شاهدان بر خلق خدا
وَشُهَداءَ عَلى خَلْقِهِ؛
]و خدا رضايت داده به اين كه[ شما شاهدان بر خلقش باشيد.
كلمه شهداء جمع شاهد است، راغب اصفهانى مى گويد:
الشهود والشهادة: الحضور مع المشاهدة إمّا بالبصر أو بالبصيرة.1
كلمه «خلق» در اين عبارت اطلاق دارد، اعم از مؤمنان و غير مؤمنان، هم چنان كه اعم از نيّات و اعمال است.
بنابراين، خداوند متعال ائمّه را شاهدان بر نيّات و اعمال همه خلايق قرار داده است. وقتى خدا رضايت داد به اين كه آن بزرگواران «حججاً على بريّته» باشند، پس لابد بايد بر شئون همه «بريه» ـ يعنى خلقى كه طرف احتجاجند و نياز به حجّت دارند ـ احاطه داشته باشند، وگرنه نقض غرض، يا خُلف لازم مى آيد. اين از نظر برهان عقلى.
اما دليل از كتاب، اين جمله به آيه مباركه اى از قرآن اشاره دارد، آن جا كه مى فرمايد:
(وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ…)؛2
و شما را يك اُمّت ميانه قرار داديم تا اين كه شما گواه بر مردم باشيد.
امام عليه السلام در تفسير اين آيه فرموده است:
نحن الاُمّة الوسطى ونحن شهداء اللّه على خلقه وحججه في أرضه… .3
روايات در اين باب چند قسم هستند:
1 . روايات: «نحن عين اللّه».4
2 . روايات: «نحن شهداء اللّه في خلقه».
در روايتى حضرتش مى فرمايد:
يابن أبي يعفور! إنّ اللّه تبارك وتعالى واحد متوحّد بالوحدانية، متفرّد بأمره، فخلق خلقاً ففرّدهم لذلك الأمر فنحن هم.
يابن أبي يعفور! فنحن حجج اللّه في عباده وشهداؤه في خلقه واُمناؤه وخزّانه على علمه والدّاعون إلى سبيله والقائمون بذلك، فمن أطاعنا فقد أطاع اللّه.5
3 . روايات وارده در اصول كافى «باب أنّ الأئمة شهداء اللّه».6
4 . روايات وارده در عرض اعمال بر رسول اللّه و ائمّه عليهم السلام، كه در اصول كافى بابى به اين عنوان نيز وجود دارد.7
5 . روايات اخبار ائمّه عليهم السلام از نيّت هاى اشخاص و وقايع خصوصى آنان.8
اگر از چگونگى اين حضور و احاطه سؤال شود، كافى است كه بدانيم كه امام داراى نفس قدسى و مؤيّد به «روح القدس» است كه قبلاً بيان شد، و در روايات هم به اين معنا اشاره شده كه مى فرمايد:
إنّ الإمام مؤيّد بروح القدس وبينه وبين اللّه عمود من نور يرى فيه أعمال العباد؛9
به راستى كه امام به وسيله روح القدس تأييد مى شود و بين او و خدا ستونى از نور است كه در آن اعمال بندگان را مى بينند.
بلكه در بعضى روايات آمده است:
ما من شيء ولا من آدميّ ولا إنسيّ ولا جنّي ولا ملك في السماوات إلاّ ونحن الحجج عليهم، وما خلق اللّه خلقاً إلاّ وقد عرض ولايتنا عليه واحتجّ بنا عليه، فمؤمن بنا وكافر وجاحد حتّى السماوات والأرض والجبال.10
از اين روايت استفاده مى شود كه مطلب بالاتر است. واللّه العالم.
گفتنى است كه اين بحث در شرح «وشهداء دار الفناء» نيز خواهد آمد.
1 . المفردات فى غريب القرآن: 267.
2 . سوره بقره (2): آيه 143.
3 . الكافى: 1 / 190، حديث 2، بحار الأنوار: 16 / 357، حديث 48.
4 . بصائر الدرجات: 61، باب 2 از جزء 2.
5 . همان: 81 ، حديث 4، بحار الأنوار: 26 / 247، حديث 15.
6 . الكافى: 1 / 190 و 191، حديث هاى 1 ـ 5.
7 . همان: 1 / 219 و 220، حديث هاى 1 ـ 6.
8 . بصائر الدرجات: 242 ـ 250.
9 . عيون أخبار الرّضا عليه السّلام: 2 / 193، حديث 2، الخصال: 528، حديث 2، بحار الأنوار: 25 / 117، حديث 2.
10 . السرائر: 3 / 575 و 576، بحار الأنوار: 27 / 46، حديث 7.