عزّت مطلق
بدون ترديد عزّت مطلق از هر جهت، از هر حيثى و به هر معنايى از آنِ خداوند متعال بوده و به او اختصاص دارد. قرآن كريم مى فرمايد:
(إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا)؛1
همانا تمامى عزّت ها براى خداى تعالى است.
در اين آيه شريفه كلمه «العزّة» با الف و لام جنس آمده، و در عين حال قرآن مجيد اين معنا را با كلمه «جميعاً» تأكيد كرده است.
و از طرف ديگر «لام» در «للّه» لامِ ملكيّت است.
بنابراين، هر كس به هر مقدار از عزّت حقيقى را داشته باشد البته از خداوند متعال خواهد بود و غير از خدا هر كه عزيز باشد از اوست و ذاتى آن فرد نيست؛ چرا كه گفتيم گاهى بشر اشيا، امور و حالاتى را عزّت مى داند. او فرض مى كند كه اگر مثلاً فلانى با او چنين رفتار كند، يا در فلان جا راهش بدهند و حضور پيدا كند و يا فلان چيز را دارا بشود عزيز خواهد بود.
شايد هم در عرف همين طور باشد؛ يعنى ما يك عزّت عرفى را تصوير بكنيم، ولى اين عزّت ها كه از نظر عرف و عقلا عزّت است بعد از گذر زمان و دگرگونى اوضاع و احوال روزگار از بين مى روند و ماندنى نيستند.
فرض كنيد زيد به رياستى رسيد، دوران آن رياست پايان مى پذيرد. يا انسان به خاطر جمالش يا وصفى از اوصاف، عزّت يافت، اين عزّت تمام مى شود.
بنابراين عزّت حقيقى فقط عزّت خدايى است؛ عزّتى كه دوام دارد و هميشگى و ابدى است. وقتى عزّت مطلق از خداوند متعال باشد و همه عزّت ها از او و هر كه عزّتى دارد از او كسب كرده يا تفضّل اوست، بايد بدانيم كه عزّت فقط به بركت رابطه با او حاصل مى شود.
انسان هرچه با مركز و مبدأ عزّت حقيقى مرتبط باشد، عزّت مى يابد و چون آن مركز با دوام و ماندگار است قهراً اين عزّت هم به قدر خودش دائمى و ماندگار خواهد بود.
بنابراين عمده شاخصه عزّت حقيقى، هميشگى و بادوام بودن آن است، چون از جايى اخذ شده كه دائمى است و هميشگى.
1 . سوره نساء (4): آيه 139 و سوره يونس (10): آيه 65.