روايت حسكانى
حاكم حسكانى نيز به سند خود روايت مى كند:
عن أبي إسحاق السبيعي، عن صلة بن زفر، عن حذيفة بن اليمان قال: جاء العاقب والسيّد ـ أُسقفا نجران ـ يدعوان النبيّ صلّى الله عليه وآله وسلّم إلى الملاعنة، فقال العاقب للسيّد: «إنْ لاعن بأصحابه فليس بنبيّ، وإنْ لاعن بأهل بيته فهو نبيّ».
فقام رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، فدعا عليّاً فأقامه عن يمينه، ثمّ دعا الحسن فأقامه عن يساره، ثمّ دعا الحسين فأقامه عن يمين عليّ، ثمّ دعا فاطمة فأقامها خلفه.
فقال العاقب للسيّد: «لا تلاعنه، إنّك إنْ لاعنته، لا نفلح نحن ولا أعقابنا». فقال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: «لو لاعنوني ما بقيت بنجران عين تطرف»;1
از ابواسحاق سبيعى، از صلة بن زفر، از حذيفة بن يمان نقل شده است كه گفت: «عاقب» و «سيد» ـ كه دو تن از اسقف هاى نجران بودند ـ آمدند و پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را به ملاعنه دعوت كردند. عاقب به سيد گفت: «اگر او با اصحاب خود به ملاعنه بيايد روشن است كه پيامبر نيست، و اگر با اهل بيتش به ملاعنه بيايد، معلوم مى شود كه پيامبر است». پس رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم برخاست و على عليه السلام را خواند و سمت راست خويش قرار داد، سپس حسن عليه السلام را خواند و سمت چپ خود قرار داد. آن گاه حسين عليه السلام را فراخواند و در سمت راست على عليه السلام قرار داد و پس از آن فاطمه عليها السلام را خواند و پشت سر خويش قرار داد.
عاقب به سيد گفت: «با ايشان ملاعنه نكن! اگر با او ملاعنه كنى ما و نسلمان رستگار نخواهيم شد». پس رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «چنان چه با من ملاعنه مى كرديد در نجران موجود زنده اى باقى نمى ماند».
لازم به ذكر است كه اين روايت به همان سندى است كه در صحيح بخارى از حذيفه نقل شده است، ليكن آن چه مربوط به اهل بيت عليهم السلام بود، در نقل بخارى حذف شده و به جاى آن فضيلتى براى ابوعبيده ذكر شده است! كه در مباحث بعدى به اين موضوع خواهيم پرداخت.
1. شواهد التنزيل: 1 / 163 ـ 164.