اقسام سه گانه منّت
به نظر مى رسد اين فراز به تأمّل بيشترى نياز دارد; زيرا منّت بر سه وجه است.
1 . منّت فعل، كارى را از باب امتنان انجام دادن.
2 . منّت قول، حرفى را از باب امتنان گفتن.
3 . منّت به وسيله شخص.
آن چه در زيارت جامعه آمده اين است كه خداوند متعال از باب لطف، شما ائمّه را از آن عالم به اين عالم منتقل كرد و منّتى بر اين خلايق نهاد.
فرض كنيد شخصيّت بزرگى را حضرت امير عليه السلام از مدينه به عنوان والى به جايى بفرستند و به اهالى آن ديار بنويسند كه اين شخص را كه براى شما فرستاديم نزد ما خيلى ارزشمند است، ما اصلاً مى خواستيم پيش ما باشد، امّا ايثار كرديم. پس قدر او را بدانيد، از او استفاده كنيد، به سخنش گوش فرا دهيد و به او احترام نماييد.
آرى، تا همين اواخر مرسوم بود كه مراجع تقليد و بزرگان حوزه ها يكى از شاگردان و مقرّبين خود را به عنوان وكيل و نماينده به شهرها مى فرستادند و به اهالى آن ديار نامه مى نوشتند كه اين كسى است كه وجودش براى ما منشأ اثر بوده و مورد علاقه ماست، امّا شما را مقدّم دانستيم و ايثار كرديم.
رسول خدا و امير مؤمنان على و ائمّه عليهم السلام در آن عالم بودند، خداوند متعال از باب منّت بر خلايق آن حضرات را از آن عالم بر اين عالم فرستادند.
به هر حال; منّت گاهى فعل، گاهى قول و گاهى شخص است. خداوند متعال منّت نهاد كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله را مبعوث كرد كه قرآن كريم مى فرمايد:
(لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلال مُبين);1
به حقيقت خداوند بر مؤمنان منّت نهاد; آن گاه كه در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيخت; تا آيات او را بر آنان بخواند و آن ها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت بياموزد، گرچه پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
بنابراين، خداوند متعال بر ما منّت گذاشت كه آن حضرت را در اين عالم قرار داد، و منّت گذاشت كه مبعوث كرد تا ما را به تزكيه و تعليم هدايت كند و هم چنين خواست ائمه عليهم السلام در اين عالم باشند يك منّت، چيزى از آن ها ياد بگيريم منّت ديگرى، آيه اى را براى ما تفسير كنند، منّت ديگرى و به خدمتشان برسيم منّت ديگرى است.
به هر حال، منّت چه فعل باشد و چه شخص از جانب خداوند متعال، لطف است. با استفاده از آيات قرآن كريم به نظر مى رسد كه نهايت غرض خداوند متعال از فرستادن پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله يا منّت گذاشتن بر مردم به خاطر ائمه عليهم السلام، هدايت است كه خداوند متعال و اولياى او شناخته بشوند و به توسّط آنان عبادت و بندگى را ياد گيرند و به مقام قرب برسند.
همين معنا در قرآن مجيد نيز آمده است. آن جا كه مى فرمايد:
(بَلِ اللهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِْلإيمانِ);2
بلكه خداوند متعال بر شما منّت مى نهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است.
آرى، غرض، هدايت است; هدايت خلايق به توسط انبيا و اوليا. لذا خداوند متعال در آيه مباركه به علّت بعثت اشاره مى كند و مى فرمايد:
(يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ).3
وقتى انسان از گمراهى بيرون مى آيد كه تزكيه و تعليم بشود. منظور از تزكيه و تعليم، معرفت خداوند متعال و فراگيرى علوم سودمند و منظور از تزكيه نفس، آدم خوب شدن است.
روشن است كه آدم خوب شدن به مكتب وحى منحصر است و در مكتب هاى ديگر خبرى نيست. ادّعا كنندگان در جهل مركب هستند، مگر مى شود انسانِ منقطع از وحى ـ وحيى كه مكتب اهل بيت عليهم السلام دارد نه مطلق وحى ـ خوب بشود؟
البته همه وحى ها و همه كتاب هاى آسمانى صحيح هستند و مآلاً همانى مى گويند كه اهل بيت عليهم السلام مى گويند، وگرنه مردم در ضلالت و گمراهى مى ماندند.
پس خداوند متعال بر خلايق منّت گذاشت و ائمه عليهم السلام را از آن عالم به اين عالم آورد تا آن ها را هدايت كنند.
1 . سوره آل عمران (3): آيه 164.
2 . سوره حجرات (49): آيه 17.
3 . سوره آل عمران (3): آيه 164.