مراتب تقوا
تقوا مراتبى دارد، ائمّه ما عليهم السلام به معناى تام كلمه و در اعلا مراتب «المتّقون» هستند. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:
(وَالَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)؛1
و آن كس كه سخن راست بياورد و آن كس كه وى را تصديق كند، آنان پرهيزكاران هستند.
وقتى دقّت مى كنيم منظور از (وَالَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ) پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله است و در تفسير و حديث نيز چنين گفته اند.
امّا (صَدَّقَ بِهِ) كيست؟
بنابر روايات ما، ائمّه عليهم السلام فرموده اند كه مراد از (صَدَّقَ بِهِ) شخص امير مؤمنان على عليه السلام، (وَالَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ) رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است.2
جالب اين كه در برخى روايات خود حضرت على عليه السلام به اين آيه احتجاج كرده اند.3
عجيب اين كه در كتاب هاى اهل سنّت نيز همين معنا آمده است كه مراد از (صَدَّقَ بِهِ) اميرالمؤمنين عليه السلام است. گرچه قولى دارند كه مراد ابوبكر است، ولى در تفسيرهاى الدر المنثور، البحر المحيط، و كتاب هاى ديگر آمده است كه مراد از (صَدَّقَ بِهِ) اميرالمؤمنين عليه السلام است.4
بنابراين، منظور از (أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ) اميرالمؤمنين عليه السلام مى شود. به راستى توصيف امير مؤمنان على عليه السلام به تقوا در چنين جايى، نشان گر چه تقوايى است؟
اگر كسى بگويد: اميرالمؤمنين عليه السلام مفرد و (أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ) جمع است و بين ضمير و مرجع و صفت و موصوف مطابقت شرط است، چگونه مراد از (وَالَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ) على عليه السلام مى تواند باشد؟
مفسّران به اين جهت توجّه دارند. آنان مى گويند: «الَّذي» در اين جا به معناى «الّذين» است و اگر ابوبكر هم مراد بود، او نيز مفرد بود، امّا مفسّران مى گويند: منظور اميرالمؤمنين عليه السلام است.
از سوى ديگر، برخى ادّعا مى كنند كه در استعمالات فصيحه، «الَّذي» به معناى «الّذين» آمده است.
البته در خصوص امير مؤمنان على عليه السلام اين قضيّه نظير دارد، شما آيه ولايت راملاحظه كنيد، آن جا كه مى فرمايد:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا…)؛5
سرپرست شما تنها خدا، پيامبر و آنانى هستند كه ايمان آورده اند… .
در اين آيه مباركه عبارت هاى (وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ)، (وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ) و (وَهُمْ راكِعُونَ) به صيغه جمع آمده است، با اين وجود بين شيعه و سنّى متفق عليه است كه منظور شخصِ اميرالمؤمنين عليه السلام است.6
آرى، عملى را كه اميرالمؤمنين عليه السلام انجام مى دهند با عمل همه (الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ) معادل است، كارى را كه آن حضرت در تصديق رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله انجام دادند كه تصديق اعتقادى، قولى و فعلى بود تا حدّى كه جانشان را فداى رسول خدا كردند و در ليلة المبيت، در بستر آن حضرت خوابيدند و خودشان را در معرض خطر قرار دادند؛ همه اين ها، تصديق است، چه كسى چنين كارهايى را انجام داده است؟
فراتر اين كه نه تنها عمل اميرالمؤمنين عليه السلام معادل عمل آنان است؛ بلكه عمل آن حضرت از عمل همه جن و انس افضل است، مگر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در قضيه قتل عمرو بن عبدود، نفرمودند:
لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين؛7
يك ضربه شمشير على عليه السلام در روز خندق (كه بر عمرو بن عبدود وارد كرد) از عبادت جن و انس برتر است.
در تفاسيرى كه به جنبه هاى ادبى آيات توجه مى شود؛ هم چون الكشاف زمخشرى و برخى تفاسير و كتب ديگر اين پرسش را مطرح مى نمايند كه چرا آيه ولايت به صيغه جمع آمده با اين كه منظور شخص اميرالمؤمنين مى باشد؟! آن ها چند نكته ذكر مى كنند كه در كتاب تشييد المراجعات در ذيل آيه ولايت ذكر كرده ام.8
بنابر آن چه گذشت كلمه «المتقون» در زيارت جامعه، ممكن است به اين آيه مباركه اشاره باشد كه در اين زمينه نكته جالبى در تفسير طبرى آمده است. ابن تيميّه نيز اين مطلب را عنوان كرده است.
نقل شده در جلسه يك عالم سنّى سؤال شد كه مراد از (وَالَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ) كيست؟
آن عالم گفت: ابوبكر است.
شخصى شيعى در آن جا بود و گفت: نه، منظور على عليه السلام است.
وى در پاسخ گفت: اگر منظور على باشد، تو كه معتقد به عصمت على بن ابى طالب هستى و اين عقيده با آيه سازگار نيست؛ چرا كه هر چند در ذيل آيه آمده است: (أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)، امّا بعد از اين آيه آمده است:
(لِيُكَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ)؛9
تا خداوند بدترين اعمالى كه از آنان سر زده است بيامرزد و آنان را به بهترين اعمالى كه انجام مى دهند پاداش و جزا دهد.
بنابراين نبايد ـ حتّى از نظر شما ـ منظور از اين آيه، على بن ابى طالب باشد، چون با عصمت منافات دارد.
ولى روشن است كه اين عالم سنّى ندانسته يا اعمال غرض كرده و تعصّب نموده است؛ چرا كه خداوند متعال در سوره فتح به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرموده:
(لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ)؛10
تا خداوند گناهان گذشته و آينده تو را كه به تو نسبت مى دادند ببخشايد.
اين چه گناهى بوده كه از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله قبلاً سر زده؟ و چه گناهى بوده كه بعداً از آن حضرت صادر شده است؟
هر چه درباره اين آيه پاسخ دهند، همان پاسخ را درباره آن آيه خواهيم داد.
اين آيات با عصمت هيچ منافاتى ندارند؛ نه با عصمت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و نه با عصمت اميرالمؤمنين عليه السلام.
البته به جهت وجه عدم منافات بايد به تفاسير مراجعه نمود.
1 . سوره زمر (39): آيه 33.
2 . تفسير القمى: 2 / 249، تفسير مجمع البيان: 8 / 400، تفسير نور الثقلين: 4 / 486، حديث 50 و 51، تفسير الصافى: 4 / 322، حديث 33، بحار الأنوار: 35 / 416، حديث 15 و 16.
3 . شواهد التنزيل: 2 / 181، حديث 815 ، مختصر البصائر: 163، حديث 12، بحار الأنوار: 53 / 69، حديث 66.
4 . تفسير الدر المنثور: 5 / 328، البحر المحيط: 7 / 412، تفسير قرطبى: 15 / 256، تفسير معانى القرآن، نحاس: 6 / 175 و 176، شواهد التنزيل: 2 / 178، حديث 810 .
5 . سوره مائده (5): آيه 55.
6 . تفسير العياشى: 1 / 328، حديث 139، تفسير القمى: 1 / 170، الأمالى، شيخ صدوق: 186، تفسير مجمع البيان: 3 / 362، المناقب، ابن شهرآشوب: 2 / 208 ـ 210، تفسير جامع البيان: 6 / 389، تفسير ابن ابى حاتم: 4 / 1162، حديث 6551، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 357، شواهد التنزيل: 1 / 209، حديث 216، الدر المنثور: 2 / 293، فتح القدير: 2 / 53، كنز العمّال: 13 / 108، حديث 36354.
7 . اين حديث شريف در منابع اهل سنّت با تعبيرهاى گوناگونى آمده است. ر.ك: ينابيع المودّه: 1 / 412، حديث 5، السيرة الحلبيه: 2 / 643، المواقف، قاضى ايجى: 3 / 628، المستدرك على الصحيحين: 3 / 32، تاريخ بغداد: 13 / 19، شواهد التنزيل: 2 / 14، حديث 636، كنز العمّال: 11 / 623، حديث 33035.
و از منابع شيعى ر.ك: المناقب، ابن شهرآشوب: 2 / 327، الطرائف: 514، اقبال الأعمال: 2 / 267، كشف الغمّه: 1 / 148، حديث 102، حلية الأبرار: 2 / 160، بحار الأنوار: 36 / 165، حديث 147.
8 . تشييد المراجعات: 3 / 255.
9 . سوره زمر (39): آيه 35.
10 . سوره فتح (48): آيه 2.