معناى يكم؛ رازداران خدا
بنابر آن چه گذشت، اگر «واختاركم لسرّه» به معناى نخست باشد؛ يعنى خداوند متعال ائمّه اطهار عليهم السلام را محرم اسرار خود قرار داده و آن ها را براى اين جهت اختيار نموده است.
پيش تر در توضيح عبارت «وحفظة سرّه» گفتيم كه معناى كلمه «سرّ» شايد چنين باشد كه پس از اين كه به كسى گفته شد، هرگز به كسى منتقل نشود و از ديگران مخفى و مكتوم بماند.
ما اسرارى را مى توانيم تصوّر بكنيم كه اصلاً به احدى گفته نشود و گفته نشده است. ممكن است نزد خداوند متعال امورى باشد كه حتّى به پيغمبر اكرم و ائمّه اطهار عليهم السلام ـ با اين كه اقرب الناس هستند ـ گفته نشده باشد.
بنابراين، سرّ آن چيزى است كه مكتوم بماند. مكتوم ماندن دو مصداق دارد.
1 . انسان اساساً سرّش را به احدى نگويد.
2 . انسان سر خود را به كسى بگويد و به او توصيه كند كه اين سرّ است و از او بخواهد كه به احدى گفته نشود.
پس معناى اوّل «واختاركم لسرّه» اين است كه خدا شما را به جهت حفظ رازهاى خود اختيار كرده است، ائمّه اطهار عليهم السلام حفّاظ و حَفَظِه سرّ خدا بودند. حال، آن اسرار چه بوده است و چه قضايايى نزد پيامبر اكرم و ائمّه اطهار عليهم السلام بوده كه به احدى گفته نشده است؟ اللّه العالم.
در اين باره روايات اهل بيت عليهم السلام فراوان است. براى نمونه در كتاب بصائر الدرجات آمده كه امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
نحن شجرة النبوّة وبيت الرحمة ومفاتيح الحكمة ومعدن العلم وموضع الرسالة ومختلف الملائكة وموضع سرّ اللّه ونحن وديعة اللّه في عباده ونحن حرم اللّه الأكبر ونحن عهد اللّه…؛1
ما درخت نبوّت، خانه رحمت، كليدهاى حكمت، كانون دانش و علم، جايگاه رسالت و محل آمد و شد ملائكه و محل راز خداوند هستيم. ما امانت خدا در ميان بندگانش حرم بزرگ خداوند و عهد و پيمان خدا هستيم.
در روايت ديگر به سند ديگرى در همين كتاب و در كتاب الكافى آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
يا خيثمة! نحن شجرة النبوّة وبيت الرحمة ومفاتيح الحكمة ومعدن العلم وموضع الرسالة و مختلف الملائكة وموضع سرّ اللّه و نحن وديعة اللّه في عباده ونحن حرم اللّه الأكبر ونحن ذمّة اللّه…؛2
اى خيثمه! ما درخت نبوّت، خانه رحمت، كليدهاى حكمت، كانون دانش و علم، جايگاه رسالت و محل آمد و شد ملائكه و محل راز خداوند هستيم. ما امانت خدا در ميان بندگانش، حرم بزرگ خداوند و امان خدا هستيم… .
هم چنين در الكافى در روايت ديگرى آمده كه امام صادق عليه السلام به ابوبصير كه كنيه اش ابومحمّد بوده مى فرمايند:
يا أبا محمّد! إنّ عندنا ـ واللّه ـ سرّاً من سرِّ اللّه وعلماً من علم اللّه؛
اى ابامحمّد! به خدا سوگند، همانا كه سرّى از سرّ خدا و علمى از علم خدا در نزد ماست.
اگر در اين روايت حرف «من» تبعيضيّه باشد معلوم مى شود كه برخى از امور حتّى به اهل بيت عليهم السلام هم گفته نشده است و چون گفته نشده، از آن ها به سرّ تعبير مى شود كه حضرت در ادامه روايت فرمودند:
ما يحتمله ملكٌ مقرّبٌ ولا نبيٌّ مرسلٌ ولا مؤمنٌ امتحن اللّه قلبه للإيمان. واللّه ما كلّف اللّه ذلك أحداً غيرنا ولا استعبد بذلك أحداً غيرنا و إنّ عندنا سرّاً من سرّ اللّه وعلماً من علم اللّه أمرنا اللّه بتبليغه…؛3
هيچ فرشته مقرّب و نبى مرسل و و مؤمنى كه خدا دلش را به ايمان آزموده باشد تحمّل آن را نتواند داشت.
به خدا سوگند، خداوند احدى را غير از ما به آن مكلّف نكرده است و احدى را غير از ما به بندگى خود نگرفته است و همانا در نزد ما سرّى است از سرّ الاهى و علمى است از علم خدا كه خداى تعالى ما را به تبليغ آن ها امر فرموده است.
از اين روايت معلوم مى شود كه بعضى از امور را ـ با اين كه از آن ها به سرّ تعبير شده ـ خداوند متعال به تبليغ آن ها به مردم امر كرده است.
روايت ديگرى در اين زمينه در الأمالى شيخ صدوق و روضة الواعظين آمده است: امير مؤمنان على عليه السلام در ضمن ايراد خطبه اى فرمودند:
أنا حجّة اللّه وأنا خليفة اللّه وأنا صراط اللّه وأنا باب اللّه وأنا خازن علم اللّه وأنا المؤتمن على سرّ اللّه وأنا إمام البرية بعد خير الخليقة محمّد نبيِّ الرحمة صلى اللّه عليه وآله؛4
من حجّت خدا، خليفه او، صراط و باب خدا و خازن علم الاهى و امين سرّ خدا هستم و من پس از بهترين مردم يعنى محمّد پيامبر رحمت صلى اللّه عليه وآله امام تمامى مردم هستم.
روايت ديگرى در كمال الدين آمده كه شيخ صدوق رحمه اللّه به سند خود از ابن عبّاس روايت مى كند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمودند:
إنّ علي بن أبي طالب إمام اُمّتي وخليفتي عليها من بعدي؛
همانا على بن ابى طالب امام و پيشواى امّت من و پس از من خليفه من بر آنان است.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مطلب را به امام زمان و غيبت آن حضرت مى رساند، جابر برمى خيزد و سؤال مى كند:
يا رسول اللّه! وللقائم من ولدك غيبة؟
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
إي وربّي، وليمحّص اللّه الّذين آمنوا ويمحق الكافرين.
يا جابر! إنّ هذا الأمر أمرٌ من أمر اللّه وسرٌّ من سرّ اللّه مطويٌّ عن عباد اللّه، فإيّاك والشكّ فيه، فإنّ الشك في أمر اللّه عزّوجل كفرٌ؛5
اى جابر! اين امر از امور الاهى و سرّى از اسرار ربوبى و مستور از بندگان خداست. مبادا در آن شك كنى كه شكّ در امر خداى تعالى كفر است.
محتمل است «إنّ هذا الأمر» به اصل امامت برگردد و محتمل است كه مراد غيبت امام زمان عليه السلام باشد. پس اگر مراد اصل امامت باشد يكى از تعابيرى كه از امامت شده «سرٌّ من سرّ اللّه» خواهد بود.
تا اين جا معناى اوّل از معانى سه گانه «سرّ» در توضيح «اختاركم لسرّه» كه در روايات نيز آمده، بيان شد.
1 . بصائر الدرجات: 77، حديث 3، بحار الأنوار: 26 / 245، حديث 8 .
2 . همان: 77، حديث 6، الكافى: 1 / 221، حديث 3.
3 . الكافى: 1 / 402، حديث 5.
4 . الأمالى، شيخ صدوق: 88 ، حديث 9، روضة الواعظين: 101 با اندكى تفاوت، بحار الأنوار: 39 / 335، حديث 1.
5 . كمال الدين: 287 و 288، حديث 7، بحار الأنوار: 51 / 73 ح 18 با اندكى تفاوت.