حذف نام اميرالمؤمنين از حديث
روشن شد كه در برخى منابع تاريخى، اساساً داستان مباهله نيامده است و برخى ديگر از منابع به داستان اشاره كرده اند، اما از خروج پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به همراه اهل بيت عليهم السلام براى مباهله سخنى به ميان نياورده اند. افزون بر آن در برخى از منابع، حديث مباهله نقل شده است، امّا نامى از اميرالمؤمنين عليه السلام به ميان نيامده است!
پيش از اين بيان شد كه ابن كثير در كتاب تاريخ خود، داستان مباهله را از بيهقى، از حاكم و به اسناد او از جدّ سلمة بن عبديشوع نقل مى كند، اما در اين روايت نام اميرالمؤمنين عليه السلام حذف شده است.
شعبى در ميان اهل سنّت از عالمان بزرگ به شمار مى رود. وى در تحريفى آشكار حديث مسلم را پس از حذف نام اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كرده است.
ابوحيّان اندلسى در تفسير بحر المحيط مى نويسد:
(نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ) أي: يدعُ كلّ منّي ومنكم أبناءه ونساءه ونفسه إلى المباهلة.
وظاهر هذا أنّ الدعاء والمباهلة بين المخاطب: بقل، وبين من حاجّه، وفسّر على هذا الوجه: الأبناء بالحسن والحسين، وبنسائه: فاطمة، والأنفس: بعليّ.
قال الشعبي: ويدلّ على أن ذلك مختص بالنبي صلّى الله عليه وآله وسلّم مع من حاجّه ما ثبت في صحيح مسلم من حديث سعد بن أبي وقاص، قال: لمّا نزلت هذه الآية: (تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ)، دعا رسول
الله صلّى الله عليهوآله وسلّم: فاطمة وحسناً وحسيناً، فقال: «أللّهمَّ هؤلاء أهلي»;1
(نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ)، يعنى هر يك از ما و شما فرزندانش، زنانش و جانش را براى مباهله فرامى خواند.
ظاهر آيه آن است كه نفرين و مباهله ميان كسى كه در آيه مخاطب «قل» قرار گرفته و كسى كه با او مجادله كرده است خواهد بود و با توجه به اين وجه، ابناء به حسن و حسين عليهما السلام، نساء به فاطمه عليها السلام و انفس به على عليه السلام تفسير مى شود.
شعبى گويد: آيه دلالت دارد كه آن به پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و كسى كه با او مجادله مى كرده اختصاص دارد. اين گونه برداشت از روايت را مى توان براساس آن چه كه در صحيح مسلم از حديث سعد بن ابى وقاص آمده است استفاده نمود. در صحيح مسلم آمده است: وقتى اين آيه (تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ) نازل شد، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فاطمه، حسن وحسين عليهم السلام را فرا خواند و عرض كرد: «بارالها، اينان اهل من هستند».
چنان كه مشاهده مى شود، شعبى حديث مسلم را تحريف و نام اميرالمؤمنين عليه السلام را از آن حذف كرده است. روايت صحيح مسلم چنين است:
دعا رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً…;2
رسول خدا صلّى الله عليهوآله وسلّم على، فاطمه، حسن وحسين عليهم السلام را فراخواند.
بلاذرى يكى از مورخّان بزرگ اهل سنّت در كتاب فتوح البلدان، تحت عنوان «صلح نجران» داستان را چنين نقل مى كند:
فأنزل الله تعالى: (ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ اْلآياتِ وَالذِّكْرِ الْحَكيمِ * إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ـ إلى قوله: ـ الْكاذِبينَ)، فقرأها رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم عليهما، ثمّ دعاهما إلى المباهلة، وأخذ بيد فاطمة والحسن والحسين، فقال أحدهما لصاحبه: اصعد الجبل ولا تباهله، فإنّك إنْ باهلته بوءت باللعنة. قال: فما ترى؟ قال: أرى أنْ نعطيه الخراج ولا نباهله…;3
خداى تعالى اين آيات را نازل فرمود: (ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ اْلآياتِ وَالذِّكْرِ الْحَكيمِ * إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ـ إلى قوله: ـ الْكاذِبينَ). پس رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم اين آيات را بر آن دو خواند و ايشان را به مباهله دعوت كرد، در حالى كه دست فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را (براى مباهله) گرفته بود. پس يكى از آن دو به ديگرى گفت: بالاى كوه برو و با او مباهله نكن، زيرا چنان چه با او مباهله كنى دچار لعنت مى گردى. گفت: نظر تو چيست؟ گفت: به نظر من به او خراج دهيم و با او مباهله نكنيم… .
ابن قيّم يكى از شاگردان ابن تيميه و متعصب تر از اوست! وى كتابى تأليف كرده و در آن مسائل فقهى و غير فقهى را از سيره رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم استنباط كرده است. نام اين كتاب زاد المعاد فى هُدى خير العباد است. وى در اين كتاب مى نويسد:
روينا عن أبي عبدالله الحاكم، عن الأصمّ، عن أحمد بن عبدالجبّار، عن يونس بن بكير، عن سلمة بن عبد يسوع4، عن أبيه، عن جدّه، قال يونس ـ وكان نصرانياً فأسلم ـ : إنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم كتب إلى أهل نجران… .
فلمّا أصبح رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم الغد بعد ما أخبرهم الخبر، أقبل مشتملا على الحسن والحسين رضي الله عنهما في خميل له وفاطمة رضي الله عنها تمشي عند ظهره للمباهلة، وله يومئذ عدّة نسوة…;5
و از ابوعبدالله حاكم، از أصمّ، از احمد بن عبدالجبار، از يونس بن بكير، از سلمة بن يوشع، از پدرش، از جدش روايت شده است كه يونس ـ كه نصرانى بود و مسلمان شد ـ گفت: «همانا رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم براى اهل نجران نوشت… .
فرداى آن روز رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم صبح كرد و در حالى كه حسن و حسين در زير عباى كركى بودند، براى ملاعنه آمدند و فاطمه عليها السلام پشت سر آن ها راه مى رفت و اين در حالى بود كه در آن هنگام پيامبر چند زن داشت».
ابن كثير نيز در «البداية والنهاية»، «تفسير» و «سيره» خود، نام
اميرالمؤمنين عليه السلام را حذف كرده است.6
1. تفسير البحر المحيط: 2 / 502.
2. صحيح مسلم: 7 / 121. در برخى از صحاح ستّه و غير صحاح نيز به همين صورت آمده است; ر.ك: مسند أحمد: 1 / 185; سنن الترمذي: 4 / 293 ـ 294 / ح 4085 و 5 / 302 / ح 3808; المستدرك على الصحيحين: 3 / 150; السنن الكبرى (بيهقى): 7 / 63; تحفة الأحوذي: 8 / 278; مسند سعد بن أبي وقاص: 51 / ح 19; شواهد التنزيل: 1 / 161 / ح 172; الدرّ المنثور: 2 / 39; تفسير الآلوسي: 3 / 190; الإكمال في أسماء الرجال: 79; أسد الغابة: 4 / 26 و منابع ديگر.
3. فتوح البلدان: 1 / 76 ـ 77 / ش 199.
4. در برخى از منابع «يشوع» آمده است.
5. زاد المعاد في هدى خير العباد: 3 / 631 ـ 633.
6. البداية والنهاية: 5 / 64. تفسير ابن كثير: 1 / 377 ـ 378; السيرة النبوية (ابن كثير): 4 / 101 ـ 103; هم چنين ر.ك: تفسير الآلوسي: 3 / 186; الدرّ المنثور: 2 / 38; العجاب في بيان الأسباب: 2 / 658; إمتاع الأسماع: 14 / 67 ـ 69; در تمامى اين منابع، اين حديث از كتاب «دلائل النبوة» بيهقى با همين سند روايت شده است.