رجعت در امّت هاى پيشين
از دليل هاى ديگر، رجعت و احياى مردگان در اُمت هاى پيشين است كه قرآن مجيد آن را اخبار كرده و قطعاً واقع شده است. گفتنى است كه اگر براى هر قضيه اى كه مورد انكار يا استبعاد قرار بگيرد نظيرى ذكر بشود، منكر صد در صد با شنيدن نظير اول چند درجه انكارش پايين مى آيد و هم چنين با شنيدن نظير دوم، سوم، چهارم و پنجم سپس براى او يك امر طبيعى مى شود; چرا كه ذكر نظائر براى رفع استبعاد و دفع انكار بسيار مفيد است.
از اين رو در بحث طول عمر حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف كه به برخى ذهن ها مسئله بعيدى مى آيد و يا برخى استغراب مى كنند و ـ خداى ناكرده ـ كسانى در عاقبت بخواهند منكر بشوند، از وجوه دفع استبعاد ذكر نظائر است. براى مثال حضرت خضر و حضرت عيسى قبل از امام زمان بوده و به اتفاق مسلمانان هنوز زنده اند و افراد ديگرى در اين عالم بودند كه بعد از عمر طولانى از دار دنيا رفته اند.
ابوهلال عسكرى اسامى و حالات عدّه كثيرى از كسانى كه عمر طولانى كرده اند در كتاب المعمرون والوصايا1 ذكر كرده است.
رجعت نيز همين طور است، وقتى قرآن مجيد اخبار كند كه در اُمت هاى پيشين به قدرت خداوند متعال و به اذن الاهى احياء مردگان واقع شده; نه يك بار نه دو بار، پس اين قضيه ممكن بوده و واقع شده، و هم اكنون نيز قدرت خداوند متعال باقى است.
بنابراين، وقتى قرآن مجيد و روايات از رجعت در اين عالم در زمان حضرت ولى عصر عليه السلام خبر مى دهند، انكار وجهى ندارد.
خداوند متعال خبر مى دهد كه عُزير بعد از مرگ احيا شد، آن جا كه مى فرمايد:
(أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَة وَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى يُحْيي هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْم قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَشَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْمًا فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ);2
يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در صورتى كه ديوارهاى آن، به روى سقف هايش فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوان هاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اين ها را پس از مرگ، زنده مى كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند; آن گاه زنده كرد و به او گفت: «چه قدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز; يا بخشى از يك روز.» فرمود: «بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود هيچ گونه تغيير نيافته است! ولى به الاغ خود نگاه كن! براى اين كه تو را نشانه اى براى مردم قرار دهيم. اينك به استخوان ها آن نگاه كن كه چگونه آن ها را برداشته، به هم پيوند مى دهيم، و گوشت بر آن مى پوشانيم» هنگامى كه اين امور بر او آشكار شد، گفت: «مى دانم خدا بر هر كارى توانا است».
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَإِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ);3
و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد; مگر اين كه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت; در حالى كه تماشا مى كرديد. سپس شما را پس از مرگتان، زندگى بخشيديم; شايد سپاس گزار باشيد.
از اين رو، اين احيا ممكن بوده و واقع شده است.
علماى ما براى تتميم استدلال به وقوع رجعت در اُمت هاى پيشين به حديثى متفق عليه بين شيعى و سنّى استدلال مى كنند كه در آن حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:
تمام آن چه كه در اُمت هاى پيشين واقع شده است، در اين اُمت نيز واقع خواهد شد.
شيخ طبرسى رحمه الله در تفسير مجمع البيان مى نويسد:
وقد تظاهرت الأخبار عن أئمة الهدى من آل محمد صلّى الله عليه وآله في أن الله سيعيد عند قيام المهدي، قوماً ممّن تقدم موتهم من أوليائه وشيعته ليفوزوا بثواب نصرته ومعونته، ويبتهجوا بظهور دولته.
ويعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقم منهم، وينالوا بعض ما يستحقونه من العذاب في القتل، على أيدي شيعته وليبتلوا بالذلّ والخزي بما يشاهدون من علوّ كلمته، ولا يمتري عاقل أنّ هذا مقدور لله تعالى غير مستحيل في نفسه، وقد فعل الله ذلك في الأمم الخالية، ونطق القرآن بذلك في عدّة مواضع، مثل قصّة عزير و غيره، على ما فسّرناه في موضعه، وصحّ عن النبي صلّى الله عليه وآله قوله: «سيكون في أمتي كلّ ما كان في بنى إسرائيل حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة، حتى لو أن أحدهم دخل جُحر ضبّ لدخلتموه.4
شيخ صدوق رحمه الله در روايتى نقل مى كند كه حضرت امام رضا عليه السلام اين گونه استدلال دارند. در آن روايت آمده است:
مأمون به امام رضا عليه السلام عرض كرد: يا اباالحسن! درباره رجعت چه مى گوييد؟
امام رضا عليه السلام فرمود:
إنّها الحقّ، قد كانت في الأمم السّالفة ونطق به القرآن، وقد قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «يكون في هذه الاُمّة كلّ ما كان في الاُمم السّالفة حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة;5
به راستى رجعت حق است. در اُمّت هاى پيشين بوده و قرآن به آن گوياست. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود: آن چه در امّت هاى پيشين بوده مو به مو در اين اُمّت نيز خواهد بود.
به نظر مى رسد كه شيخ طبرسى رحمه الله اين استدلال را از امام رضا عليه السلام گرفته است.
علماى ما درباره اين روايت مى گويند: اين روايت به سند صحيح از پيامبر خدا صلى الله عليه وآله رسيده است.
از طرفى، در مدارك سنّى آمده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
والّذي نفسي بيده، لتتبعنّ سنن الّذين من قبلكم شبراً بشبر وذراعاً بذراع وباعاً فباعاً حتّى لو دخلوا جحر ضبّ لدخلتموه;
همان راهى را كه آن ها رفته اند دقيقاً شما قدم به قدم خواهيد رفت. گرچه كسى در يك سوراخ تنگ حيوانى پنهان شود. اگر براى آن ها نيز چنين چيزى اتفاق افتاده باشد براى شما نيز اتفاق خواهد افتاد.
قالوا: ومن هم يا رسول الله! أهل الكتاب؟
قال: فمن;
عرض كرديم: تمام آن چه كه بر يهود و نصارا گذشته بر اين امت نيز خواهد گذشت؟
اين حديث را احمد بن حنبل، ابن ماجه و بيهقى از ابوسعيد خدرى و حاكم نيشابورى از ابوهريره روايت كرده اند.6
در حديث ديگر پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
لتركبنّ سنن من كان قبلكم شِبراً بشبر وذراعاً بذراع حتّى لو أنّ أ حدكم دخل جحر ضبّ لدخلتم، وحتّى لو أنّ أ حدهم جامع امرأته في الطريق لفعلتموه.7
اگر اين حديث صحّت داشته باشد بايد انتظار اين قضيه را نيز داشت كه اگر در ملأ عام كسى از اُمت هاى پيشين با همسر خود همبستر شده باشد، آن نيز در اين اُمت واقع خواهد شد. اين روايت را حاكم نيشابورى از ابن عبّاس روايت كرده است.
در حديث ديگرى آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
لا تترك هذه الاُمة شيئاً من سنن الأوّلين حتّى تأتيه.
اين روايت را طبرانى نقل كرده است.8
حديث ديگرى را ترمذى اين گونه نقل كرده:
إنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله لمّا خرج إلى حنين مرّ بشجرة للمشركين يقال لها: ذات أنواط يعلّقون عليها أسلحتهم، قالوا: يا رسول الله، لنا ذات أنواط كما لهم ذات أنواط، فقال النبي صلّى الله عليه وآله: سبحان الله، هذا كما قال قوم موسى: (اجْعَلْ لَنا إِلهًا كَما لَهُمْ آلِهَةٌ). والّذي نفسي بيده، لتركبن سنّة من كان قبلكم.9
كوتاه سخن اين كه در مسئله رجعت حدود هفتاد آيه وارد و يا به رجعت تفسير شده است. يكى از بزرگان محدّثان و علماى عامه چنان كه خواهد آمد مى گويد: هفتاد و دو آيه در قرآن مجيد درباره رجعت داريم.
و نسبت به رواياتى كه بزرگان علماى ما نقل كرده اند ادّعاى تواتر شده است و گفتيم كه رجعت در اُمت هاى پيشين نيز واقع شده است كه هم قرآن مجيد حكايت مى كند و هم روايات، و اين استدلال را به احاديث فريقين تتميم كرديم كه تمام آن چه كه در اُمت هاى واقع شده در اين اُمت هم واقع خواهد شد كه از جمله رجعت است.
1 . ر.ك: المعمرون والوصايا من ابى حاتم سهل بن محمد السجستانى (ت 250 ق) تحقيق: عبدالمنعم عامر ـ مصر ـ المطبعة الميمنية 1356 ق.
2 . سوره بقره (2): آيه 259.
3 . سوره بقره (2): آيه 55 و 56.
4 . تفسير مجمع البيان: 7 / 405 ـ 406 با اندكى تفاوت، بحار الأنوار: 53 / 126.
5 . عيون أخبار الرّضا عليه السلام: 1 / 218 ـ 219، بحار الأنوار: 25 / 135، حديث 6.
6 . در مسند، احمد بن حنبل: 2 / 327 از ابوهريره و در 3 / 84 از ابى سعيد خدرى نقل شده است. تفسير جامع البيان: 10 / 225، تفسير ابن كثير: 2 / 382، در المستدرك على الصحيحين: 1 / 37 با اندكى تفاوت آمده است.
7 . المستدرك على الصحيحين: 4 / 455، الجامع الصغير: 2 / 401، حديث 7224، كنز العمال: 11 / 134، حديث 30924.
8 . المعجم الاوسط: 1 / 101، مجمع الزوائد: 7 / 261، فتح البارى: 13 / 255، الجامع الصغير: 2 / 729، حديث 9734، كنز العمال: 11 / 133، حديث 30919.
9 . سنن ترمذى: 3 / 321، حديث 2217.