صحابه و بوسيدن قبر پيامبر
البته در اين جا مباحث ديگرى نيز از قبيل بوسيدن ضريح مطهّر، تبرّك جستن و… نيز مطرح است كه به آن ها فقط اشاره مى شود. حاكم نيشابورى در كتاب المستدرك على الصحيحين به سند خود حديثى را اين گونه روايت مى كند:
أقبل مروان يوماً، فوجد رجلاً واضعاً وجهه (جبهته على القبر)، فأخذ (مروان) برقبته، وقال: أتدري ما تصنع؟
قال: نعم.
فأقبل عليه فإذا هو أبو ايّوب الأنصاري.
فقال: جئت رسول الله صلّى الله عليه وآله، ولم آت الحجر، سمعت رسول الله صلّى الله عليه وآله يقول: لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله، ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله;
روزى مروان كنار قبر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آمد، ديد مردى صورتش را روى قبر گذاشته است. مروان يقه او را گرفت و كشيد و گفت: مى دانى چه كار مى كنى؟
معلوم شد كه اين آقايى كه صورتش را بر قبر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله گذاشته بود، ابوايّوب انصارى است.
ابوايّوب انصارى گفت: بله من مى دانم چه كار مى كنم. من با سنگى كه روى قبر حضرت است كارى ندارم، من نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله آمده ام، نه آن سنگى كه الآن صورتم را روى آن سنگ گذاشته ام.
آن گاه گفت: از پيامبر خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود: بر دين گريه نكنيد آن گاه كه اهل دين بر آن ولايت داشته باشند، اما هنگامى كه نااهلان بر دين گماشته شدند بر آن بگرييد.
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث آن را صحيح دانسته و ذهبى نيز در اين موضوع با حاكم موافقت كرده است.1
بنابراين، در صدر اسلام اين مطلب در ميان صحابه معمول و مرسوم بوده و در سيره صحابه ادامه داشته است.
ابن حجر عسقلانى در كتاب فتح البارى مى نويسد:
استنبط بعضهم من مشروعية تقبيل الأركان، جواز تقبيل كلّ من يستحق التعظيم، من آدميّ وغيره.
فأمّا تقبيل يد الآدمي فيأتي في كتاب الأدب، وأمّا غيره فنقل عن الإمام أحمد أنّه سئل عن تقبيل منبر النبي صلّى الله عليه وآله وتقبيل قبره فلم ير به بأساً;2
بعضى از علما استنباط كرده اند، هر كسى كه استحقاق تعظيم دارد و بايد او را تعظيم كرد مى شود او را بوسيد; چه انسان باشد و چه غير او. درباره بوسيدن دست انسان در كتاب الادب در شرح صحيح بخارى من بيان كرده ام، اما درباره بوسيدن غير انسان از احمد بن حنبل سؤال شده به نظر شما در مورد بوسيدن منبر رسول خدا صلى الله عليه وآله و بوسيدن قبر آن حضرت چگونه است؟
او گفت: ايرادى ندارد.
گفتنى است كه ابن تيميه با اين كه حنبلى است، در اين گونه موارد با امام خود احمد بن حنبل مخالفت كرده است. در صورتى كه احمد، امام حنبلى ها در سراسر عالم است و قول او براى آن ها حجيّت دارد.
1 . المستدرك على الصحيحين: 4 / 515، مسند، احمد بن حنبل: 5 / 422، تاريخ مدينة دمشق: 57 / 25، مجمع الزوائد: 5 / 245، فيض القدير: 6 / 501 و 502، حديث 9728.
2 . فتح البارى: 3 / 380، نيل الاوطار: 5 / 115.