عصمت در لغت
در لسان العرب چنين آمده است:
عصم: العصمة في كلام العرب: المنع. وعصمة اللّه عبده: أن يعصمه ممّا يوبقه، عصمه يعصمه عصماً: منعه ووقاه.1
اين لغت شناس، كلمه «عصم» را به معناى «منع» گرفته است.
راغب اصفهانى در المفردات فى غريب القرآن واژه «عصم» را به معناى «مسك» گرفته و مى گويد:
العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك… وقوله: (وَلا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ) والعصام ما يعصم به أي يشدّ، وعصمة الأنبياء حفظه إيّاهم… .2
به نظر مى رسد كلمه «مسك» از كلمه «منع» اخصّ است.
در قرآن مجيد از زبان پسر نوح چنين حكايت شده كه گفت:
(قالَ سَآوي إِلى جَبَل يَعْصِمُني مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاّ مَنْ رَحِمَ)؛3
گفت: به زودى به كوهى پناه مى برم تا مرا از آب حفظ نمايد. حضرت نوح فرمود: امروز هيچ نگهدارى در مقابل فرمان الاهى نيست مگر بر آن كس كه خدا بر او رحم نمايد.
ممكن است در اين مورد كلمه «عصم» به معناى «منع» باشد، ولى در آيه مباركه ديگر كه مى فرمايد:
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقُوا)؛4
همگى به رشته الاهى تمسّك نماييد و متفرق نشويد.
اين كلمه در «مسك» و «تمسّك» ظهور دارد. از اين رو در بعضى از تفاسير در ذيل اين آيه مباركه حديث ثقلين ذكر شده است.5
در تفسير مجمع البيان آمده است:
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ) أي: تمسّكوا به… .
آن گاه شيخ طبرسى رحمه اللّه مى نويسد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
أيّها الناس! إنّي قد تركت فيكم حبلين؛ إن أخذتم بهما لن تضلّوا بعدي، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب اللّه، حبل ممدود من السماء إلى الأرض، وعترتي أهل بيتي، ألا وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا علي الحوض؛6
اى مردم! همانا من در ميان شما دو ريسمان باقى گذاردم كه اگر به آن دو تمسك كنيد، هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد كه يكى از آن دو از ديگرى بزرگ تر است: يكى كتاب خداست كه به مانند ريسمانى است كه از آسمان به سوى زمين آويخته شده است و دومى خاندان و اهل بيت من هستند. آگاه باشيد كه آن دو هرگز از يك ديگر جدا نمى شوند تا اين كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
در روايت ديگرى امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
نحن حبل اللّه الّذي قال: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقُوا)وولاية علي عليه السلام البرّ، فمن استمسك به كان مؤمناً ومن تركه خرج من الإيمان؛7
ما همان ريسمان الاهى هستيم كه خداى تعالى در قرآنش فرموده است: «همگى به رشته الاهى تمسّك نماييد و متفرق نشويد» و ولايت على عليه السلام همان نيكى است. پس هر كس به آن تمسك جويد، مؤمن است و آن كس كه آن را ترك گويد از ايمان خارج است.
افزون بر اين كه خود حديث ثقلين نيز به لفظ «عصم» آمده است. آن جا كه فرمود:
إنّي تارك فيكم ما إِن اعْتصمتم به لن تضلّوا من بعدي: كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي؛8
همانا من در ميان شما چيزى را قرار داده ام كه اگر پس از من به آن تمسّك جوييد هرگز گمراه نمى شويد و آن كتاب خدا و عترتم اهل بيت من هستند.
البته ممكن است كلمه اى چون «حفظ» را بين «منع» و «مسك» جامع قرار بدهيم. اين ها دقّت هايى در مفهوم است.
پس خداوند متعال ائمّه را از لغزش حفظ كرده است.
و خداوند متعال ائمّه عليهم السلام را از فتنه ها در حفظ و امان قرار داده است. واژه «فتن» جمع فتنه است. فتنه در لغت چيزى است كه ظاهرش غير از واقعش باشد كه انسان را به خطا و اشتباه مى اندازد.9 از اين رو فتنه را به بسيط و عمياء تقسيم مى كنند.
از طرفى، دو واژه «دنس» و «رجس» هر چند خيلى به هم نزديك اند، ولى تفاوت دقيقى وجود دارد، و به هر حال از هر دو به ناپاكى و پليدى تعبير مى شود.10
از سوى ديگر، معلوم است كه كلمه «طهر» به معناى دفع است، نه به معناى رفع؛ هم چنين است كه اذهاب دفعى است نه رفعى.
علاوه بر اين كه «عصمكم اللّه» نمى شود به معناى رفع باشد؛ زيرا «رفع» با «عصم» سازش ندارد، هم چنين است اذهاب؛ اگر به معناى رفع بعد الوجود باشد، با كلمه «عصم» سازش ندارد.
اين دقّت ها ضرورت دارد.
1 . لسان العرب: 12 / 403.
2 . المفردات فى غريب القرآن: 336 ـ 337.
3 . سوره هود (11): آيه 43.
4 . سوره آل عمران (3): آيه 103.
5 . ر.ك: جلد يكم، صفحه 325 از همين كتاب.
6 . تفسير مجمع البيان: 2 / 356، تفسير جامع البيان: 4 / 42، تفسير سمرقندى: 1 / 376، تفسير واحدى: 1 / 225، تفسير رازى: 2 / 15.
7 . تفسير فرات كوفى: 91، حديث 73.
8 . مفتاح النجاة (مخطوط) به نقل از كتاب المتفق والمفترق، كنز العمال: 1 / 187، حديث 951 به نقل از كتاب المتفق والمفترق. گفتنى است كه اين حديث در المصنّف: 7 / 176، حديث 1، به حذف عبارت «وعترتي أهل بيتي» تحريف شده است.
9 . ر.ك: النهاية في غريب الحديث: 3 / 410، معجم مقائيس اللغه: 4 / 472.
10 . ر.ك: لسان العرب: 6 / 88 و 94، مجمع البحرين: 2 / 59 و 148.