تناقض در كلام ابن تيميه
ابن تيميه در بخش ديگرى از كتاب خود نيز به بحث پيرامون حديث كساء و آيه تطهير پرداخته و مناقشات قبلى خود را تكرار كرده است، البته اين بار برخلاف عباراتى كه پيشتر مطرح شد، به صحت حديث تصريح نكرده است و به اختصاص آن به عترت اعتراف نكرده است، بلكه مدّعى شده كه همسران پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز از اهل بيت هستند. وى مى نويسد:
وأمّا آية الطهارة فليس فيها إخبار بطهارة أهل البيت وذهاب الرجس عنهم، وإنّما فيها الأمر لهم بما يوجب طهارتهم وذهاب الرجس عنهم، فإنّ قوله: (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا)1كقوله تعالى: (ما يُريدُ اللهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَج وَلكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ)2وقوله: (يُريدُ اللهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللهُ عَليمٌ حَكيمٌ * وَاللهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيًما * يُريدُ اللهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الاِْنْسانُ ضَعيفًا).3
فالإرادة هنا متضمّنة للأمر والمحبّة والرضا، وليست هي المشيئة المستلزمة لوقوع المراد، فإنّه لو كان كذلك لكان قد طهّر كلّ مَن أراد الله طهارته. وهذا على قول هؤلاء القدرية الشيعة أوجَه، فإنّ عندهم أنّ الله يريد ما لا يكون! ويكون ما لا يريد!
فقوله: (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا)إذا كان هذا بفعل المأمور وترك المحظور كان ذلك متعلّقاً بإرادتهم وأفعالهم، فإنْ فعلوا ما أُمروا به طُهّروا وإلاّ فلا.
وهم يقولون: إنّ الله لا يخلق أفعالهم ولا يقدر على تطهيرهم وإذهاب الرجس عنهم، وأمّا المثبتون للقدر فيقولون: «إنّ الله قادر على ذلك، فإذا ألهمهم فِعل ما أمر وترك ما حظر، حصلت الطهارة وذهاب الرجس».
وممّا يُبيّن أنّ هذا ممّا أُمروا به لا ممّا أُخبروا بوقوعه، ما ثبت في الصحيح أنّ النبيّ صلّى الله عليه وآله وسلّم أدار الكساء على عليّ وفاطمة وحسن وحسين، ثمّ قال: «أللّهمَّ هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً». وهذا الحديث رواه مسلم في صحيحه عن عائشة، ورواه أهل السنن عن أُمّ سلمة.
وهو يدلّ على ضدّ قول الرافضة من وجهين:
أحدهما: أنه دعا لهم بذلك. وهذا دليل على أنّ الآية لم تخبر بوقوع ذلك، فإنّه لو كان قد وقع لكان يثنى على الله بوقوعه ويشكره على ذلك، لا يقتصر على مجرّد الدعاء به.
الثاني: إنّ هذا يدلّ على أنّ الله قادر على إذهاب الرجس عنهم وتطهيرهم، وذلك يدلّ على أنّه خالق أفعال العباد.
وممّا يُبيّن أنّ الآية متضمّنة للأمر والنهي قوله في سياق الكلام: (يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَة * إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ… * وَاذْكُرْنَ ما يُتْلى في بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطيفًا خَبيرًا)4.
وهذا السياق يدلّ على أنّ ذلك أمر ونهي.
ويدلّ على أنّ أزواج النبىّ صلّى الله عليه وآله وسلّم من أهل بيته، فإنّ السياق إنّما هو في مخاطبتهنّ.
ويدلّ على أنّ قوله (لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ) عمَّ غير أزواجه، كعليّ وفاطمة وحسن وحسين، لأنّه ذكره بصيغة التذكير لمّا اجتمع المذكَّر والمؤنّث. وهؤلاء خُصّوا بكونهم من أهل البيت من أزواجه، فلهذا خصّهم بالدعاء لمّا أدخلهم فى الكساء، كما أنّ مسجد قباء أُسّس على التقوى، ومسجده صلّى الله عليه وآله وسلّم أيضاً أُسّس على التقوى، وهو أكمل في ذلك. فلمّا نزل قوله تعالى: (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْم…)5 بسبب مسجد قباء، تناول اللفظ لمسجد قباء ولمسجده صلّى الله عليه وآله بطريق الأوْلى.
وقد تنازع العلماء: هل أزواجه من آله؟ على قولين، هما روايتان عن أحمد، أصحّهما أنّهنّ من آله وأهل بيته، كما دلّ على ذلك ما في الصحيحين من قوله: «أللّهمَّ صلّى على محمّد وعلى أزواجه وذرّيّته»;6
اما در آيه تطهير، إخبار به پاكيزگى اهل بيت و دفع پليدى از ايشان وجود ندارد، بلكه در آن اهل بيت به امورى دستور داده شده اند كه به سبب انجام دادن آن امور، موجب طهارت و دفع پليدى از ايشان مى گردد. پس اراده در آيه (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا)7 مثل آيات ذيل است: (ما يُريدُ اللهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَج وَلكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ)8 و (يُريدُ اللهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللهُ عَليمٌ حَكيمٌ * وَاللهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيًما * يُريدُ اللهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الاِْنْسانُ ضَعيفًا).9 پس اراده در تمام اين آيات بيان گر طلب، علاقه و رضاى خداوند به طهارت است نه اينكه خواست إلاهى با وقوع طهارت همراه باشد. چرا كه اگر اينگونه باشد، همه كسانى را كه خداوند از آنها طهارت خواسته بايد پاك باشند. بهتر است كه بگوئيم اين سخن، سخن شيعيان قدرى مسلك است، چرا كه آنها معتقدند خداوند طهارتى را كه وجود ندارد اراده كرده و آن طهارتى را كه وجود دارد اراده نكرده است و اين خواست به اين معنا نيست كه مستلزم وقوع مراد باشد، چرا كه اگر اين چنين باشد، همه كسانى كه خداوند طهارتشان را خواسته است به يقين پاك خواهند شد و اين تفسير با مبناى شيعيان قدرى مذهب مطابقت دارد، چرا كه از نظر آنان خداوند اراده مى كند آن چه را كه نمى شود و مى شود آن چه را كه اراده نمى كند!
پس در آيه: (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا)اگر مراد امر به واجبات و ترك محرمات باشد، دورشدن پليدى و پاك شدن به اراده و فعل اهل بيت متعلق خواهد بود. پس اگر به آن چه امر شده اند عمل كنند پاك مى شوند و الاّ نه.
اين نكته در حالى است كه شيعيان مى گويند: خداوند افعال آنان را خلق نمى كند و قادر به پاك ساختن ايشان و دفع رجس از آنان نيست. اما كسانى كه قَدَر را اثبات مى كنند، معتقدند كه خدا بر اين كار قادر است و چنان چه انجام واجب و ترك حرام را به آنان الهام كند، طهارت و دفع پليدى حاصل مى شود.
و از امورى كه به روشنى مبيّن اين است كه دفع پليدى چيزى است كه اهل بيت به آن امر شده اند نه اين كه خداوند به وقوع آن خبر داده باشد، حديثى است كه در صحيح آمده است كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم كساء را بر روى على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام كشيد و عرضه داشت: «بارالها، اينان اهل بيت من هستند، پس پليدى را از ايشان دور ساز و آنان را كاملا پاك گردان». اين حديث را مسلم در صحيح خود، از عايشه و صاحبان سنن آن را از اُم سلمه روايت كرده اند.
البته اين حديث از دو جهت برخلاف قول رافضه دلالت دارد:
جهت نخست اين كه پيامبر براى دفع پليدى از ايشان دعا كرده است كه اين خود دليل است بر اين كه آيه به وقوع آن خبر نداده است و اگر اين امر واقع شده بود، بايد به خاطر آن خدا را ثنا مى گفت و شكر آن را به جا مى آورد و به مجرد دعا اكتفا نمى كرد.
دوم اين كه آيه دلالت مى كند بر اين كه خداوند بر دفع پليدى از اهل بيت و پاك ساختن آنان قادر است و آن دلالت دارد بر اين كه خداوند خالق افعال بندگان است.
از امورى كه روشن مى كند آيه متضمّن امر و نهى است، فرمايش خداوند در سياق كلام است ]كه خطاب به همسران پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مى فرمايد[: (يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَة… إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ… وَاذْكُرْنَ ما يُتْلى في بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللهَ كانَ لَطيفًا خَبيرًا)10.
اين سياق دلالت مى كند كه مراد از اراده خدا در اين آيه امر و نهى است. هم چنين دلالت مى كند كه همسران پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز از اهل بيت او هستند، چرا كه با توجه به سياق آيات آنان مخاطب خداوند قرار گرفته اند.
هم چنين دلالت مى كند كه (لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ) غير از همسران پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را در برمى گيرد; زيرا به جهت آن كه مذكر و مؤنث را جمع كند، آنان را با صيغه مذكر بيان كرده است، از اين رو آنان از اين روى كه از اهل بيت هستند، از همسران پيامبر تخصيص خورده اند. بر همين اساس است كه پيامبر آنان را هنگامى كه ايشان را زير كساء برد، به صورت ويژه دعا فرموده است، چنان كه مسجد قبا و مسجد پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم هر دو بر پايه تقوا بنا نهاده شده است، در حالى كه مسجد پيامبر در اين مورد كامل تر بود. پس چون آيه (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْم…)11 درباره مسجد قبا نازل شد، اين لفظ براى مسجد قبا به كار مى رود و به طريق اولى براى مسجد پيامبر نيز به كار مى رود.
علما درباره اين كه آيا همسران پيامبر در زمره آل ايشان محسوب مى شوند يا خير اختلاف كرده اند. دو قول مختلف در اين باره وجود دارد كه مستند آن همان دو روايت از احمد بن حنبل است كه صحيح ترين آن دو قول آن است كه همسران پيامبر از آل و اهل بيت او هستند، چنان كه بر اين گفتار حديثى از پيامبر در دو صحيح بخارى و مسلم آمده است كه فرمود: «بارالها، بر محمّد و همسران و فرزندانش صلوات فرست» دلالت مى كند.
ابن تيميه علاوه بر مناقشاتى كه پيش از اين مطرح شد، در اين عبارات دو اشكال ديگر مطرح مى كند.
اشكال نخست آن است كه اين آيات درباره همسران پيامبر نازل شده و اهل بيت نيز در آن داخلند. همان طور كه مشاهده مى شود، وى نيز هيچ دليلى بر اين مدّعا ارائه نكرده و هم چون ديگران تنها به سياق آيات استناد مى كند و ما پاسخ اين اشكال را پيش از اين بيان كرديم.
اما اشكال دوم كه براى نخستين بار توسط ابن تيميه مطرح شده و ديگران از او اخذ كرده اند، منافات اراده تكوينى خدا بر دفع پليدى از اهل بيت عليهم السلام با اختيار است.
لازم به ذكر است كه أشاعره قائل به جبر هستند و معتقدند كه همه ممكنات حتى افعال انسان ها فعل خداوند هستند. از نظر آنان انكار اين مطلب به معناى انكار قدرت خداوند است. در مقابل آنان معتزله معتقدند كه با اعطاى قدرت به بندگان، زمام تمام امور به دست خود انسان هاست و خداوند هيچ نقشى در افعال بندگان ندارد. اما شيعيان برخلاف هر دو گروه و به تبعيت از امامان معصوم عليهم السلام به امر بين امرين معقتدند كه: «لا جبر و لاتفويض، بل امرٌ بين الأمرين».
از اين رو ابن تيميه اشكال مى كند كه اگر آيه مبارك تطهير بر عصمت دلالت داشته باشد و مراد از خواست خداوند اراده تكوينى باشد، جبر لازم خواهد آمد، در حالى كه در نزد شيعيان جبر مردود است.
پيش از پرداختن به پاسخ اشكال ابن تيميه، تأكيد مى كنيم كه ادله اثبات عصمت امامان عليهم السلام بسيار است كه از جمله مى توان به حديث ثقلين اشاره كرد كه به روشنى بيان گر عصمت ائمه اهل بيت عليهم السلام است. دلالت آيه مبارك مباهله بر عصمت امامان عليهم السلام نيز بسيار روشن است و ادله اى ديگر نيز بر اين مدّعا دلالت دارد. پس از ديدگاه شيعه، اهل بيت عليهم السلام به قطع و يقين داراى عصمت هستند، اما عصمت امامان هرگز مستلزم قول به جبر نيست و علماى بزرگ شيعه عليهم الرحمه بين عصمت امامان عليهم السلام و نفى جبر به خوبى جمع كرده اند و ما پيش از اين در مباحث مربوط به عصمت به طور مفصل به اين اشكال پاسخ داده ايم12 و در اين جا نيز به مناسبت مرورى اجمالى به اين پاسخ خواهيم داشت.
بايد دانست كه وجود عصمت، شخص را هرگز به انجام كارهاى خوب و ترك كارهاى قبيح مجبور نمى سازد، بلكه معصوم با وجود اختيار و قدرت بر امور قبيح به سراغ آن ها نمى رود. دفع پليدى از اهل بيت نيز به همين معناست; يعنى خداوند به اهل بيت عليهم السلام علم و فهمى عطا كرده كه با وجود قدرت بر معصيت، به اختيار آن را ترك مى كند و اين إعطا نيز به جهت شايستگى خود اهل بيت عليهم السلام است، چرا كه خداى تعالى به علم سابق خويش از احوالات بندگان و مخلوقاتش آگاه است و با علم به شايستگى اهل بيت عليهم السلام، آنان را معصوم قرار داده است به گونه اى كه ايشان وعاء و ظرف مشيت خداوند هستند و چيزى را برخلاف اراده خداوند اراده نمى كنند;13 به عبارت ديگر اهل بيت عليهم السلام نيز اراده دارند، امّا به اختيار خود هرگز امرى را برخلاف خواست خداوند نمى خواهند. پس چنان كه تمام افعال خداوند نيكو و حَسن است و خداوند هيچ كار قبيحى انجام نمى دهد، در عين حال كسى خدا را مجبور نمى داند. همين طور اهل بيت عليهم السلام نيز بدون اين كه به فعل حَسن يا ترك قبيح مجبور باشند، همواره انجام امور نيكو و ترك امور قبيح را اراده مى كنند.
1. سوره احزاب: آيه 33.
2. سوره مائده: آيه 6.
3. سوره نساء: آيه 26 ـ 28.
4. سوره أحزاب: آيه 32 ـ 34.
5. سوره توبه: آيه 108.
6. منهاج السنّة: 4 / 10 ـ 11.
7. سوره مائده: آيه 6.
8. سوره أحزاب: آيه 33.
9. سوره نساء: آيه 26 ـ 27.
10. سوره أحزاب: 32 ـ 34.
11. سوره توبه: آيه 108.
12. ر.ك: جواهر الكلام في معرفة الإمامة والإمام: جلد دوم، بحث عصمت.
13. الغيبة (شيخ طوسى): 247; بحارالأنوار: 25 / 337 ح 16 و 52 / 51 ح 35.