اقرار برخى از عالمان بزرگ سنى
عده اى از انديشمندان بزرگ اهل سنت، پس از نقل روايات مربوط به شأن نزول آيه تطهير، تصريح كرده اند كه اهل بيت در اين آيه به پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم حضرت اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه زهرا، امام مجتبى و حضرت سيدالشهداء عليهم السلام اختصاص دارد. از آن جمله مى توان به انديشمندان زير اشاره كرد:
1 ـ ابن حبّان صاحب كتاب الصحيح;
2 ـ تقى الدين مقريزى. وى كتابى دارد با عنوان ما لأهل البيت من الحقوق. اين كتاب كم حجم، اما بسيار مفيد است و با عنوان فضل آل البيت چاپ شده است. در نسخه اصلى كتاب مقريزى، مؤلف تصريح مى كند كه آيه تطهير به اهل بيت عليهم السلام اختصاص دارد. نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه مركزى اتريش موجود است كه مرحوم والد ـ آن گاه كه براى معالجه به اتريش سفر كرده بودند ـ اين كتاب را مطالعه كرده است. تصريح مقريزى به نزول آيه تطهير درباره اهل بيت عليهم السلام، در يادداشت هاى ايشان موجود است. اما ظاهراً در چاپ موجود، در اين باره تحريف صورت گرفته است.
3 ـ طحاوى. ابوجعفر احمد بن محمّد بن سلامه مصرى حنفى (م 321 هـ) از عالمان بزرگ و معتبر نزد اهل سنت است. ذهبى درباره او مى نويسد:
الطحاوي الإمام العلاّمة، الحافظ الكبير، محدّث الديار المصريّة وفقيهها… ذكره أبو سعيد بن يونس فقال عداده في حَجْر الأزد، وكان ثقة ثبتاً فقيهاً عاقلا لم يخلّف مثله….
قلت: من نظر في تواليف هذا الإمام علم محلّه من العلم وسعة معارفه;1
طحاوى پيشوايى بسيار دانشمند و حافظى بزرگ و محدّث و فقيه سرزمين مصر بود… ابوسعيد بن يونس او را ياد كرده و گفته است:
او از قبيله حَجْر الأزد بود. وى ثقه و در ثبت و ضبط روايات دقيق، فقيه و عاقل بود. نظير وى كسى نيامده است… .
مى گويم هركس در تأليفات اين پيشوا بنگرد، جايگاه علمى و وسعت دانش هاى او را درمى يابد.
طحاوى در كتاب خود بابى با عنوان «باب بيان مشكل ما روى عنه عليه السّلام في المراد بقوله تعالى (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)من هم؟» باز مى كند. وى ابتدا از سعد بن ابى وقّاص نقل مى كند كه گفت:
لمّا نزلت هذه الآية، دعا رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً عليهم السلام وقال: «أللّهمَّ هؤلاء أهلي»;
وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را خواند و عرضه داشت: «بارالها! اينان اهل بيت من هستند».
طحاوى در ذيل اين حديث مى نويسد:
ففي هذا الحديث أنّ المرادين بما في هذه الآية، هم رسول
الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وعليّ وفاطمة وحسن وحسين عليهم السلام;2
از اين حديث استفاده مى شود كه مراد از آن چه در اين آيه آمده است، رسول
خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند.
سپس نقل مى كند كه امّ سلمه به نزول آيه درباره اهل بيت عليهم السلام تصريح كرده است. وى در ادامه احاديث فراوانى از امّ سلمه نقل مى كند. در احاديث امّ سلمه آمده است كه ايشان از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم پرسيدند: «آيا من نيز از اهل بيت هستم؟» پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمودند: «إنّك من أزواج النبي»; تو از همسران پيامبر هستى. خود امّ سلمه پس از نقل جواب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى گويد:
ما قال: إنّك من أهل البيت;3
نفرمود تو از اهل بيت هستى.
يا در روايت ديگرى مى گويد: كساء را بالا زدم تا داخل شوم، آن گاه رسول خدا عبا را كشيد و فرمود: «تو زن خوبى هستى».4
و در روايت ديگرى امّ سلمه مى گويد: به پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم عرض كردم: اى رسول خدا، آيا من از اهل بيت هستم؟ پيامبر فرمودند: «تو در نزد خداوند خوبى». من دوست داشتم كه مى فرمودند، بله و آن نزد من از هر آن چه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند دوست داشتنى تر بود.
طحاوى پس از نقل اين احاديث مى گويد:
فدلّ ما روينا في هذه الآثار ممّا كان من رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إلى أم سلمة ممّا ذكر فيها، لم يرد به أنّها كانت ممّا أريد به ممّا في الآية المتلوة في هذا الباب، وأن المرادين بما فيها، هم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعليّ وفاطمة وحسن وحسين عليهم السّلام دون ما سواهم.
وممّا يدل على مراد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بقوله لامّ سلمة، فيما روى في هذه الآثار من قوله لها: «أنت من أهلي».5
ما قد حدّثنا… وحدّثني واثلة قال: أتيت عليّاً فلم أجده… ثمّ قال: «أللّهمَّ أهلي إنّهم أهل حقّ». فقلت: يا رسول الله، وأنا من أهلك؟ قال: «وأنت من أهلي». قال واثلة: فإنّها من أرجى ما أرجو. وواثلة أبعد منه عليه السلام من أمّ سلمة منه; لأنه إنّما هو رجل من بني ليث، ليس من قريش وأم سلمة موضعها من قريش موضعها الذي هي به منه. فكان قوله لواثلة: «أنت من أهلي»، على معنى لاتباعك إيّاي وإيمانك بي، فدخلت بذلك في جملتي.
وقد وجدنا الله تعالى قد ذكر في كتابه ما يدلّ على هذا المعنى بقوله: (وَنادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي)، فأجابه في ذلك بأن قال: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح)، فكما جاز أن يخرجه من أهله، وإن كان ابنه لخلافه إيّاه في دينه، جاز أن يدخل في أهله من يوافقه على دينه وإن لم يكن من ذوي نسبه.
فمثل ذلك أيضاً ما كان من رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم جواباً لأمّ سلمة: «أنت من أهلي». يحتمل أن يكون على هذا المعنى أيضاً وأن يكون قوله ذلك كقوله مثله لواثلة.
وحديث سعد وماذكرناه معه من الأحاديث في أوّل هذا الباب معقول بها من أهل الآية المتلوّة فيها، لأنّا قد أحطنا علماً أنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم لمّا دعا من دعا من أهله عند نزولها، لم يبق من أهلها المرادين فيها أحد سواهم، وإذا كان ذلك كذلك، استحال أن يدخل معهم فيما أريدت به سواهم، وفيما ذكرنا من ذلك بيان ما وصفنا.
فإن قال قائل: فإنّ كتاب الله تعالى يدلّ على أنّ أزواج
النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم هم المقصودون بتلك الآية; لأنّه قال قبلها في السورة الّتي هي فيها (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا)ـ إلى قوله ـ (الْجاهِلِيَّةِ الاُْولى)، فكان ذلك كلّه يردن به; لأنّه على خطاب النّساء لا على خطاب الرّجال، ثمّ قال: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ)الآية.
فكان جوابنا له: إنّ الذي تلاه إلى آخر ما قبل قوله: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ) الآية، خطاب لأزواجه، ثمّ أعقب ذلك بخطابه لأهله بقوله تعالى: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ) الآية، فجاء على خطاب الرجال، لأنّه قال فيه: (لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ) وهكذا خطاب الرجال، وما قبله فجاء به بالنون وكذلك خطاب النساء، فعقلنا أنّ قوله: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ)الآية، خطاب لمن أراده من الرجال بذلك، ليعلمهم تشريفه لهم ورفعته لمقدارهم أن جعل نساءهم من قد وصفه لما وصفه به ممّا في الآيات المتلوات قبل الذي خاطبهم به تعالى.
وما دلّ على ذلك أيضاً ما قد حدّثنا… عن أنس: أنّ رسول
الله صلّى الله عليه وآله وسلّم كان إذا خرج لصلاة الفجر يقول: «الصلاة يا أهل البيت» (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ)الآية.
وما قد حدّثنا ابن مرزوق… حدّثني أبو الحمراء قال: صحبت رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم تسعة أشهر كان إذا أصبح أتى باب فاطمة عليها السّلام فقال:«السّلام عليكم أهل البيت (إِنَّمَايُرِيدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ)» الآية، وفي هذا أيضاً دليل على أهل هذه من هم، وبالله التوفيق;6
از اين آثار و رواياتى كه در آن ها سخن گفتن پيامبر با امّ سلمه گزارش شده و ما ذكر كرديم بدست مى آيد كه امّ سلمه در زمره اشخاص مورد نظر آيه در اين باب نيست، بلكه مراد (از اهل بيت در آيه) رسول خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند، نه غير ايشان. آن چه بر مراد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در خطاب ايشان به اُم سلمه كه فرمود: «تو از اهل من هستى» دلالت دارد، حديثى است كه از واثله براى ما نقل شده كه: گفتم: اى رسول خدا، آيا من نيز از اهل شما هستم؟ فرمود: «تو نيز از اهل من هستى». آن گاه واثله گفت: اين سخن از بالاترين آرزوهاى من بود. با توجه به اين كه نسبت واثله به پيامبر دورتر از اُم سلمه به رسول خداست; زيرا او مردى از بنوليث بوده و از قريش نيست، اما جايگاه اُم سلمه در ميان قريش جايگاهى است كه به واسطه پيامبر كسب كرده است، از اين رو روشن مى گردد اين كه پيامبر به واثله فرمود تو از اهل من هستى، بدان معنا است كه به دليل تبعيت تو از من و ايمانت نسبت به من در جماعت من داخل شدى و ما در كتاب خدا آن چه را كه بر اين معنا دلالت دارد يافتيم، آنجا كه مى فرمايد: «و نوح پروردگارش را خواند و عرضه داشت: (وَنادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي). و خداوند در آنجا چنين پاسخ داد: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح). پس آن كس كه موافق دين او باشد داخل در اهل او مى شود، هر چند كه از خويشاوندانش نباشد. پس احتمال دارد جوابى كه رسول خدا به اُم سلمه داد و فرمود: «تو از اهل من هستى» نيز بر همان معنا باشد كه به واثله فرمود.
از حديث سعد و احاديثى كه به همراه آن در ابتداى اين باب ذكر كرديم فهميده مى شود كه مراد از اهل در آيه قرائت شده چه كسانى هستند، زيرا ما احاطه علمى داريم كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم آنگاه كه به هنگام نزول آيه اهلش را فراخواند، كسى غير از آن ها از اهل او ـ كه مراد آيه باشد ـ باقى نماند، و چون اين چنين بود، محال است كه در آيه كسى غير از اينان داخل شود. در احاديثى كه در اين باره ذكر كرديم، دليل گفتارمان روشن است.
پس اگر كسى بگويد كه قرآن دلالت دارد كه همسران پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مورد نظر اين آيه هستند، چرا كه در آيات قبلى از همان سوره اى كه آيه مورد بحث در آن قرار دارد، خداوند مى فرمايد: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ) تا آنجا كه مى فرمايد: (الْجاهِلِيَّةِ الاُْولى)، همه اينها دلالت دارند بر اين كه مراد همسران پيامبر هستند; زيرا همه خطاب ها به زنان است نه به مردان، و خدا پس از اين آيات مى فرمايد: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).
جواب ما به اين اشكال آن است كه همه آياتى كه پيش از آيه (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ)تلاوت كرديم خطاب به همسران پيامبر بود، ولى پس از آن خداوند اهل پيامبر را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ…). در اين فراز مردان را مورد خطاب قرار داده، زيرا مى فرمايد: (لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً). اين آيه خطاب به مردان است، در حالى كه پيش از اين فراز، ضماير را با «كنَّ» آورده كه براى خطاب به زنان است. پس مى فهميم كه فراز (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ…)خطاب به دسته اى از مردان است تا اعلام كند كه به آنان شرف و بلندى قدر و منزلت عطا نموده است; چرا كه زنانِ آنان را از توصيف شدگان در آيات گذشته قرار داده است.
از امور ديگرى كه بر اين حقيقت دلالت دارد، حديثى است كه از… انس نقل شده است كه گفت: همانا هرگاه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم براى نماز صبح از منزل خارج مى شد، به ايشان مى فرمود: «وقت نماز است اى اهل بيت (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ…)».
و نيز حديثى كه… از ابوحمراء نقل شده كه گفت: با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بودم كه هر روز صبح و به مدت نُه ماه به در خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها مى آمد و مى فرمود: «السلام عليكم اهل البيت عليهم السلام ، (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ). اين حديث نيز دليلى است بر اين كه اين آيه درباره ايشان نازل شده است.
بنابراين طحاوى كه يكى از محدّثان بزرگ اهل سنت است، تصريح مى كند كه آيه تطيهر هيچ ارتباطى با آيات قبل از خود ندارد، و اين فراز از آيه به همسران پيامبر ارتباطى ندارد و با اين بيان، اين آيه تنها به اهل بيت عليهم السلام اختصاص دارد.
1. سير أعلام النبلاء: 15 / 27 ـ 30 / ش 15.
2. مشكل الآثار: 2 / 258 / ح 644.
3. همان: 2 / 262 / ح 648.
4. همان: 2 / 264 / ح 650 و 266 / ح 652.
5. همان: 2 / 269 / ح 655.
6. مشكل الآثار: 2 / 269 ـ 272 / ح 656 ـ 658.