شفاعت چيست؟
ايمان به شفاعت رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام به شيعه اختصاص ندارد، بلكه حقيقتى است نزد عموم فرق اسلامى. اين اعتقاد هم از قرآن مجيد سرچشمه مى گيرد و هم از سنّت. در معناى شفاعت راغب اصفهانى در كتاب المفردات في غريب القرآن مى نويسد:
الشفع ضمّ الشيء إلى مثله;1
شفع ضميمه كردن چيزى به مثل آن است.
در نافله شب، يك نماز وتر و يك نماز شفع داريم. به نماز يك ركعتى «وتر» و به نماز دو ركعتى «شفع» گفته مى شود، كه دو ركعت به هم ضميمه شده و يك نماز را تشكيل داده اند.
در فقه نيز در كتاب شفعه مطرح شده كه اگر در ملكى دو نفر شريك هستند، هر گاه يكى از شركا بخواهد ملك خود را به شخص سومى بفروشد شريك حق دارد به شفعه اخذ كند; يعنى خريدارى نمايد و سهم او را به سهم خودش ضميمه كند.2
از اين روست كه راغب اصفهانى مى گويد:
الشفاعة الانضمام إلى آخر ناصراً له وسائلاً عنه، وأكثر ما يستعمل في انضمام من هو أعلى حرمة ومرتبة إلى من هو أدنى.3
شخصى به شخصى منضم بشود كه او ياورش باشد در تحصيل مطلبى كه اين شخص درخواست مى كند، و رسيدن به حاجتى كه دارد.
بيشتر استعمال شفاعت در موردى است كه كسى كه وجاهت، آبرو، مقام، شخصيت و مرتبت بيشترى دارد به شخصى براى رسيدن او به هدف و حاجتش منضم مى شود و مى گويند: فلانى در فلان جريان نزد فلانى شفيع فلانى شد.
معناى شفاعت در قرآن كريم، روايات و كلمات علما همين معناى لغوى است و جعل اصطلاحى در بين نيست، و مراد در همه آيات و كلمات معصومين عليهم السلام و عبارات علما و استعمالات فصيحه معناى مذكور است.
وقتى انسان احتياج پيدا كند به رفتن خدمت بزرگى براى عرض حاجتى يا خوفى كه دارد به خاطر خلافى كه از او سر زده است، هرگز اميد ندارد كه بتواند به حضور او راه يابد. از وجاهت، حرمت، شخصيت و موقعيت كسى كمك مى گيرد و او را در امر خود شفيع قرار مى دهد كه به جاى اين شخص، حاجت او را در آن جا مطرح كند.
بنابر آن چه گذشت خداوند متعال بزرگ على الاطلاق و ربّ الارباب است. بندگان غير معصومِ گناهكار از طرفى به خود و به گناهان، نقائص و عدم قابليت خودشان مى نگرند و از طرف ديگر به خداوند متعال و عظمت او نگاه مى كنند و از طرفى عذاب الاهى را درباره گناهان و كارهاى خلافى كه از آن ها سر زده تصور مى كنند، ناگزير مى ترسند و نمى توانند بدون شفيع با خداوند متعال ارتباط برقرار كنند.
بنده اى به خداوند متعال اميد عفو دارد و از طرفى خوف از عذاب او دارد به نزد بزرگى مى رود كه در نزد خداوند متعال حرمت، عزّت، مرتبه و قرب دارد تا بتواند او را به مقصدش برساند.
البته به اجماع همه اهل اسلام آبرومندترينِ آبرومندان درگاه الاهى پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام هستند.
بنابراين، شفاعت يك حقيقت است، اما حقيقتى كه دست خداوند متعال و ملك اوست. اين معنا از قرآن مجيد استفاده مى شود، آن جا كه مى فرمايد:
(أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَلَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلا يَعْقِلُونَ * قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَميعًا لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ);4
آيا آنان غير از خدا شفيعانى گرفته اند؟! به آنان بگو: «آيا (از آن ها شفاعت مى طلبيد) گرچه مالك چيزى نباشند و تعقّل نمى كنند؟!» بگو: «تمام شفاعت از آنِ خداست، (زيرا) حاكميت آسمان ها و زمين از آنِ اوست، آن گاه همه شما را به سوى او باز مى گردانند.
اين آيه مباركه اصل شفاعت را اثبات ـ و به مقتضاى لام ملكيت مى فرمايد كه ملك خدا و اصولاً تمام شفاعت ها به اذن اوست. اكنون سؤالى مطرح مى شود كه آيا خداوند متعال شفاعت را به كسى داده يا اصلاً آن را به كسى نداده است؟
شفاعت، مقامى مانند ديگر مقام هاست كه ملك خداوند متعال است. مقامات الاهى از قرآن كريم استفاده مى شود.
1 . المفردات في غريب القرآن: 263.
2 . ر.ك: اللمعة الدمشقية: 147، كتاب الشفعة.
3 . المفردات في غريب القرآن: 263.
4 . سوره زمر (39): آيه 43 و 44.