نگاهى به عملكرد خلفاى جور
در توضيح اين مطلب مى گوييم:
وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مبعوث شدند، اسلام غريب بود، حضرت با آن غربت و شدّت استقامت كردند، تا اسلام منتشر شد، قرآن مجيد نيز به تدريج نازل مى شد و مردم را هدايت مى كرد و رسول خدا صلى الله عليه وآله وظيفه خود را انجام مى دادند و چون از دنيا رفتند، چنان كه در قرآن مجيد آمده:
(أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشّاكِرينَ);1
آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى گرديد؟ و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى زند; و خداوند به زودى شاكران را پاداش خواهد داد;
اكثريت مردم برگشتند، آن ها گفتند:
حسبنا كتاب الله;
كتاب خدا براى ما كافى است.
و مانع كتابت سنّت شدند و كتاب الله را هم مطابق ميلشان تفسير و تأويل كردند.
در صحيح بخارى و ديگر منابع اهل سنّت آمده: پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در بستر بيمارى فرمود:
هلمّوا أكتب لكم كتاباً لن تضلّوا بعده أبداً.
فقال عمر: لا تأتوه بشيء، فإنّه قد غلبه الوجع وعندكم القرآن، حسبنا كتاب الله.
فاختلف أهل البيت واختصموا، فمنهم من يقول: قوموا يكتب لكم رسول الله، ومنهم من يقول ما قال عمر.
فلمّا كثر اللغط والاختلاف قال رسول الله صلّى الله عليه وآله: قوموا عنّي.
قال عبيدالله بن عبدالله بن عتبة: وكان ابن عبّاس يقول: الرزيّة كلّ الرزيّة ما حال بين رسول الله صلّى الله عليه وآله وبين أن يكتب لنا ذلك الكتاب من اختلافهم ولغطهم.2
وقتى حكومت به معاويه رسيد به طور رسمى و علنى با قرآن، اسلام و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مبارزه كرد و چون يزيد به تخت نشست به طور علنى و خيلى آشكار اظهار كفر كرد. وى پس از شهادت امام حسين عليه السلام مجلسى ترتيب داد و سر مطهر آن حضرت را در برابر خود نهاد و با چوب دستى به دندان هاى مبارك آن حضرت مى زد و مى گفت:
لعبت هاشم بالملك فلا *** خبر جاء ولا وحي نزل
ليت أشياخي ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلّوا واستهلّوا فرحاً *** ولقالوا يا يزيد لا تشل
فجزيناه ببدر مثلها *** وأقمنا مثل بدر فاعتدل
لست من خندف إن لم أنتقم *** من بني أحمد ما كان فعل3
سيدالشهداء عليه السلام به آن وظيفه اى كه داشتند با همه مشكلات عمل كردند و بنى اميه، بنى مروان و ديگران را در رسيدن به اهدافشان ناكام گذاشتند، گرچه يكى از آن ها قرآن را تيرباران كرد، اما مؤثر واقع نشد. مبارزه با ذريّه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت را آغاز كردند كه در واقع هدفشان نابودى اهل بيت عليهم السلام و انتقام جويى از شخص پيامبر اكرم بود.
امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
اللّهم إنّي استعديك على قريش، فإنّهم أضمروا لرسولك صلّى الله عليه وآله ضروباً من الشرّ والغدر، فعجزوا عنها وحُلت بينهم وبينها، مكانت الوجبة والدائرة عليّ… .4
يعنى آن چه كه به سر ما مى آيد، انتقامى است كه قريش از شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دارند مى گيرند; چرا كه به خود حضرت دست رسى نداشتند، از ما انتقام مى گيرند.
باز هم اين كارها مؤثر واقع نشد و دين خدا باقى ماند.
و آن گاه كه نوبت به عباسيان رسيد، كار استثنايى انجام دادند. امويان چنين نكردند. اما آنان در مقابل دين، قرآن و سنّت حقه رسول خدا و اهل بيت علهيم السلام مذهب تأسيس كردند، مذاهبى كه علماى آن در خدمت دربار بودند و با فتواهاى خود توجيه گر كارهاى دربار و حكومت ستمگر عباسيان بودند.
نخستين مذهبى كه تأسيس كردند مذهب مالك بود هارون الرشيد عباسى او را وادار كرد كه كتاب موطأ را بنويسد و با او شرط كرد كه از اميرالمؤمنين و اهل بيت عليهم السلام در اين كتاب هيچ حديثى نقل نكند.
عباسيان كتاب اين شخص را چنان ترويج كردند كه ميليون ها تن از مردم تابع مذهب او شدند كه تا به امروز عدّه اى پيرو او هستند.5
وقتى متوكل عباسى به قدرت رسيد، احمد بن حنبل را وادار كرد كه مذهبى تأسيس كند و مسندى بنويسد و مكتبى بر اساس قياس، استحسان، هواى نفس، مصلحت ها و در بين مسلمانان تا به امروز رايج شد.
عباسيان كارى كردند كه قبلى ها نكرده بودند و بدين وسيله به مرور زمان، قرآن مهجور شد. هر چند صبح و شب در همه جا و در همه رسانه ها خوانده مى شود، اما كدام قرآن؟
واقع قرآن كجاست؟
عمل به قرآن كجاست؟
هم چنين سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله؟
اما آن گاه كه حضرت امام زمان عليه السلام ظهور كنند قرآن را به گونه اى تفسير مى كنند كه مردم مى گويند: عجب! اين تفسير غير آن تفسيرى است كه ساليان دراز داشتيم.
آن بزرگوار احكام شرع را بيان مى كنند، به گونه اى براى اُمّت تازگى خواهد داشت; چرا كه اُمّت از آن چه كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آوردند فاصله گرفته اند، از اين رو براى آن ها تازگى خواهد داشت.
1 . سوره آل عمران (3): آيه 144.
2 . الأمالى، شيخ مفيد: 36 ـ 37، حديث 3، بحار الأنوار: 22 / 474، حديث 22، مسند، احمد بن حنبل: 1 / 336، صحيح بخارى: 5 / 137 ـ 138، عمدة القارى: 25 / 76، حديث 7366، السنن الكبرى، نسائى: 3 / 423، حديث 5852، شرح ابن ابى الحديد: 2 / 55، الطبقات الكبرى: 2 / 244، تاريخ ابن خلدون: 3 / 171، امتاع الاسماع: 14 / 446.
3 . الاحتجاج: 2 / 34، تاريخ طبرى: 8 / 188.
4 . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 20 / 298.
5 . ابو عبدالله مالك بن انس بن مالك بن أبي عامر بن عمرو بن الحارث الاصبحى، المدنى. ولد في المدينة سنة 93 وتوفى بالمدينة فى 14 ربيع الاول 179 ودفن بالبقيع. من تصانيفه الموطأ، رسالته إلى الرشيد.
ر.ك: كتاب الموطأ: 1 / 27 (مقدمه)، سير أعلام النبلاء: 8 / 78.