علماى اهل سنّت و سيره زيارت
به هر حال زيارت قبور ائمه ما و نه فقط ائمه ما عليهم السلام، بلكه امامزاده ها، متفق عليه است. اين امتياز مهمى در بزرگان مذهب ماست.
براى مثال جالب است كه حافظ خطيب بغدادى در كتاب تاريخ بغداد درباره مزار امام كاظم عليه السلام عبارتى را از يكى از بزرگان حنابله در زمان خود نقل مى كند. ابوبكر خلال مى گويد:
ما همّني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر عليهما السلام فتوسلت به إلاّ سهّل الله تعالى لي ما أحبّ;1
هيچ امر مهمى براى من پيش نيامد مگر اين كه به زيارت قبر موسى بن جعفر عليهما السلام رفتم و در آن جا توسل كردم و آن امر مهم براى من آسان شد.
بنابراين، اگر ابن تيميه به واقع پيرو مذهب حنبلى باشد بايد اين چنين باشد، اما تعصّب و آن حالت هاى خاص و مشكلات روانى كه او داشته ناگزير او را وادار كرده كه به حرمت زيارت قبور حتى قبر رسول خدا صلى الله عليه وآله فتوا بدهد!
در اين زمينه باز حكايت جالبى از ابن خزيمه كه اهل سنّت او را به «إمام الأئمه» ملقّب مى كنند و رئيس حوزه علميّه اهل سنّت در نيشابور در زمان خود بوده، نقل شده است:
حافظ ابن حجر عسقلانى از حاكم نيشابورى آورده كه گفت:
سمعت أبا بكر محمّد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول: خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر ابن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشايخنا ـ وهم إذ ذاك متوافرون ـ إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضا عليهما السلام بـ«طوس». قال: فرأيت من تعظيمه ـ يعني ابن خزيمة ـ لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرّعه عندها ما تحيّرنا.2
اين ها جمعى از بزرگان علماى زمان خود بوده اند كه همراه ابن خزيمه به زيارت قبر حضرت رضا عليه السلام رفته اند، راوى مى گويد: تواضعى كه ابن خزيمه براى حضرت رضا عليه السلام نزد قبر آن حضرت داشت و تضرّعى كه مى نمود براى ما حيرت آور بود.
و ملاحظه مى كنيد كه حاكم نيشابورى و ابن حجر عسقلانى اين مطلب را آورده اند و كسى اشكال نكرده است.
وقتى ديگران اين اعتقاد را به زيارت قبور ائمه و به مقام آن حضرات نزد خدا داشته باشند، ما بايد به طريق اولى نسبت به ائمه عليهم السلام و زيارت قبورشان ايمان داشته باشيم.
1 . تاريخ بغداد: 1 / 133. ذهبى درباره «ابوبكر خلاّل» گفته: «الإمام الفقيه المحدّث المجوّد… وثّقه الخطيب وقال: توفّي سنة 371». سير اعلام النبلاء: 16 / 359.
2 . تهذيب التهذيب: 7 / 339.