شارع كيست؟
همواره در بحث ها مى گوييم: شارع مقدس چنين فرموده است و از شارع مقدس چنين وارد شده است. مراد از شارع كيست؟
ترديدى نيست كه «شارع» در اصل، خداوند متعال است. قرآن كريم مى فرمايد:
(لِكُلّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجًا)؛1
ما براى هر كدام از شما آيين و شريعت و راه روشنى قرار داديم.
از طرفى اشكالى نيست كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نيز مشرّع هستند؛ چرا كه قرآن كريم مى فرمايد:
(وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)؛2
و آن چه را پيامبر براى شما آورده انجام دهيد و از آن چه شما را باز داشته خوددارى كنيد.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى)؛3
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد، آن چه را مى گويد چيزى جز وحى نيست (كه از جانب خداوند) فرستاده شده.
اينك مى گوييم: آيا اطلاق عنوان شارع بر ائمّه عليهم السلام تمام است يا نه؟
اين بحث ثمره علمى و اعتقادى دارد. مرحوم شيخ محقق تقى رحمه اللّه صاحب هداية المسترشدين در بحث حقيقت شرعيه و مرحوم آقاى بروجردى رحمه اللّه اين موضوع را در بحث جمله خبريه مطرح كرده اند.
اگر اوامر و نواهى ائمّه مولوى باشد پس اطلاق شارع تمام است.
و اگر امام همانند فقيهى است كه از حكم شارع مقدّس اخبار مى كند، يا به سان راوى است كه از قول امام خبر مى دهد و يا هم چون مسئله گويى است كه احكام شرع را براى مردم بيان مى كند پس اطلاق شارع تمام نيست.
پس، آيا ائمّه عليهم السلام فقط مخبر، حاكى و ناقل هستند؟
مقتضاى اصل در اوامر و نواهى صادره از مولا حمل بر مولويّت است؛ يعنى اگر از مولا امرى مجرّد از هر گونه قرينه اى برسد، عقلا آن امر را بر مولويّت حمل مى كنند، نه ارشاديّت، و از اين رو اگر كسى با آن مخالفت كند او را مورد ملامت قرار داده و عذرش را نمى پذيرند.
حال به ادلّه نظر مى نماييم:
درباره پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در قرآن مجيد اين گونه آمده است:
(مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ)؛4
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است.
و در حديث آمده:
ومن أطاع الرسول فقد أطاع اللّه؛5
هر كس از پيامبر اطاعت كند، از خداوند اطاعت كرده است.
از قرآن مجيد دليل ديگر داريم كه فرموده:
(وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)؛6
و آن چه را پيامبر براى شما آورده انجام دهيد و از آن چه شما را باز داشته خوددارى كنيد.
و در ذيل اين آيه مباركه به سند صحيح اين روايت آمده است كه حضرتش فرمود:
إنّ اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه فأحسن أدبه، فلمّا أكمل له الأدب قال: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم).7 ثمّ فوّض إليه أمر الدين والأُمّة ليسوس عباده فقال عزّوجلّ: (وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)…؛
خلاصه معناى اين روايت را اين گونه ترجمه مى كنيم.
آن گاه كه خداوند متعال پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله را تربيت كرد چه خوب تربيت نمود. پس از اين كه او را به سرحدّ كمال مطلوب رساند به او خطاب كرد كه: «به راستى تو داراى خلق و خوى عظيم هستى».
آن گاه امر دين و امّت را به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تفويض كرد، سپس فرمود: «و آن چه را پيامبر براى شما آورده، انجام دهيد و از آن چه شما را باز داشته خوددارى كنيد».
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله از جانب خداوند متعال تسديد مى شدند و مرتب تحت نظر خدا بوده اند. امير مؤمنان على صلوات اللّه عليه در نهج البلاغه در خطبه اى مى فرمايند:
فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله كان مسدّداً موفقاً مؤيّداً بروح القدس، لا يزل ولا يخطئي في شيء ممّا يسوس به الخلق فتأدّب بآداب اللّه، ثمّ إنّ اللّه عزّوجلّ فرض الصلاة ركعتين ركعتين عشر ركعات فأضاف رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله إلى الركعتين ركعتين، وإلى المغرب ركعة فصارت عديل الفريضة لا يجوز تركهن إلاّ في سفر وأفرد الركعة في المغرب فتركها قائمة في السفر والحضر، فأجاز اللّه عزّوجلّ له ذلك فصارت الفريضة سبع عشرة ركعة؛8
خداوند فرشته اى را مكلّف كرده بود كه از اوّل نشأت با پيامبر اكرم باشد و او را تسديد نمايد و رسول خدا مسدّد، موفّق و مؤيّد به روح القدس بودند؛ همان فرشته اى كه اشتباه نمى كند.
اين روح القدس همراه پيامبر بوده و در جميع شئونات حضرتش را تسديد و استوار مى نمود. پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله در نماز اضافه كردند و خداوند متعال كار پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله را امضا كرد.
نظير اين روايت، روايات ديگرى نيز در الكافى آمده است. اين منزلت براى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ثابت شده است و در ابواب مختلف داريم كه آن حضرت در احكام الاهى تصرّف كردند.
در روايتى آمده كه زراره گويد: امام باقر عليه السلام فرمود:
وضع رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله دية العين ودية النفس وحرّم النبيذ وكلّ مسكر.
فقال له رجل: وضع رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله من غير أن يكون جاء فيه شيء؟
قال: نعم، ليعلم من يطع الرسول ممّن يعصيه.9
اجمالاً نسبت به حضرت رسول بحثى نيست و در ذيل آيه مباركه (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ) مفسّران فريقين به اين معنا تصريح دارند.10
آن گاه كه اين معنا براى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ثابت شد، آن را درباره ائمّه عليهم السلام بررسى مى نماييم.
در منابع بسيارى بيش از حدّ تواتر آمده كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمودند:
علي منّي بمنزلة هارون من موسى؛11
على براى من به منزله هارون براى موسى است.
از طرفى در روايات بسيارى نقل شده كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمودند:
لكلّ نبي وصي ووارثٌ وإنّ عليّاً وصيّي ووارثي؛12
براى هر پيامبرى جانشين و وارثى است و به راستى كه على جانشين و وارث من است.
و هم چنان كه امر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله امر خداست و اطاعت از او اطاعت از خداست؛ امر حضرت امير به منزله امر حضرت رسول اللّه است كه فرمود:
من أطاع عليّاً فقد أطاعني؛13
هر كه از على اطاعت كند در واقع از من اطاعت كرده است.
آن چه گذشت عمومات و اطلاقاتى هستند كه ائمّه عليهم السلام را به منزله پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تنزيل مى كنند.
از طرف ديگر در خصوص ائمّه عليهم السلام رواياتى داريم. علاّمه مجلسى رحمه اللّه مى فرمايند:
روايات مستفيضه اى در اين زمينه داريم از جمله، روايتى نظير همان روايت قبلى است، امّا در ذيل آن آمده است كه حضرتش فرمود:
إنّ اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه على محبّته فقال: (وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم)14ثمّ فوّض إليه فقال عزّوجلّ: (وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)15 وقال عزّوجلّ: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ)؛16
ثمّ قال: وإنّ نبيّ اللّه فوّض إلى عليٍّ عليه السلام وائتمنه فسلّمتم وجحد الناس…؛17
به راستى كه خداوند متعال پيامبر خود را بر مهر و محبّت خويش تربيت كرد و فرمود: «همانا تو داراى خلق و خوى عظيم هستى»؛ آن گاه تربيت را به آن حضرت واگذار كرد و فرمود: «آن چه را كه پيامبر آورده است بگيريد و از آن چه نهى كرده خوددارى كنيد» و فرمود: «آن كس كه از رسول خدا پيروى كند همانا از خداى تعالى پيروى كرده است».
سپس فرمود: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله كار را به على عليه السلام سپرد و او را امين شمرد، در اين ميان شما شيعيان پذيرفتيد و تسليم شديد؛ ولى آن مردم (اهل سنّت) انكار كردند… .
1 . سوره مائد (5): آيه 48.
2 . سوره حشر (59): آيه 7.
3 . سوره نجم (53): آيه هاى 3 و 4.
4 . سوره نساء (4): آيه 80 .
5 . بصائر الدرجات: 405، حديث 7.
6 . سوره حشر (59): آيه 7.
7 . سوره قلم (68): آيه 4.
8 . الكافى: 1 / 266، حديث 4، بحار الأنوار: 17 / 4، حديث 3.
9 . اين حديث در بصائر الدرجات: 401، حديث 14، الكافى: 1 / 267، حديث 7، وسائل الشيعه: 25 / 354، حديث 2 با اندكى تفاوت آمده است.
10 . ر.ك: تفسير الصافى: 5 / 156، حديث 7، تفسير نور الثقلين: 4 / 461، حديث 60 و 5 / 279، حديث 25 و… .
11 . ر.ك: جلد يكم، صفحه 379 از همين كتاب و براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: نگاهى به حديث منزلت از همين نگارنده.
12 . المناقب، ابن شهرآشوب: 2 / 35، كشف الغمه: 1 / 112، العمده: 234، الطرائف: 23، كتاب الأربعين: 47، حلية الأبرار: 2 / 445، حديث 12، بحار الأنوار: 38 / 147، حديث 115، الكامل: 4 / 14، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 392، در اين منبع آمده است: «إنّ لكلّ نبي وصيّاً ووارثاً وإنّ عليّاً وصيّي ووارثي» المناقب، ابن مغازلى: 201، حديث 238، المناقب، خوارزمى: 85، حديث 74، ينابيع الموده: 1 / 235، حديث 5. براى آگاهى بيشتر در اين مورد ر.ك: تشييد المراجعات: 4 / 75 ـ 94.
13 . تاريخ مدينة دمشق: 42 / 270، المستدرك على الصحيحين: 3 / 121 و 128.
14 . سوره قلم: آيه 4.
15 . سوره حشر (59): آيه 7.
16 . سوره نساء (4): آيه 8 .
17 . بصائر الدرجات: 404، حديث 4، الكافى: 1 / 265، حديث 1، بحار الأنوار: 17 / 3، حديث 1.