معدن رحمت و مهرورزى
وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ;
و (سلام بر شما) اى معدن رحمت و مهرورزى.
ائمّه عليهم السلام معدن رحمت هستند. راغب اصفهانى در واژه «عدن» مى گويد:
جنّاتُ عدن; أي استقرار وثبات، وَعَدَن بمكانِ كذا: استقرّ. ومنه: المعدن لمستقرّ الجواهر.1
بنابراين، معناى جمله اين است كه ائمه عليهم السلام محلّ وجود مستقرّ رحمت و مهرورزى هستند و لذا به «بيت الرحمة» نيز در روايت موصوف شده اند و اهل سنّت هم روايت كرده اند.2
مى گويند: فلانى معدن كرم است; يعنى اگر كرم، جود و سخاوت مى خواهيد، به فلانى مراجعه كنيد كه اين صفت از او جدا نمى شود.
در مفهوم «معدن» چهار ويژگى وجود دارد:
يكى اين كه شىء نفيس باشد و انسان ها براى دريافت آن از هم پيشى گيرند، نه هر چيزى كه انسان به آن تمايل چندانى ندارد. براى نمونه، در زمينى كه سنگ توليد مى شود، به آن قسمتى كه سنگ قيمتى توليد مى كند، «معدن» مى گويند.
ويژگى ديگرى كه در واژه معدن وجود دارد اين است كه معدن به گونه اى در خفا و پنهان است; يعنى ناگزير بايستى بررسى و كاوش گردد و پرس و جو شود تا آن جنس نفيس به دست آيد.
ويژگى سوم اين است كه آن شىء در آن جا مستقر و پايدار است.
ويژگى چهارم اين است كه آن شىء در همان جا توليد شده و پيدايش داشته، نه اين كه در آن جا گذاشته باشند.
با توجّه به خصوصيات ذكر شده، فرق بين «معدن» و «مخزن» واضح مى گردد.
البتّه فرقى نيست كه آن شىء نفيس گران بها از امور مادّى باشد يا معنوى. از اين رو همان گونه كه معدن طلا و نقره گفته مى شود، معدن رحمت، علم، كرم، جود و سخاوت نيز مى توان گفت. در روايتى آمده است:
الناس معادن كمعادن الذهب والفضّة;3
مردم معدن هايى همانند معدن هاى طلا و نقره هستند.
به عبارت ديگر، حقايق و بواطن مردم مختلف است، همان گونه كه معادن مختلف هستند; يعنى چون باطن اشخاص با هم فرق دارد، ارزش آن ها با هم فرق مى كند، آن سان كه ارزش معدن طلا با معدن نقره فرق مى كند.
در وجود ائمه عليهم السلام رحمت الهى به همه انحاء و اقسام آن نهفته و مستقر است و از ذاتشان جدا نمى شود، و آن چه بروز و ظهور نكرده و هويدا نگشته كه فهم و درك ما به آن نمى رسد بيشتر است.
1. المفردات في غريب القرآن: 326.
2. ر.ك: الدرّ المنثور: ذيل آيه 33 سوره احزاب.
3. من لا يحضره الفقيه: 4 / 380، حديث 5821.