خلاصه استدلال به آيه مباهله
يكم: اين آيه نصّ در امامت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام است; زيرا به روشنى بر مساوات ميان پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و اميرالمؤمنين عليه السلام دلالت دارد و چون رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم اولى به تصرف است، پس مساوىِ او، يعنى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز اولى به تصرف خواهد بود.
مساوى بودن پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم با اميرالمؤمنين عليه السلام نيز از آنجا استفاده مى شود كه خداوند اميرالمؤمنين را نفس پيامبر معرفى كرده است. نفس شىء به معناى خود شىء است، اما از آنجا كه خداوند به پيامبر دستور مى دهد كه نفس خود را براى مباهله دعوت كن، روشن مى شود كه مراد از نفس پيامبر شخصى غير از خود آن حضرت است; زيرا دعوت كننده كسى است كه بايد ديگرى را دعوت كند، اما دعوت شخص از خويشتن بى معناست و با چنين چيزى شخص را دعوت كننده نمى نامند; از همين رو نفس در اين آيه در معناى حقيقى به كار نرفته است و معناى مجازى آن مراد است. در معناى مجازى نيز أقرب المجازات در نظر گرفته مى شود و أقرب المجازات به حقيقت، مساوات است.
پس بايد گفت به نص آيه مباهله، اميرالمؤمنين عليه السلام در جميع كمالات ـ البته به جز نبوت ـ با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مساوى است و از آنجا كه رسول خدا اولى به تصرف هستند، اين مقام براى اميرالمؤمنين نيز ثابت خواهد شد. هم چنين است كمالات ديگر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، مانند عصمت، افضليت و… كه اين كمالات نيز براى اميرالمؤمنين عليه السلام ثابت خواهد شد.
دوم: داستان مباهله و گفتار و رفتار رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در جريان آن، از چند جهت بر افضليت اميرالمؤمنين عليه السلام دلالت دارد.
جهت نخست اقدام رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بر دعوت اميرالمؤمنين، حضرت صديقه طاهره، امام مجتبى و حضرت سيدالشهداء عليهم السلام است كه بيان گر اين حقيقت است كه آن بزرگواران محبوب ترين افراد نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بوده اند و روشن است كه محبوب ترين فرد نزد پيامبر، بافضيلت ترين افراد امت پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم خواهد بود.
از همين رو است كه برخى از عالمان اهل سنّت نيز به دلالت داستان مباهله بر احبّ الناس بودن اهل بيت عليهم السلام نزد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم اعتراف كرده اند. بيضاوى در تفسير آيه مباهله مى نويسد:
أي يدع كلّ منّا ومنكم نفسه وأعزّة أهله وألصقهم بقلبه إلى المباهلة;1
هر يك از ما و شما جان خود و عزيزترين افراد خانوده و نزديك ترين اشخاص به قلب و جانش را براى مباهله دعوت كند.
شهاب الدين خفاجى2 نيز در حاشيه اين عبارت مى نويسد:
ألصقهم بقلبه، أي أحبّهم وأقربهم إليه;3
نزديك ترين اشخاص به دل خود، يعنى محبوب ترين و نزديك ترين افراد به ايشان.
و نيز مى گويد:
قوله: وإنّما قدّلهم…، يعني: أنّهم أعزّ من نفسه، ولذا يجعلها فداءً لهم، فلذا قدّم ذكرهم اهتماماً به. وأمّا فضل آل الله والرسول فالنهار لا يحتاج إلى دليل;4
سخن او كه مى گويد: و همانا ايشان را مقدم داشت…، يعنى ايشان از جان او عزيزتر بودند، به همين جهت نفس خود را فداى ايشان قرار داد. پس بر همين اساس ذكر ايشان را به خاطر اهتمام به همين جهت مقدم داشته است. اما فضل و برترى آل الله و آل الرسول مانند روز روشن است و نياز به دليل ندارد.
خطيب شربينى5 و شيخ سليمان جمل6 نيز در اين باره بيان مشابهى دارند. ملاعلى قارى نيز در مرقاة المفاتيح مى نويسد:
فنزّله منزلة نفسه لما بينهما من القرابة والأخوة;7
پس او را به خاطر قرابت و اخوتى كه ميان ايشان بود، در جايگاه نفس خويش قرار داد.
آلوسى نيز در اين باره مى نويسد:
وإنّما ضمّ رسول الله صلّى الله عليه وآله إلى النفس، الأبناء والنساء مع أن القصد من المباهلة تبيّن الصادق من الكاذب وهو يختصّ به وبمن يباهله… وفي هذه القصة أوضح دليل على نبوّته صلّى الله عليه وآله، وإلاّ لما امتنعوا عن مباهلته، ودلالتها على فضل آل الله ورسوله صلّى الله عليه وآله ممّا لا يمتري فيها مؤمن.8
جهت دوم: يكى از جهات ديگرى كه بر افضليت اهل بيت عليهم السلام دلالت دارد، عمل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در دعوت از اهل بيت عليهم السلام براى مباهله با دشمنان دين است كه نشان گر عظمت و جلالت ايشان نزد خداوند است; زيرا رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم از ميان همسران و خويشاوندان خود تنها اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه، امام مجتبى و سيدالشهداء عليهم السلام را برگزيده و احدى از بنوهاشم و خويشاوندان خود را در اين امر با آنان شريك نساخته است، تا چه رسد به اصحاب خود و ساير مسلمانان! و چنان چه در ميان مسلمانان احدى از نظر جايگاه و منزلت نظير اهل بيت عليهم السلام بود، اختصاص اين امر به ايشان وجهى نداشت.
جهت سوم: يكى ديگر از وجوه دلالت داستان مباهله بر افضليت اهل بيت عليهم السلام، يارى دين خدا توسط ايشان است. زمانى كه رسول خدا با اهل بيت براى مباهله خارج شدند، پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم به ايشان فرمود:
اذا أنا دعوت فأمّنوا;
هر گاه من نفرين كردم شما آمين بگوييد.
و هنگامى كه نصرانيان رسول خدا و اهل بيت ايشان عليهم السلام را مشاهده كردند، اسقف آنان گفت:
إنّي لأرى وجوهاً لو سألوا الله أن يزيل جبلا من مكانه لأزاله، فلا تبتهلوا فتهلكوا ولا يبقى على وجه الأرض نصرانيّ إلى يوم القيامة;9
من چهره هايى را مى بينم كه اگر از خداوند درخواست كنند كوهى از كوه هايش را از جا بركند، قطعاً آن را از جا برخواهند كَند. پس مباهله نكنيد كه هلاك مى شويد و در روى زمين تا روز قيامت يك نصرانى هم باقى نمى ماند.
اين جريان به خوبى نقش اهل بيت را در ثبوت نبوت و راستى گفتار رسول خدا روشن مى كند. هم چنين بيان گر آن است كه اگر دشمنان دين خدا با ايشان وارد مباهله مى شدند، خداوند به واسطه اهل بيت عليهم السلام دشمنان دين خود را خوار و نابود مى كرد. پس ايشان سهم بزرگ و تأثير فراوانى در يارى دين خدا و رسول گرامى اسلام داشته اند. بديهى است كسى كه چنين جايگاهى در مباهله داشته باشد، به يقين برتر و بافضيلت تر از كسانى است كه از اين جايگاه برخوردار نيستند.
كاشانى در همين باره، در تفسير آيه مباهله مى گويد:
إنّ لمباهلة الأنبياء تأثيراً عظيماً سببه اتّصال نفوسهم بروح القدس وتأييد الله إيّاهم به، وهو المؤثّر بإذن الله في العالم العنصري، فيكون انفعال العالم العنصري منه كانفعال بدننا من روحنا بالهيئات الواردة عليه، كالغضب، والحزن، والفكر في أحوال المعشوق، وغير ذلك من تحرّك الأعضاء عند حدوث الإرادات والعزائم، وانفعال النفوس البشريّة منه كانفعال حواسّنا وسائر قوانا من هيئات أرواحنا، فإذا اتّصل نَفسٌ قُدسيٌ به، كان تأثيرها في العالم عند التوجّه الإتصالي بتأثير ما يتّصل به، فتنفعل أجرام العناصر والنفوس الناقصة الإنسانية منه بما أراد.
ألمْ تَر كيف انفعلت نفوس النصارى من نفسه عليه السلام بالخوف، وأحجمت عن المباهلة وطلبت الموادعة بقبول الجزية؟10
همانا مباهله انبياء تأثير عظيمى دارد و سبب آن اتصال نفوس ايشان به روح قدسى و تأييد ايشان از سوى خدا به اين روح قدسى است و آن به اذن خداوند در عالم عنصرى (مادى) تأثير مى كند، انفعال عالم ماده نيز از آن همانند انفعال بدن ما از روحمان است، در حالات مختلفى كه بر آن عارض مى شود، مانند خشم، اندوه، تفكر درباره معشوق و غير آن از تحرك اعضاء به هنگام حادث شدن اراده و عزم. و انفعال نفوس بشرى از آن هم چون انفعال حواس و ساير قواى ما از حالات روحمان است. پس چنان چه نفس قدسى به آن متصل شود، تأثير آن نفس در عالم به هنگام ايجاد توجه اتصالى تأثير چيزى است كه به آن وصل مى شود. پس اجرام عناصر و نفوس ناقص انسانى به آن چه او اراده كرده از آن منفعل مى گردد.
آيا نديدى كه نفوس نصرانيان چگونه از نفس پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم منفعل و ترسان شد و از مباهله پرهيز كردند و قرارداد صلح را با پذيرش جزيه طلبيدند؟
روشن است كه اهل بيت عليهم السلام نيز با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در اين تأثير شريكند و اين مقام مقامى است كه خويشاوندان و اصحاب ديگر پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به يك صدم آن هم نمى رسند. بنابراين مباهله بر افضليت اميرالمؤمنين عليه السلام پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم دلالت دارد و به اتفاق همه مسلمانان شخصى كه بافضيلت تر باشد، براى امامت متعيّن است و اين حقيقتى است كه حتى اشخاص متعصّبى هم چون ابن تيميه نيز بدان اقرار و اذعان دارند.
1. تفسير البيضاوي: 2 / 46. هم چنين ر.ك: تفسير أبي السعود: 2 / 46; سبل الهدى والرشاد: 6 / 418.
2. وى در ميان اهل سنّت در زمره اديبان بزرگ به شمار مى رود. هم چنين مفسّر، محدّث، رجالى و مورّخ است و حاشيه اى بر تفسير بيضاوى نگاشته كه به نام «حاشية الشهاب» معروف گشته است.
3. حاشية الشهاب على تفسير البيضاوي: 3 / 32.
4. همان.
5. تفسير السراج المنير: 1 / 182.
6. الجمل على الجلالين: 1 / 282.
7. مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة المصابيح: 17 / 492. هم چنين ر.ك: تحفة الأحوذي: 8 / 278.
8. تفسير الآلوسي: 3 / 189.
9. الكشاف عن حقائق التنزيل: 1 / 434; تفسير الثعلبي: 3 / 85; تفسير البغوي: 1 / 310; تفسير النسفي: 1 / 158; تفسير الرازي: 8 / 85; تفسير البيضاوي: 2 / 47; تفسير أبي السعود: 2 / 46; تفسير الآلوسي:3/189; مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام ومانزل من القرآن في علي عليه السلام: 227ـ228/ح322; السيرة الحلبية: 3 / 236.
10. ر.ك:محاسن التأويل (تفسيرالقاسمي): 2/328; تفسير روح البيان 2/45; تفسير ابن عربي: 1/131 ـ 132; تفسير الآلوسي: 3 / 192.