چيستى معناى زيارت
واژه «زيارت» از «زَور» گرفته شده است، ابن فارس واژه شناس معروف، در كتاب معجم مقاييس اللغه مى نويسد:
الزاء والواو والراء، أصل واحد يدلّ على الميل والعدول;1
اين واژه كه از حروف «ز»، «و» و «ر» تشكيل شده، نشان دهنده تمايل و عدول است. حالِ زاير نيز از همين مقوله است; چرا كه وقتى فردى به زيارت فرد ديگرى مى رود، تمايل به سوى او يافته و از ديگران عدول مى كند. زاير يعنى كسى كه به يك طرف ميل پيدا مى كند و از ماسواى آن عدول مى نمايد. پس واژه «زَور» به معناى ميل و عدول است. براى مثال، زايرى كه به آستان بوسى و زيارت امام رضا عليه السلام شرف ياب مى شود، در واقع به حضرتش ميل نموده و خود را با تمام وجود در محضر آن حضرت مى بيند و از ماسواى آن بزرگوار عدول و اعراض كرده است.
محدّث بزرگوار شيخ طريحى در مجمع البحرين مى نويسد: در دعايى آمده است:
اللهمَّ اجعلني من زوّارك;2
خدايا! مرا از زايران خود قرار بده.
اين دعا چه معنايى دارد؟ چرا كه خداى تعالى جسم نيست تا مكانى خاصّ و جهتى معيّن داشته باشد.
معناى دعا چنين است: خدايا! مرا آن چنان قرار بده كه فقط به تو تمايل و توجّه داشته باشم.
وقتى انسان به خدا تمايل نمود، در واقع از ماسواى حضرت بارى تعالى اعراض و عدول كرده است و از كسانى شده كه به آن درگاه باشكوه پناه آورده، از او يارى طلبيده و كارى با ماسواى او ندارد.
صاحب مجمع البحرين در ادامه مى نويسد: در حديث آمده است:
من فعل كذا فقد زار اللّه في عرشه;3
هر كه فلان عمل را انجام دهد، خدا را در عرش خودش زيارت كرده است.
يعنى خدا را قصد كرده و به او تمايل نموده و از ماسواى خدا عدول و اعراض كرده است.
به سخن ديگر، اثر اين عمل چنين است كه خداى تعالى اين شخص را به خود اختصاص مى دهد، تمايل او را به سوى خودش قرار داده و او را از ماسواى خود منقطع مى نمايد.
زيارت در حقيقت، حضور حقيقى زاير نزد زيارت شونده است. از اين رو، در بعضى كلمات آمده: «الزيارة حضور الزائر عند المزور».
بعضى گمان مى كنند كه اين حضور همان حضور ظاهرى جسمى است و حال اين كه رواياتى براى زيارت حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله و ائمه اطهار عليهم السلام از راه دور داريم كه نشان مى دهد مراد حضور واقعى قلبى است كه همان «ميل» و «توجّه» است و تحقق عنوان «زيارت» و ترتّب آثار آن دائر مدار حضور و توجّه باطنى است; از اين رو خيلى از اوقات انسان در زيارت گاه حضور بدنى دارد، امّا چون قلب او و فكرش در جاى ديگر است اثرى بر آن حضور بار نمى شود.
به راستى چه مقام والا و با شكوهى است كه تمام تمايل و توجّه انسان فقط به سوى خداوند متعال باشد، به گونه اى كه همواره به طرف حضرت حق حركت كند، ماسواى او را پشت سر قرار دهد و از هر آن چه جز اوست عدول نمايد كه در نتيجه چنين انسانى ممحّض و خالص در خداوند متعال مى گردد. اگر خداوند اين كار را با انسانى انجام دهد و او را بپذيرد، او را از «مخلَصين» (خالص شدگان) براى خود قرار داده است.
اين چه مقام والايى است; مقامى كه تمام تلاش گران راه توحيد در پى آن بوده اند و اساساً هدف همين بوده است!
1. معجم مقاييس اللغه: 3 / 36.
2. مجمع البحرين: 2 / 304.
3. همان.