل بيت عليهم السلام بوده است كه به آنان انتساب يافته است. افزون بر اين كه اين حديث را اين گونه مى توان تعبير و تفسير نمود كه عنوان اهل بيت، به پنج تن آل عبا اختصاص دارد و پيروان و تابعان ايشان نيز به آنان منتسب هستند.
هم چنين برپايه برخى مباحث اصولى، نسبت ميان حديث كساء و حديث «سلمان منّا اهل البيت» نسبت حكومت است و در حكومت جميع جهات بين محكوم و حاكم لحاظ نمى شود و براى برقرارى نسبت حكومت، لحاظ برخى جهات كفايت مى كند. به عنوان مثال در اصول گفته مى شود: در «الطواف بالبيت صلاة»، هرگز جميع جهات نماز براى طواف لحاظ نمى شود، بلكه تنها جهت طهارت ـ كه در هر دو معتبر است ـ براى برقرارى اين نسبت كافى است; يعنى «الطواف بالبيت بحكم الصلاة من حيث الطهارة». در اين مورد نيز حضرت سلمان از جهت تسليم و تبعيت مطلق در حكم اهل بيت است. بنابراين اگر كسى اندكى با مباحث اصولى آشنايى داشته باشد هرگز اين چنين سخنى نمى گويد.
1. دلائل النبوة (بيهقى): 6 / 71. هم چنين ر.ك: مجمع الزوائد: 9 / 270; المعجم الكبير: 19 / 263; تاريخ مدينه دمشق: 26 / 311; تهذيب الكمال: 15 / 275 ـ 276.
2. ر.ك: المعجم الكبير: 19 / 263.
3. ميزان الإعتدال: 2 / 460 / ش 4443 و 3 / 425 / ش 7014. در الكاشف في معرفة من له رواية في كتب السنة، جلد 1، صفحه 572، شماره 2847 نيز آمده است: «ليس بقوي».
4. ذهبى به قدرى متعصب است و نسبت به فضائل اهل بيت عليهم السلام حساسيت دارد كه كتاب ميزان الإعتدال را صرفاً جهت مخدوش ساختن روايات فضائل اهل بيت عليهم السلام تأليف كرده و اكثر رواياتى را كه حاكم در المستدرك صحيح دانسته، وى مخدوش ساخته است. از همين رو احاديثى كه در فضائل اهل بيت عليهم السلام نقل شده و خدشه اى از سوى ذهبى بر آن ها وارد نشده است، نشان گر اين است كه بسيار محكم و معتبر هستند. و از طرفى نيز رواياتى كه عليه اهل بيت نقل شده و از سوى ذهبى توثيق نشده اند واضح البطلان خواهند بود.
5. ر.ك: عيون أخبار الرضا عليه السّلام: 1 / 70 / ح 282; الإختصاص: 341; الإحتجاج: 1 / 387; مناقب آل أبي طالب: 1/75; المستدرك على الصحيحين: 3/598; مجمع الزوائد: 6/130; عمدة القاري: 20/167; المعجم الكبير: 6/213; الدرر:170; الجامع الصغير: 2/52/ ش4696; كنزالعمال: 11/690/ش33340.
6. از جمله اين نوشته ها مى توان به كتاب «نفس الرحمان في فضائل السلمان»، تأليف مرحوم حاجى نورى اشاره كرد.