صحابى كيست؟
گفتيم كه خطيب بغدادى، ابن حجر عسقلانى و برخى از بزرگان متعصب اهل سنّت ادّعا كرده اند كه (وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطًا…) به صحابه مربوط است؛ چرا كه آن ها مذهبى درست كرده اند كه ناچارند به گونه اى آن را توجيه كنند، در حقيقت علماى عامّه توجيه گران ماوقع هستند.
اينان در تعريف صحابى مى گويند: هر كسى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را گرچه يك لحظه ديده باشد، صحابى است و چنين افرادى به حكم اين آيه مباركه عادل هستند(!)
به سخن ديگر، اگر ـ براى مثال ـ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مسجد نشسته باشند و مسافرى كه به جهت خريد و فروش كالا به مدينه آمده از جلو آن حضرت عبور كند، به صرف ديدن ايشان، از صحابه شمرده مى شود(!)
فراتر اين كه مى گويند: هر كسى كه شهادتين بر زبان جارى كرده و معاصر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله باشد حتى يك لحظه آن حضرت را نديده، او نيز صحابى است(!)1
آيا به راستى مى شود چنين چيزى را پذيرفت كه همه اين ها عادل هستند و علم دارند؟! كسانى كه در اطراف آن حضرت بودند اكثراً چنين نبودند تا چه رسد به حال كسانى كه فقط يك لحظه آن بزرگوار را ديده اند، يا فقط با آن حضرت معاصر بوده اند؟ پس چگونه مى شود ادّعا كرد كه چنين افرادى مصداق آيه مباركه هستند؟
چنين ديدگاهى از علماى اهل سنّت جاى تعجّب نيست؛ چرا كه آنان مذهبى را درست كرده اند و ناچارند آن را توجيه كنند. تعجّب از كسى است كه در حوزه علميه كتاب مى نويسد و اين آيه مباركه را بر صحابه تطبيق و سخن اهل سنّت را مى پذيرد و از تفسير الميزان و غير آن انتقاد مى كند كه چرا جز اين سخن مى گوييد.2
به راستى سرانجام انسان به كجا منتهى مى شود؟ نعوذ بالله.
1 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: حقيقت صحابه; پژوهشى در واژه صحابه و بررسى و نقد حديث «اصحابى كالنجوم» شماره 25 از سلسله پژوهش هاى اعتقادى از همين نگارنده.
2 . ر.ك: تفسير الميزان: 1 / 319.