چرا علامت مخزون؟
ائمه عليهم السلام «الآية المخزونة» هستند، و اين چگونه است كه آن بزرگواران هم علامت هستند و هم مخزون. علامت بايستى ظاهر باشد. ما از اين علامت ظاهر، به آن ملازمى كه به راحتى درك نمى شود، پى مى بريم.
در اين آيه مباركه به اين امر اشاره شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(وَإِنْ مِنْ شَيْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم)؛1
خزائن و گنجينه هاى همه چيز نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمى كنيم.
مگر ما مى توانيم بفهميم اشيايى كه خزينه اش نزد خداوند متعال است حدّ و حدودش چقدر است؟ در اين آيه از آن چه نزد خداوند متعال است به خزينه تعبير شده است. اما چيزهايى كه به مردم داده شد، «بقدر معلوم» بوده و اندازه گيرى شده كه مى فرمايد:
(وَما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم)؛
ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمى كنيم.
مقدارى حساب شده از آن خزينه ها به خلايق افاضه گرديده است.
پس ائمه عليهم السلام آيه و علامت هستند، اما در عين حال شناخته شده نيستند؛ يعنى واقع ابعاد وجودى آن بزرگواران شناخته نشده است.
البته هر كسى به هر مقدارى معرفت يابد براى او ائمه عليهم السلام به همان مقدار آيه هستند. در واقع آيه بودن آنان براى هر كسى دائر مدار استعداد در فهم، شناخت و معرفت اوست. لذا شناخت ائمه عليهم السلام و مراتب اشخاص در معرفت آنان مختلف است و همه ائمه را شناخته اند؛ اما هر كسى در حد خود و به قدر وسع خودش.
از اين رو پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به امير مؤمنان على عليه السلام خطاب كردند و فرمودند:
يا علي! ما عرف الله إلاّ أنا وأنت، وما عرفني إلاّ الله وأنت، وما عرفك إلاّ الله وأنا؛2
اى على! هيچ كس خداوند را نشناخت مگر من و تو، و هيچ كس مرا نشناخت مگر خداوند و تو، و هيچ كس تو را نشناخت مگر خداوند و من.
اين نفى است و استثنا. آرى، معرفت آن چنانى را فقط خداوند متعال، پيامبر اكرم و ائمه عليهم السلام دارند.
از طرفى طاعت و تعبّد، فرع معرفت است. پس در پى آيت، معرفت و در پى آن، طاعت و عبادت خواهد بود كه عبادت و بندگى خداوند و تعبّد به ائمه عليهم السلام، فرع معرفت است.
ما بايد ائمه عليهم السلام را بشناسيم تا براى ما آيتى باشند كه خدا را بشناسانند، هم چنان كه هر علامتى را خوب بشناسيم در واقع ذو العلامه را خوب شناخته ايم و با شناخت بيشتر، عبادت و اطاعت بيشتر خواهد شد و عبادت و اطاعت بيشتر، به قرب بيشتر خواهد انجاميد و آثار و بركات متناسب آن مترتّب خواهد شد.
معلوم شد كه واقع ائمه عليهم السلام سرّ مخزون است و معرفتشان در حدّ اعلا براى ما مقدور نيست، ولى بايد به اندازه استعدادمان سعى كنيم و قدم برداريم تا به اندازه وسعمان معرفت يابيم.
اين معناى امامت است. به راستى معناى امامت، واقعيّتى است كه به راحتى نمى شود فهميد. حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايند:
… إنّ الإمامة أجلّ قدراً وأعظم شأناً وأعلى مكاناً وأمنع جانباً وأبعد غوراً من أن يبلغها الناس بعقولهم أو ينالوها بآرائهم أو يقيموا إ ماماً باختيارهم…؛3
… به راستى كه امامت قدرش والاتر، شأنش بزرگ تر، جايگاهش عالى تر منزلتش منيع تر و عمقش ژرف تر از آن است كه مردم با عقل خود به آن برسند، يا به آرائشان آن را دريابند و يا به انتخاب خود امامى منصوب كنند… .
1 . سوره حجر (15): آيه 21.
2 . مختصر البصائر: 125، تأويل الآيات: 1 / 139، حديث 18، مدينة المعاجز: 2 / 439، حديث 663.
3 . الكافى: 1 / 199، حديث 1، الأمالى، شيخ صدوق: 774، حديث 1، بحار الأنوار: 25 / 121، حديث 4.