دو نكته جالب
در اين جا دو نكته جالب وجود دارد:
نكته يكم. به نظر مى رسد منظور از اين رؤيت، مجرّد ديدن نيست، بلكه رؤيت با حساب رسى است كه اين معنا در عرف فارسى نيز وجود دارد. پس منظور نگاه كردن توأم با رسيدگى است.
نكته دوم. اين آيه اطلاق دارد؛ يعنى هم در اين عالم رؤيت وجود دارد و هم در آن عالم. از اين روست كه در روايات شيعه و سنّى آمده است كه اعمال امّت بر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در هر جايى كه الآن هستند، عرضه مى شود. در روايتى آمده كه سدير مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود:
قال رسول الله صلى الله عليه وآله وهو في نفر من أصحابه: إنّ مقامي بين أظهركم خير لكم، وإنّ مفارقتي إيّاكم خير لكم.
فقام إليه جابر بن عبدالله الأنصاري، وقال: يا رسول الله! أمّا مقامك بين أظهرنا فهو خير لنا، فكيف تكون مفارقتك إيّانا خيراً لنا؟
فقال صلى الله عليه وآله: أمّا مقامي بين أظهركم خير لكم، لأنّ الله عزّوجلّ يقول: (وَما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)1يعني يعذّبهم بالسيف.
فأمّا مفارقتي إيّاكم فهو خير لكم، لأنّ أعمالكم تعرض علي كلّ اثنين وخميس، فما كان من حسن حمدت الله تعالى عليه، وما كان من سيئ استغفرت لكم؛2
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ميان جمعى از اصحاب خود فرمود: بودن من بين شما برايتان خوب است و رفتن من از ميان شما نيز برايتان سودمند است.
جابر بن عبد الله انصارى برخاست و گفت: اى رسول خدا! بودن شما در ميان ما براى ما خوب است، اما چگونه رفتن شما از ميان ما براى ما خوب است.
فرمود: بودن من به اين دليل خوب است كه خداوند متعال مى فرمايد: «هرگز خدا آن ها را عذاب نمى كند مادامى كه تو در ميانشان هستى و تا وقتى استغفار كنند» و با يك ديگر خلاف نمى كنند كه بر روى هم شمشير كشند، با شمشير عذاب نخواهد كرد.
اما مفارقت و جدايى من براى شما خوب است؛ زيرا اعمال شما در هر دوشنبه و پنج شنبه بر من عرضه مى شود؛ هر كار خوب كه مى بينم خدا را سپاس مى گويم و براى هر كار بد شما آمرزش مى خواهم.
در روايت ديگر داوود بن كثير مى گويد: من در حضور امام صادق عليه السلام بودم كه ابتداءاً فرمودند:
يا داود! لقد عرضت علي أعمالكم يوم الخميس، فرأيت فيما عرض علي من عملك صلتك لابن عمّك فلان، فسرّني ذلك، إنّي علمت صلتك له أسرع لفناء عمره وقطع أجله؛3
اى داوود! روز پنج شنبه اعمال شما را بر من عرضه داشتند، در بين آن چه از اعمال تو عرضه شد مشاهده كردم كه صله رحمى در مورد پسر عمويت فلانى انجام داده بودى مرا خوشحال كرد، من مى دانم اين صله رحم تو زودتر موجب هلاك او مى شود.
داوود مى گويد: من پسر عمويى داشتم كه دشمن اهل بيت و شخص بسيار خبيثى بود، شنيدم وضع مالى او خوب نيست، قبل از رفتن به مكه مقدارى پول براى او حواله كردم، وقتى به مدينه رسيدم، حضرت امام صادق عليه السلام جريان را به من بازگو فرمود.
اين مقام به صاحبان عصمت و احاطه بر امور خلايق اختصاص دارد. در ذيل همين آيه، روايات متعددى آمده است. از امير مؤمنان على عليه السلام روايتى لطيف نقل شده كه مى فرمايد:
إنّ الله طهّرنا وعصمنا وجعلنا شهداء على خلقه وحجّته في أرضه وجعلنا مع القرآن وجعل القرآن معنا لا نفارقه ولا يفارقنا؛4
به راستى كه خداوند ما را پاكيزه نمود، عصمت داد و نگهدارى فرمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمينش حجّت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا مى شويم و نه آن از ما جدا مى گردد.
در اين روايت چند نكته وجود دارد.
نكته يكم. سخن از طهارت و عصمت به ميان آمده است كه اين تطهير، اطلاق دارد؛ يعنى تطهير از هر نقص؛ به ويژه از جهل كه بالاترين نقص هاست.
نكته دوم. ائمه عليهم السلام نه فقط شهدا؛ بلكه حجّت نيز هستند و قضايا به توسّط آن بزرگواران حلّ و فصل مى شود. پيش تر بيان كرديم كه آن حضرات هم حاكم، هم مدّعى، هم شاهد و هم شفيع هستند.
نكته سوم. هم گامى ائمّه عليهم السلام با قرآن است؛ يعنى اگر قرآن، حكم است، ما نيز حكم هستيم، اگر قرآن شفيع، دستور، ميزان و قانون است، ما نيز همين گونه ايم. اگر قرآن كلام خداوند است، ما نيز كلمة الله هستيم.
آرى، ائمه عليهم السلام از حضرت عيسى عليه السلام كمتر نيستند. تعبير لطيفى در اين باره، در قرآن كريم آمده است كه مى فرمايد:
(اللهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ سَميعٌ بَصيرٌ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ)؛5
خداوند هم از فرشتگان رسولانى برمى گزيند و هم از انسان ها، به راستى كه خداوند شنوا و بيناست. آن چه پيش روى آن ها و پشت سر آن هاست مى داند؛ و همه امر به سوى خدا باز گردانده مى شود.
يعنى پيامبران تحت نظر خدا هستند و تمام حركات آنان تحت حساب است. آن گاه مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَفي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَنِعْمَ النَّصيرُ)؛6
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پروردگارتان را عبادت نماييد و در مقابل او ركوع كنيد و سجده به جا بياوريد و كار نيك و پسنديده انجام دهيد تا رستگار شويد، و در راه خدا جهاد كنيد و حقّ جهادش را ادا نماييد كه او شما را برگزيد و او كار سنگين و دشوار در دين بر شما نگذاشته است؛ چرا كه اين آيين همان آيين پدر شما ابراهيم است كه از گذشته تا كنون شما را مسلمان ناميد و هدف اين بود كه پيامبر بر شما گواه باشد و شما نيز بر تمام خلق گواه باشيد. پس نماز را برپا داريد، زكات را ادا بپردازيد و به خدا تمسّك كنيد كه او مولا و سرپرست شماست؛ چه مولا و سرپرست خوبى و چه يارى كننده شايسته اى است.
همه اين خطاب ها به ائمه عليهم السلام است و همه اين مقام هايى كه به آن بزرگواران داده شد و به هر جايى كه آنان رسيده اند به بركت عبوديت حقيقيّه و ادامه دادن آن تا آخرين لحظه حيات بود كه فرمود: (وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ).
از اين روست كه به آن بزرگواران عرض مى كنيم: وجاهدتم في الله حق جهاده.
بر خلاف برخى از فرقه هاى گمراه كه مطابق زعم خود از فرموده قرآن كريم: (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ)؛7 «پروردگارت را بندگى كن تا يقين (مرگ) فرا رسد» برداشت مى كنند.8
در كتاب اصول الكافى بابى تحت اين عنوان آمده: «باب أنّ الأئمة شهداء الله على خلقه».9 در آن باب روايتى به سند صحيح در تفسير آيه مباركه نقل شده كه بريد عجلى مى گويد:
قلت لأبي جعفر عليه السلام: قول الله تبارك وتعالى: (وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدًا).10
قال: نحن الأمّة الوسط، ونحن شهداء الله تبارك وتعالى على خلقه، وحججه في أرضه.
قلت: قوله تعالى: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَجاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ).
قال: إيّانا عني ونحن المجتبون، ولم يجعل الله تبارك وتعالى في الدين من حرج، فالحرج أشدّ من الضيق (مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ) إيّانا عني خاصّة و(سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ) الله سمّانا المسلمين (مِنْ قَبْلُ)في الكتب الّتي مضت وفي هذا القرآن (لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ).
فرسول الله صلى الله عليه وآله الشهيد علينا بما بلغنا عن الله تبارك وتعالى، ونحن الشهداء على الناس، فمن صدق يوم القيامة صدقناه ومن كذب كذبناه؛11
از امام باقر عليه السلام درباره اين آيه پرسيدم كه مى فرمايد: «و اين گونه شما را نيز امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر نيز بر شما گواه باشد».
فرمود: اُمّت ميانه ما هستيم و ما گواهان خداى متعال بر خلقش و حجّت هاى او در زمينش هستيم.
گفتم: خداوند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پروردگارتان را عبادت نماييد و در مقابل او ركوع كنيد و سجده به جا آوريد و كار نيك و پسنديده انجام دهيد تا رستگار شويد و در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نماييد كه او شما را برگزيد».
فرمود: خدا ما را قصد كرده است و ما برگزيدگانيم، و خداى متعال در دين حرجى قرار نداده؛ حرج از تنگ گرفتن سخت تر است. و منظور از ملّت پدرتان ابراهيم فقط ما را قصد كرده است و «شما را مسلمان ناميد»؛ يعنى خدا ما را مسلمان ناميد «از پيش» يعنى در كتاب هاى گذشته و در اين قرآن «تا پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد». پس رسول خدا صلى الله عليه وآله بر ما گواه است در آن چه از جانب خدا تبليغ نموده ايم و ما گواهان بر مردم هستيم. پس هر كس ما را تصديق كند، او را تصديق خواهيم كرد و هر كس ما را تكذيب كند او را تكذيب خواهيم كرد.
1 . سوره انفال (8): آيه 33.
2 . الأمالى، شيخ طوسى: 408 ـ 409، حديث 917، بحار الأنوار: 23 / 338، حديث 9.
3 . همان: 413، حديث 929، همان: 23 / 339، حديث 12.
4 . بصائر الدرجات: 103، حديث 6، الكافى: 1 / 191، حديث 5، بحار الأنوار: 23 / 343، حديث 26.
5 . سوره حج (22): آيات 75 ـ 76.
6 . همان: آيات 77 ـ 78.
7 . سوره حجر (15): آيه 99.
8 . ر.ك: جلد يكم، صفحه 22 از همين كتاب.
9 . الكافى: 1 / 190. در اين باب 5 حديث آمده است.
10 . سوره بقره (2): آيه 143.
11 . همان: 1 / 191، حديث 4.