رجعت در روايات
روايات بسيارى درباره رجعت وارد شده و در اين زمينه كتاب هاى زيادى از زمان ائمه عليهم السلام به جهت جمع آورى آن روايات نوشته شده است. يكى از اين كتاب ها، كتاب فضل بن شاذان است. او از اصحاب حضرت امام رضا عليه السلام بود، اين كتاب هم اكنون در دست رس ماست.
و كتاب هاى ديگرى نيز بزرگانى هم چون شيخ صدوق، علامه حلّى و شيخ حرّ عاملى رحمهم الله در قرون گذشته در خصوص رجعت تأليف كرده اند.1
روايات رجعت را مى توان به چند بخش تقسيم كرد:
1 . رواياتى كه در آن ها واژه «رجعت» يا كلمه «كرّ» كه به معناى رجعت و برگشتن است ياد شده، و در اين روايات تصريح شده كه مؤمنان بايد به رجعت معتقد باشند.
2 . رواياتى كه در آن ها ائمه عليهم السلام از رجوع خودشان به اين عالم و يا از بازگشت برخى اصحاب به طور مشخص خبر داده اند كه به بعضى از اصحاب فرمودند: تو از جمله كسانى هستى كه به اين عالم رجوع خواهى كرد.
3 . رواياتى كه در ذيل آيات وارد شده است كه شيخ حرّ عاملى رحمه الله تصريح دارند كه روايات بسيارى در ذيل اين آيات وارد شده است.2
4 . رواياتى كه نشان گر معجزه ها و شگفتى هاى ائمه عليهم السلام است; به اين معنا كه به توسط آن بزرگواران مرده اى زنده شده و به اين عالم باز گشته است.
از مجموع اين روايات، انسان به ضرورت رجعت معتقد مى شود.
شيخ صدوق رحمه الله در كتاب من لا يحضره الفقيه روايت مى كند كه امام صادق عليه السلام فرمود:
ليس منّا من لم يؤمن بكرّتنا ويستحلّ متعتنا;3
كسى كه به رجعت ما اعتقاد نداشته باشد و متعه (ازدواج موقّت) را حلال نداند، از ما نيست.
در روايت ديگرى كه شيخ صدوق رحمه الله روايت كرده آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
من أقرّ بسبعة أشياء فهو مؤمن: البراءة من الجبت والطاغوت، والإقرار بالولاية، والإيمان بالرجعة، والاستحلال للمتعة، وتحريم الجرّي، والمسح على الخفين.4
اگر كسى به هفت چيز معتقد باشد او را ما مؤمن مى دانيم كه يكى از آن ها رجعت است.
در روايت ديگرى فضل بن شاذان مى گويد: امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
من أقرّ بتوحيد الله ونفى التشبيه ونزّهه عمّا لا يليق به، وأقرّ بأن له الحول والقوّة والإرادة والمشيّة والخلق والأمر والقضاء والقدر، وأنّ أفعال العباد مخلوقة خلق تقدير لا خلق تكوين، وشهد أنّ محمداً رسول الله وأنّ عليّاً والأئمة بعده حجج الله، ووالى أولياءهم، واجتنب الكبائر، وأقرّ بالرّجعة والمتعتين وآمن بالمعراج والمسألة في القبر والحوض والشفاعة وخلق الجنّة والنار والصّراط والميزان والبعث والنشور والجزاء والحساب، فهو مؤمن حقاً، وهو من شيعتنا أهل البيت.5
كسى كه به توحيد خدا، رجعت، دو متعه، معراج پيامبر اكرم، سؤال منكر و نكير، حوض در قيامت، شفاعت و مخلوق بودن بهشت و جهنم، صراط و ميزان و بعث و نشور و جزا و حساب، معتقد باشد و اقرار كند، او از مؤمنان حقيقى و از شيعيان ما اهل بيت است.
در كتاب الكافى و تهذيب الاحكام به سند صحيح روايت شده كه بريد بن معاويه گفت: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
بعث أمير المؤمنين صلوات الله عليه مصدّقاً من الكوفة إلى باديتها… .
ثمّ قال: أما والله لا تذهب الأيام واللّيالي حتّى يحيي الله الموتى ويميت الأحياء ويردّ الله الحق إلى أهله ويقيم دينه الّذي ارتضاه لنفسه ونبيّه، فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا، فوالله، ما الحق إلاّ في أيديكم;6
به خدا سوگند، دنيا تمام نخواهد شد تا اين كه خداوند متعال مردگان را زنده مى كند و زندگان را مى ميراند و حق در اين عالم به اهلش برمى گردد و خداوند متعال دين خود را كه بر آن خشنود است زنده مى كند و برپا مى دارد.
به نظر مى رسد در اين زمينه اين چند روايت كافى است.
1 . ر.ك: صفحه هاى 301 و 302 از همين كتاب.
2 . الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: 92.
3 . من لا يحضره الفقيه: 3 / 458، حديث 4583، بحار الأنوار: 53 / 92، حديث 101.
4 . وسائل الشيعه: 24 / 132 ـ 133، حديث 30164، بحار الأنوار: 62 / 193 ـ 194، حديث 12.
5 . صفات الشيعه: 50، بحار الأنوار: 66 / 9 ـ 10، حديث 11.
6 . الكافى: 3 / 536، حديث 1، تهذيب الاحكام: 4 / 97، حديث 274.