دو نمونه تاريخى
براى نمونه در تاريخ آورده اند:
پدر فرزدق شاعر شخصيت بزرگى بود، شخصى با فرزدق مشكلى پيدا كرد براى نجات از فرزدق و تعقيب او به قبر غالب پدر فرزدق پناهنده شد.
فرزدق به او پيغام داد: خواسته تو هر چه باشد من حاضرم انجام دهم و اعتراض ندارم و بدون قيد و شرط مى پذيرم.1
و نيز نوشته اند:
يكى از بزرگان با حجاج در لشكركشى براى جنگ با عبدالله بن زبير همكارى داشت. در ادامه جنگ ابن زبير به خانه خدا پناهنده شد، اما سپاه حجّاج جنگ را ادامه دادند، خانه خدا را با منجيق منهدم كردند و اين باعث شد كه آن شخصيّت بر حجاج اعتراض كرد و از ادامه جنگ خوددارى نمود و شعرى عليه حجاج سرود. حجاج تصميم گرفت او را دستگير كند، اما او فرار كرد و مردم را عليه حجاج تحريك كرد.
حجاج در اين باره نامه اى به عبدالملك نوشت.
عبدالملك در پاسخ نوشت: او به قبر مروان بن حكم پناهنده شد و من نمى توانم كارى بكنم و تو نيز او را تعقيب نكن!2
نمونه سوم اين كه در احوالات كميت; شاعر معروف رحمه الله در داستان مفصلى نوشته اند:
هنگامى كه هشام بن عبدالملك بر او خشم گرفت دستور قتل او را صادر كرد.
كميت شاعر رحمه الله به قبر معاوية بن هشام پناهنده شد و وقتى خبر به هشام بن عبدالملك رسيد، او را به طور موقّت عفو كرد تا از آن جا بيرون آمد.3
آرى، در روايات نيز در زندگى ائمه ما عليهم السلام آمده كه مردم هم در دوران حيات آن بزرگواران و هم بعد از شهادتشان به قبور مطهرشان پناهنده مى شدند. امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى مى فرمايد:
نحن كهف لمن التجأ إلينا;4
ما پناه كسى هستيم كه به ما پناهنده شود.
در روايت ديگر امام باقر عليه السلام درباره اهل بيت عليهم السلام مى فرمايد:
هم أمن لمن التجأ إليهم وأمان لمن تمسّك بهم;5
آنان ايمنى هستند براى كسى كه به آنان پناه برد و امان و پشتيبانند براى كسى كه به آنان تمسّك كند.
امام باقر عليه السلام در سخن ديگرى مى فرمايد:
أيّها الناس! إنّ أهل بيت نبيّكم شرّفهم الله بكرامته… وعصمة لمن لجأ إليهم وأمن لمن استجار بهم;6
اى مردم! به راستى خدا اهل بيت پيامبر شما را با كرامتش شرافت بخشيد… آنان عصمتند بر كسى به آنان پناه آورد و امانند براى كسى به آنان پناهنده شود.
جالب اين كه در روايتى آمده:
شخصى در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله مرتكب گناهى شد، از اين رو به حسنين عليهما السلام پناهده شد و حضرت اين پناهندگى را از او پذيرفتند و او را بخشيدند.
در جنگ جمل وقتى طلحه و زبير كشته شدند و سپاه جمل شكست خورد، پسر طلحه دستگير شد، او به حسنين عليهما السلام پناهنده شد; امير مؤمنان على عليه السلام پناهندگى او را پذيرفتند و دستور دادند كه او را آزاد كردند.
روايت ديگرى در اين زمينه در كتاب الكافى آمده است:
لموضع قبر الحسين عليه السلام حرمة معلومة من عرفها واستجار بها أجير;7
براى جاى قبر امام حسين عليه السلام حريم معلومى است كسى كه آن را بداند و به آن پناهنده شود، پناه داده مى شود.
1 . ر.ك: طبقات فحول الشعراء ابن سلام جمحى: 2 / 312.
2 . الاعلام زركلى: 2 / 6.
3 . كتاب الفتوح (احمد بن اعثم الكوفى): 8 / 274.
4 . الخرائج والجرائح: 2 / 740، بحار الأنوار: 69 / 44، ذيل حديث 53، رجال كشى: 448.
5 . اليقين: 319، بحار الأنوار: 23 / 246، ذيل حديث 16.
6 . تفسير فرات: 337 ـ 338، حديث 460، بحار الأنوار: 26 / 255، حديث 30.
7 . الكافى: 4 / 588، حديث 6، بحار الأنوار: 98 / 110، حديث 19.