«مروق» در لغت
لغويان كلمه «مروق» را به معناى «خروج» گرفته اند. به نظر مى رسد، مروق از خروج اخص باشد و مطلق الخروج نيست؛ بلكه خروج خاصى است. جوهرى مى نويسد:
مرق السهم من الرمية مروقاً، أي خرج من الجانب الآخر ومنه سمّيت الخوارج مارقة، لقوله عليه السّلام: يمرقون من الدّين كما يمرق السهم من الرمية.1
كلمه «مرق» در جايى به كار مى رود كه چيزى در جايى ثابت، مستقر و استحكام دارد، سپس از آن جا جدا گردد و ديگر برنگردد. در حديث صحيح اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند:
اُمرتُ بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين.2
در حديث ديگرى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به اُمّ سلمه فرمود:
اسمعي يا أمّ سلمة، قولي واحفظي وصيّتي واشهدي وأبلغي (أنّ عليّاً) هذا أخي في الدنيا والآخرة، نيط لحمه بلحمي ودمه بدمي، منّي ابنتي فاطمة ومنه ومنها ولداي الحسن والحسين، وعلي أخي وابن عمّي ورفيقي في الجنّة، وهو منّي بمنزلة هارون من موسى غير أنّه لا نبي بعدي… يا أم سلمة! علي يقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين بعدي.3
ابن تيميّه اين حديث را چون قتل طلحه، زبير، معاويه و اتباعشان را واجب مى كند، انكار كرده است؛4 ولى هيچ راهى براى خدشه در سندش وجود ندارد و ما آن را به طور مبسوط اثبات كرده ايم.5
منظور از ناكثين اهل جمل، و از قاسطين اهل صفين و از مارقين اهل نهروان هستند.6
مارقين جزء اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بودند. به تعبير ما، اين ها در ولايت اميرالمؤمنين داغ بودند و به گونه اى استحكام داشتند، ولى مروق پيدا كردند و از ولايت و دين خارج شدند؛ به گونه اى كه اهل سنتى كه از ناكثين و قاسطين دفاع مى كنند به ضلالت و گمراهى اهل نهروان قائل اند و گمراهى آن ها بين مسلمانان متّفق عليه است.
اين ها كسانى بودند كه در ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام استحكام و استقرار داشتند، امّا طورى عوض شدند كه در شهادت اميرالمؤمنين، امام حسن مجتبى و سيدالشهدا عليهم السلام دست داشتند، آنان از اهل بيت ـ در واقع از دين ـ برگشتند كه تا برهه اى از زمان آلت دست بنى اميّه بودند و بعدها به جان هم افتادند.
آرى، ضلالت خوارج بين همه فرقه ها متّفق عليه است؛ حتى ابن تيميه قبول دارد كه اهل نهروان گمراه و از دين خارج هستند و بايد با اين ها برخورد و مبارزه مى شد و از بين مى رفتند.
پس كار انسان بدين جا منتهى مى شود كه هر گاه از اهل بيت عليهم السلام رو برگرداند حكم اهل نهروان را خواهد يافت.
شايد كسى بگويد كه اهل صفين و اهل جمل نيز بر امام زمانشان قيام كردند، پس چطور نسبت به آن ها ناكثين و قاسطين تعبير شده است؟
به عبارت ديگر چنان كه در شرح عبارت: «وَمَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ» خواهد آمد، از محاربان با اميرالمؤمنين عليه السلام؛ ـ يعنى اهل جمل و صفين ـ به «مشركان» تعبير شده است، امّا از اهل نهروان به «مارقين».
تفاوت اين دو بيان بايستى روشن شود.
1 . صحاح اللغه: 4 / 1554، لسان العرب: 10 / 341، قاموس المحيط: 3 / 282.
2 . الخصال: 145، عيون اخبار الرضا عليه السلام: 1 / 66، حديث 241، المسترشد: 269، حديث 79، بحار الأنوار: 29 / 434، حديث 19 و 20، كنز العمّال: 11 / 292، حديث 31552 و 31553، المعجم الأوسط: 8 / 213، الكامل: 2 / 219، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 469.
3 . مناقب الإمام أميرالمؤمنين عليه السلام: 1 / 355، التحصين: 628، گفتنى است كه در تاريخ مدينة دمشق: 42 / 470 و 471، نيز قسمت هايى از اين حديث آمده است.
4 . منهاج السنة: 6 / 112.
5 . ر.ك: محاضرات في الاعتقادات: 2 / 805 .
6 . مناقب الإمام أميرالمؤمنين عليه السلام: 2 / 544، حديث 1051، كنز العمّال: 11 / 292، حديث 31553، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 469.