جبهه احكام
ائمه عليهم السلام براى حفظ دين; چه در اصول و چه در فروع زحمت هاى فراوانى كشيدند و دين مقدّس را احيا كرده و ابقا نمودند.
از همان صدر اسلام وقتى عدّه اى خليفه اى را به جاى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله نشاندند، بدعت ها در دين شروع شد. براى مثال روزى خليفه دستور داد زن ديوانه اى را كه زنا كرده بود حد جارى شود.
امير مؤمنان على عليه السلام او را از اين كار منع كردند و فرمودند:
ألم تعلم أنّ القلم رفع عن المجنون حتى يعقل، وعن المبتلى حتى يفيق، وعن النائم حتى يستيقظ، وعن الصبي حتى يحتلم;1
آيا نمى دانى قلم از ديوانه برداشته شده تا عقل خود را باز يابد و از بيمار برداشته شده تا بهبود يابد و از خفته برداشته شده تا بيدار گردد و از بچه برداشته شده تا محتلم شود.
حضرت با اين كار نه فقط آن زن را نجات دادند; بلكه دين خدا را نيز نجات دادند، زيرا اگر اين كار انجام مى شد بعد از آن رجم مجنون جزء دين و احكام شرع قرار مى گرفت.
و چقدر مواردى از اين قبيل در منابع آمده كه عمر گفت:
لولا علي لهلك عمر;2
اگر على نبود عمر نابود مى شد.
ما اعتبار سند اين موارد را از كتاب هاى اهل سنّت ثابت كرده ايم. در نقلى آمده عثمان گفت:
لولا علي لهلك عثمان;3
اگر على نبود عثمان نابود مى شد.
بنابراين، بحث از هلاكت اين و آن نيست; بلكه بحث حفظ دين است. وقتى پادشاه روم نماينده اى به مدينه مى فرستد و سؤالاتى را از خليفه رسول الله مى پرسد، و خليفه نمى تواند جواب بدهد آيا اين مضرّ به دين نيست؟
در اين جا نبايد اميرالمؤمنين عليه السلام دخالت كنند و اين سؤالات را پاسخ بدهند؟
اين حفظ دين و شريعت است و پاسخ ها نشان گر آن است كه دين اسلام، دين كاملى است، اما كسى كه در مسند خلافت نشسته جاهل است.
برخى مطلب را به گونه اى ديگر جلوه مى دهند و مى گويند: اميرالمؤمنين به خلفا كمك مى كرد!
در حالى كه آن حضرت چون مى ديدند جهل آن ها دارد آبروى اسلام را مى برد، به پرسش ها پاسخ مى دادند.
اين گونه افراد از ديد ديگر نگاه مى كنند تا مطلب به نفع خودشان تمام شود.
ائمه عليهم السلام دين را حفظ مى كنند و در اين راستا قول كسى را تأييد يا رأى كسى را ابطال مى كنند، همه به خاطر خدا و دين اوست، وگرنه آن بزرگواران با كسى حساب شخصى ندارند.
وقتى خليفه به خاطر رفاقت كسى را از حد ـ حدّ زنا ـ نجات مى دهد، حضرت به شدّت در برابر او مى ايستند و اعتراض مى كنند، تا احكام خدا به خاطر رفاقت ها از بين نرود.
وقتى در زمان عثمان اموال بيت المال حيف و ميل مى شود، امير مؤمنان على عليه السلام مى فرمايند:
والله، لو وجدته قد تزوّج به النساء وملك به الإماء لرددته، فإنّ في العدل سعة…;4
به خدا سوگند، اين اموال بايد به بيت المال برگردد گرچه كسانى با اين اموال، ازدواج كرده باشند و به عنوان مهر به زنانشان داده باشند و به وسيله آن اموال كنيزكان خريدارى گردد، چون در عدالت و دادگرى گشايش و وسعتى است… .
اين مقاومت به اين خاطر است كه دين بازيچه نشود.
اگر امام عليه السلام از نماز تراويح منع مى كنند بدين جهت است كه نماز تراويح بدعت است. در روايتى مسعدة بن صدقه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: امير مؤمنان على عليه السلام در خطبه اى فرمود:
… والله لقد أمرت الناس أن لا يجمعوا في شهر رمضان إلاّ في فريضة، فنادى بعض أهل عسكري ممن يقاتل وسيفه معي: «أنعى الإسلام وأهله غيّرت سنّة عمر» ونهى أن يصلّى في شهر رمضان في جماعة، حتّى خفت أن يثور في ناحية عسكري على ما لقيت ولقيت هذه الأمة من أئمّة الضلالة والدعاة إلى النار… .5
1 . المستدرك على الصحيحين: 4 / 389، السنن الكبرى، بيهقى: 4 / 269.
2 . الكافى: 7 / 424، حديث 6، الايضاح: 191، المسترشد: 548، حديث 226، الاختصاص: 111، مناقب آل ابى طالب: 2 / 184، الطرائف: 516، بحار الأنوار: 30 / 111، حديث 11، الاستيعاب: 3 / 1103، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 12 / 204، نظم درر السمطين: 130، فتح الملك العلى: 71، المواقف: 3 / 627، تمهيد الاوائل: 547، تفسير سمعانى: 5 / 154، تفسير رازى: 21 / 22، المناقب، خوارزمى: 81 ، حديث 65.
3 . زين الفتى في سورة هل اتى: 1 / 317، حديث 225 به نقل از الغدير: 8 / 214.
4 . نهج البلاغه: 46، كلام 15، مناقب آل ابى طالب: 1 / 377، بحار الأنوار: 41 / 116.
5 . الاحتجاج: 1 / 392.