صحابه و تابعين
بر اساس كتب اهل تسنن، برخى از صحابه و تابعين كه به نقل داستان مباهله پرداخته اند عبارتند از:
1ـ اميرالمؤمنين على عليه السلام;
2ـ عبدالله بن عباس;
3ـ جابر بن عبدالله انصارى;
4ـ سعد بن أبي وقّاص;
5ـ عثمان بن عفان;
6ـ سعيد بن زيد;
7ـ طلحة بن عبيدالله;
8ـ زبير بن عوام;
9ـ عبدالرحمن بن عوف;
10ـ براء بن عازب;
11ـ حذيفة بن يمان;
12ـ ابوسعيد خدرى;
13ـ ابوالطفيل ليثى;
14ـ جدّ سلمة بن عبد يشوع;
15ـ أُم سلمة همسر رسول خدا صلى الله عليه وآله;
16ـ زيد بن على بن حسين عليهما السلام;1
17ـ علباء بن أحمر يشكرى;
18ـ شعبى;
19ـ حسن بصرى;
20ـ مقاتل;
21ـ كلبى;
22ـ سدّى;
23ـ قتادة;
24ـ مجاهد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در جلسه شوراى شش نفره اى كه عمر براى انتخاب خليفه پس از خود ترتيب داده بود، جهت يادآورى حق خود به حاضران نزول آيه مباهله را يادآور شدند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آيا احدى در اين فضيلت با من شريك است؟» همه حاضران در شورا، يعنى عثمان، طلحه، زبير، سعيد بن زيد، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص به نزول آيه درباره حضرتش اعتراف كردند.
روشن است كه يكى از راه هاى استناد حديث به شخصى، اقرار وى به آن واقعه است. پس اميرالمؤمنين عليه السلام كه با استناد به داستان مباهله با اعضاء شورا احتجاج فرمودند و تمام حاضرانى كه به اين واقعيت اقرار كردند در شمار راويان خبر قرار مى گيرند.
ابوالطفيل راوى خبر مناشده و احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام در شورا است.2 او پشت درب محل جلسه نشسته و به مذاكرات داخل شورا گوش فرا داده است و خبر آن را نقل مى كند.3 بنابراين او نيز در شمار راويان داستان مباهله خواهد بود.
سعد بن ابى وقاص ـ يكى از حاضران در شورا ـ نيز اين خبر را روايت كرده و او همان كسى است كه در مقابل دستور معاويه به سبّ اميرالمؤمنين عليه السلام از اين كار پرهيز كرد. وى فضيلت نزول آيه مباهله درباره اميرالمؤمنين عليه السلام را يكى از دلايل امتناع خود از سبّ حضرتش برمى شمارد.4
روايت ديگرْ صحابه و تابعين نيز در جاى خود خواهد آمد.
1. وى نزد سنيان بسيار محترم است.
2. ابوالطفيل از جمله اصحابى است كه به امامت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام معتقد بوده است، به همين روى برخى از سنيان متعصب درباره شخصيت او مناقشه كرده اند. به عنوان مثال ابن حزم به خاطر شيعى بودن ابوالطفيل او را جرح كرده است، ولى ديگران به شدّت از ابن حزم انتقاد كرده اند; زيرا مشهور اهل تسنن به عدالت صحابه قائلند; از اين رو در انتقاد به ابن حزم گفته اند جرح صحابى مقبول نيست هر چند كه شيعه باشد. براى اطلاع بيشتر از اين قاعده رجالى ر.ك: جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام: 1 / 160ـ161.
3. ر.ك: تاريخ مدينة دمشق 42/432. ابن حجر نيز در الصواعق المحرقه، جلد دوم، صفحه 454 اين مناشده اميرالمؤمنين صلوات الله عليه به آيه مباهله را از دارقطنى نقل مى كند. منابع ذيل نيز مناشدات حضرت امير عليه السلام را از ابوطفيل نقل مى كنند، گويا آنان اين مناشده به آيه مباهله را حذف كرده اند. ر.ك: مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام وما نزل من القرآن في علي عليه السلام : 12 ـ 132 / ح 161 و 162; كنزالعمال: 5 / 724 ـ 727 / ح 14243; ميزان الإعتدال: 1 / 441 ـ 442 / ح 1643; لسان الميزان: 2 / 156 ـ 157; المناقب (خوارزمي): 313 ـ 315 / ح 314.
4. ر.ك: مسند أحمد: 1 / 185; صحيح مسلم: 7 / 120 ـ 121; فتح الباري: 7 / 60; المستدرك على الصحيحين: 3 / 150; مسند سعد بن أبي وقاص: 51; البداية والنهاية: 7 / 376; أسد الغابة: 4 / 26; الإصابة: 4 / 468; المناقب (خوارزمي): 108 / ح 115; سنن الترمذي: 5 / 301 ـ 302 / ح 3808. ترمذى در انتهاى حديث مى نويسد: «هذا حديث حسن غريب صحيح من هذا الوجه».