اكنون برخى از موارد استعمال واژه كرم، در قرآن مجيد را بيان مى نماييم.
گاهى واژه «كريم» براى خودِ قرآن به كار رفته است، آن جا كه مى فرمايد:
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ);1
به راستى كه آن قرآن گرامى و پرارزش است.
گاهى براى برخى از فرشتگان به كار رفته است، آن جا كه مى خوانيم:
(كِرامًا كاتِبينَ);2
(فرشتگان) گرامى و نويسنده.
در مورد ديگرى مى فرمايد:
(بِأَيْدي سَفَرَة * كِرام بَرَرَة);3
به دست سفيرانى والا مقام و نيكوكار.
و گاهى براى برخى از مخلوقات آمده است، آن جا كه مى فرمايد:
(أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى اْلأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْج كَريم);4
آيا آنان به زمين ننگريستند كه چه قدر از گياهان پرارزش در آن رويانيديم؟
و گاهى در مورد برخى از مقامات به كار رفته است، آن جا كه مى فرمايد:
(وَكُنُوز وَمَقام كَريم);5
و از گنج ها و قصرهاى باشكوه.
با توجّه به اين آيات و با كمك كتاب المفردات في غريب القرآن راغب اصفهانى و برخى ديگر از كتاب هاى لغوى در اين زمينه، مى فهميم كه واژه «كرم» به معناى شرافت، جلالت و عظمت است. راغب اصفهانى مى نويسد:
وكلّ شيء شرف في بابه فإنّه يوصف بالكرم;6
هر چيزى كه در باب خودش باشرف، جلالت و عظمت باشد به «كرم» موصوف مى شود.
به سنگ هاى قيمتى مثل زبرجد، زمرّد و…، احجار كريمه مى گويند; چون اين ها در بين سنگ ها شرافت و قيمت دارند. به دست آوردن اين ها آسان نيست و بايستى آن ها را با پرداخت هزينه و كند و كاو و سختى به دست آورد. در برخى از كشورها اين سنگ ها را از اعماق كوه ها به دست مى آورند; چرا كه كم ياب هستند و در دسترس عموم مردم نيستند. از اين رو، هم قيمت و شرافت دارند و هم به كسانى كه اين ها را مى پوشند و همراه دارند، شرافت و زينت مى بخشند.
در برخى كتاب ها حديثى نقل شده كه:
من أحبّ كريمتاه لم يكتب بعد العصر;
كسى كه چشمان خود را دوست بدارد، بعد از عصر نمى نويسد.
و حسن بن على بن فضال گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: «ما سلب أحد كريمته إلاّ عوّضه اللّه منه الجنّة».7
و در روايت ديگرى آمده است كه حضرت فرمود: من زوّج كريمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها;8
منظور از «كريمه» در اين روايت دختر انسان است كه عزيز اوست و براى او زحمت كشيده، تربيتش نموده و براى او ارزش دارد. از اين رو، نبايد دخترش را به شراب خوار بدهد.
بنابراين، استعمال ماده «كرم» در موارد مختلف بيان گر ارزش، شرف، مقام و جلالت است.
واژه «كرم» به همان تعبيرى است كه صاحب المفردات گفته كه به معناى شرافت، عظمت و جلالت است. تشكيك پذير است و مراتب دارد. براى مثال، مرتبه شرافت احجار كريمه با مرتبه شرافت چشم انسان يا دختر او و يا با فرشتگانى كه «كرام بررة» هستند، فرق دارد و داراى مراتب است.
اين واژه در زيارت جامعه درباره ائمّه عليهم السلام به كار رفته، آن جا كه مى فرمايد: «وعباده المكرمين». روشن است كه اين عبارت از آيه اى در قرآن مجيد اقتباس شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(وَقالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدًا سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ * وَمَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظّالِمينَ);9
و آن ها گفتند: خداى رحمان فرزندى براى خود برگزيده است! او منزّه است; بلكه فرشتگان بندگان شايسته او هستند كه هيچ گاه در گفتار بر او پيشى نمى گيرند و به امر او عمل مى كنند. او آن چه را پيش رو و پشت سر آن هاست، مى داند و آن ها جز براى كسى كه خدا راضى است، شفاعت نمى كنند و هر كه از آنان بگويد: من معبود جز او هستم، او را با دوزخ كيفر مى دهيم و اين گونه ستمگران را كيفر خواهيم داد.
اين ها آياتى هستند كه واژه «كرم» را در بر گرفته اند. شأن نزول اين آيات در ردّ يهود و نصارى است. در تفاسير، ذيل اين آيات اين گونه آمده است:
يهوديان برخى از پيامبران بنى اسرائيل را فرزند خداوند مى خواندند كه قرآن مى فرمايد:
(وَقالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ);10
يهود گفتند: عزير پسر خداوند است.
مسيحيان نيز همين ادّعا را درباره حضرت عيسى عليه السلام داشتند كه در اين هنگام اين آيات مباركه نازل شد: (وَقالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدًا سُبْحانَهُ).
در اين آيات ولديّت پيامبران براى خداوند متعال نفى شد; چرا كه خداوند منزّه است از اين كه فرزندى داشته باشد.
آن گاه مى فرمايد: پيامبرانى كه شما فرزند بودن آن ها را براى خداوند متعال ادّعا كرديد، اينان بندگان مكرم و شايسته خداوند هستند و هر چه دارند از خداوند متعال است و خدا به آنان شرف، مقام، عزّت و عظمت داده است.
اين حقيقت را با واژه «عباد» بيان كرد تا بفهماند كه آن چه اينان به آن دست يافته اند، از طريق عبوديت بوده كه به اين درجات رسيده اند. بنابراين، سخن شما درست نيست كه اينان فرزند خدا هستند; بلكه اينان بندگان خدا و مخلوق او هستند. امّا به بركت عبادت، خداوند متعال به آن ها شرف داد و شما خيال كرديد كه اينان براى خدا فرزند شدند و اين تقرّب در نزد خدا دليل بر فرزند بودن نخواهد شد.
1. سوره واقعه (56): آيه 77.
2. سوره انفطار (82): آيه 11.
3. سوره عبس (80): آيه 15 و 16.
4. سوره شعراء (26): آيه 7.
5. همان: آيه 58.
6. المفردات في غريب القرآن: 429.
7. قرب الاسناد: 389، حديث 1366، بحار الانوار: 81 / 182، حديث 30.
8. الكافى: 5 / 347، حديث 1.
9. سوره انبياء (21): آيه 26 ـ 29.
10. سوره توبه (9): آيه 30.